طرفداری | خزانه جهانی بذر سوالبارد، پناهگاهی بشردوستانه است که در عمق ۱۵۰ متری یک کوه سنگی پوشیده از برف در جزیره سوالبارد در قطب شمال قرار دارد. در درون این مخزن، پشت یک در فولادی عظیم، میلیونها بذر از بیش از ۹۰۰ هزار گونه گیاهی مختلف نگهداری میشوند. هدف نهایی این مخزن، بازسازی ذخایر غذایی در صورت وقوع یک فاجعه ناگهانی است. معمولا از این مخزن برای تکمیل ذخایر ملی در مواقع بلایای محلی استفاده میشود، مانند ارسال بذر نخود و باقلا به سوریه. اما به دلیل پتانسیل دسترسی به آن در صورت وقوع یک فاجعه جهانی ویرانگر، به آن «مخزن روز قیامت» نیز میگویند.
منچسترسیتی شاهد بدترین اتفاق ممکن است. روز قیامت فرا رسیده است. آنها یکشنبه گذشته برای هشتمین بار در یازده بازی اخیر، شکست خوردند. دنیایی که زمانی بر آن تسلط داشتند، اکنون به مکانی خشن و خصمانه تبدیل شده است. پپ گواردیولا در پناهگاه آهنین شهرت و آوازه خود، از این فاجعه جان سالم به در برده اما به وضوح میداند که چه فاجعهای رخ داده است. اما یک مشکل وجود دارد: منچسترسیتی چهارمین تیم مسن لیگ برتر محسوب میشود. یازده نفری که مقابل منچستریونایتد به میدان رفتند، میانگین سنی ۲۸.۵ سال داشتند. با وجود چند استثناء قابل توجه، بسیاری از بازیکنان برجستهای که در سالهای اخیر توسط آکادمی باشگاه پرورش یافتهاند و ممکن بود به کمک تیم بیایند، اکنون در باشگاههای دیگر بازی میکنند. آن بذرهایی که دنبالشان هستید... ما آنها را فروختیم. متاسفیم بابت این موضوع. به نظر میرسد باید با آن قوطیهای کنسروِ گریلیش بسازید.
لیام دلپ، مهاجم محبوب تیمهای انگلیسی که میتوانست کمی از بار ارلینگ هالند را بکاهد، در حال گلزنی برای ایپسویچ تاون است. فلیکس انمچا، هافبک بلندقامت، فیزیکی و همه کاره، در ترکیب دورتموند میدرخشد. اما درد بزرگتر از دست دادن فرصتهای گذشته، از جای دیگری میآید. در حالی که دفاع از عنوان قهرمانی دچار فروپاشی شده، چلسی به عنوان جوانترین تیم لیگ برتر، با استفاده از چهار بازیکن آکادمی سیتی، هفت امتیاز از این تیم پیشی گرفته و در کورس قهرمانی قرار دارد.
ترکیب اصلی چلسی که در روز یکشنبه برنتفورد را شکست داد، شامل کول پالمر، توسین آدارابایو و جیدون سانچو بود که همگی زمانی پیراهن آبی آسمانی را بر تن میکردند. پالمر بهترین و تاثیرگذارترین بازیکن چلسی است و خلاقیت تیم را فراهم میکند؛ جایی که در آن برجستهترین بازیکنان منچسترسیتی، فیل فودن و کوین دی بروین، به ترتیب از فرم خارج شدهاند و به پایان دوران بازیگری خود نزدیک میشوند. رومئو لاویا، که مقابل برنتفورد بازی نکرد، در بازیهای این فصل نشان داده است که در نقش شماره ۶، مقابل پرس حریف عملکرد قاطعی دارد و شاید میتوانست جانشین رودری باشد. انزو مارسکا، سرمربی چلسی، در دوران حضورش به عنوان سرمربی تیم زیر ۲۳ سال سیتی، سابقه همکاری با لاویا و پالمر را دارد.
اگرچه تشبیه این اتفاق به سناریوی اسب تروآ، یعنی خروج مخفیانه استعدادها از یک امپراتوری غافل، بسیار وسوسهانگیز است، اما واقعیت بسیار متفاوت خواهد بود. مارسکا با موافقت سیتیزنها به لسترسیتی پیوست و هیچکس انتظار نداشت که او ظرف مدت کوتاهی سرمربی چلسی شود. سیتی نیز مایل به حفظ پالمر بود، اما نتوانست دقایق بازی او را تضمین کند سانچو هفت سال پیش با فشار خودش از باشگاه جدا شد و با گذراندن مسیری پر فراز و نشیب، از طریق درخشش در دورتموند و سپس طرد شدن در منچستریونایتد، به این نقطه رسید. لاویا و آدارابایو نیز از طریق باشگاههای دیگر لیگ برتر به چلسی پیوستند. شاید اگر این چهار بازیکن در ورزشگاه اتحاد میماندند تا برای کسب فرصت بازی با ستارگان یک تیم قهرمان رقابت کنند، به این اندازه رشد نمیکردند.
