نوبوناگا اوداخطبه اول نهج البلاغه در مورد خداشناسیه. یه قسمتش داره میگه خدا رو نمیشه محدود کرد به یه صفت یا هر چیز (مثلا مادی) دیگه. چون دیگه اون مدلی خدا نیست. به نظرم بد نبود اینجا کامنتش میکردم:
********
سر آغاز دین، خداشناسى است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و كمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتى نشان مى دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غیر از صفت است.
پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعریف كند او را به چیزى نزدیك كرده، و با نزدیك كردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزایى براى او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است.
و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مى كند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده.
و آن كس كه بگوید «خدا در چیست» او را در چیز دیگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چیزى قرار دارد» به تحقیق جایى را خالى از او در نظر گرفته است، در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چیزى به وجود نیامده است.
با همه چیز هست، نه اینكه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینكه از آنان جدا و بیگانه باشد.
انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسیله، بیناست حتّى در آن هنگام كه پدیده اى وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا كسى نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت كند.
********