با این حال، واقعیت این میراث ناخواسته بسیار تلخ است. منچسترسیتی در یکی از بدترین روزهای دهه اخیر توسط تیمی پیشی گرفته شده که از محصولات آکادمی این باشگاه استفاده میکند. البته این تنها نمونه فصل جاری نیست؛ فولام نیز تا حد زیادی مدیون سه بازیکن آکادمی آرسنال، الکس ایووبی، امیل اسمیت رو و ریس نلسون است. رئال بتیس نیز سه محصول لاماسیای بارسلونا، مارک بارترا، هکتور بیرین و سرجی آلتیمرا، و همچنین عبدالصمد الزلزولی، که یک فصل را در بارسلونا بی گذراند، را در اختیار دارد. در تمام این موارد، موفقیت مداوم این بازیکنان نیز تاییدی بر عملکرد باشگاه مادر است. با چشمپوشی از وضعیت فعلی سیتی، این باشگاه همچنان موفقترین تیم در سطح اول و پایه فوتبال انگلیس محسوب میشود.
با استخدام انزو مارسکا و جو شیلدز، مدیر سابق دپارتمان استعدادیابی، و برخی از بهترین شاگردان آنها، چلسی نه تنها از استعدادهای منچسترسیتی بهره برده، بلکه با هوشمندی تلاش کرده است تا برخی از ایدهها و دانشی که پایههای این سیستم را تشکیل دادهاند را به استمفوردبریج اضافه کند. منچسترسیتی ممکن است متهم به بیتوجهی به استعدادهای جوان خود شده باشد، اما شاید این موضوع تنها نشاندهنده چالشهای سیستم فوقالعاده آنهاست. آکادمی سیتی با مربیان و امکانات درجه یک، بهترین روشهای تمرینی و الگوی بینظیر تیم اصلی، محیطی ایدهآل برای پرورش استعداد فراهم میکند. اما در چنین محیطی، آیا تشخیص استعداد خالص و ذاتی دشوارتر نمیشود؟ شما محصول این سیستم هستید یا استعداد ذاتی دارید؟ مالکان منچسترسیتی با فروش پالمر و لاویا، قطعا سالها سرمایهگذاری برای آموزش این بازیکنان را از دست دادند. سوال این است؛ آیا آنها متوجه شدند که در حال از دست دادن استعدادهای خالص و بینظیری هستند؟
یکی از تناقضهای عجیب این وضعیت این است که خود چلسی نیز آکادمی برجستهای دارد که با پرورش بازیکنان نخبه، محصولات کوبهام را به سایر تیمها فرستاده است. مارتین ساموئل، در مورد اینکه چگونه قوانین سود و پایداری مالی، باشگاهها را به فروش بازیکن تشویق میکند، نوشته است: باشگاهها بازیکنان جوان خود را میفروشند تا بازیکنان جوان را بخرند، عجیب است. آیا دنیایی موازی که در آن پالمر، لاویا، آدارابایو و بازیکنانی مانند کانر گلگر، لوئیس هال و مارک گِهی برای برای تیمهای خودشان به میدان میرفتند، زیباتر و عادلانهتر نبود؟ در پاسخ باید گفت که فوتبال یک بازی ۹۰ دقیقهای است، نه آزمونی برای سنجش توانایی باشگاهها در پرورش استعداد. به همین دلیل، فوتبال بینالمللی به «رقابت برای تولید بهترین بازیکنان» تبدیل شده است. برای روزنامهنگاران، اشاره نکردن به پیروزهای ویژه تیمهایی مانند مانند چلسی لمپارد با بازیکنان جوانی مثل میسون مانت، تامی آبراهام و ریس جیمز، یا لیورپول قهرمانِ لیگ کاپ، یا آژاکس با ماتیاس دلیخت، دونی فن ده بیک و نصیر مزراوی، بسیار دشوار است.
اما آیا این موضوع واقعا اهمیت دارد؟ نگاهی به جدول تیمهای لیگ برتر این فصل بیندازید. فولام و برنتفورد، بدون استفاده از بازیکنان آکادمی، و بورنموث با استفاده اندک از آنها، عملکرد خوبی داشتهاند. حتی چلسی با وجود تعداد کم بازیکنان آکادمی، محبوبیت خود را حفظ کرده و هوادارانش از تیمشان راضی هستند. این رویکرد نشان میدهد که موفقیت یک تیم، لزوما به تعداد بازیکنان پرورشیافته در آکادمی آن بستگی ندارد. در واقع، عوامل دیگری مانند کیفیت مربیگری، استراتژی نقل و انتقالات و روحیه تیم نیز نقش مهمی ایفا میکنند. در هفتههای اخیر، هواداران حاضر در استمفوردبریج با شعار «چلسی خودمان را پس گرفتیم» از تیمی که تنها لوی کولویل را به عنوان عضو آکادمی در ترکیبش دارد، حمایت میکنند و راضی هستند.
در حال حاضر، تیم مارسکا متشکل از بازیکنان پرورشیافته آکادمی منچسترسیتی و خریدهای هوشمندانه دیگر، نهتنها برد به ارمغان میآورد، بلکه به عمق احساس تعلق و هویت هواداران چلسی نیز نفوذ کرده است. این به نوعی، بسیار چلسیوار است. از بین بزرگترین باشگاههای انگلیس، چلسی پس از ورود روبن آبراموویچ، معمولا آن تیمی بوده که در برابر سنتهای پذیرفتهشده و تبلیغی سایر تیمها مقاومت کرده و به جای فلسفههای بلندپروازانه و بازیکنان جوان، بر تجربه و بازسازی تیم تمرکز کرده است. اکنون، حتی در حالی که چلسی به عصر مبتنی بر جوانان و اصول پایبند است، این رویکرد زیرکانه و غیرمتعارف، همچنان دیده میشود.
به قلم جیمز گیربرانت برای تایمز