متن ترانه 🎶
تو شب سرد کلانشهر
برف انبوه بسته بود ارتباط و راه رو
ماشین ها سخت می دیدن جاده ها رو
پیاده ها گم کرده بودن خط عابرا رو
تو شب سرد کلانشهر
یه سیل متراکم حمع در حال حرکت
تو مسیرای همیشگی و دختری با رز های سرخ وحشی
رسید به مقصد
مقصد ایستگاه سرد انتظار بود
و دختر مدام به ساعتش نگاه می کرد
زمان گذشت تا سوز باد رز های وحشی رو رام کرد
تو شب سرد کلانشهر بود
تو دست سخت زمان غرق شد
آتیش درون رو سرد کرد و سرد کرد
دسته گل رو پرت کرد و برگشت
اما دوباره می رقصن
اونا که دوباره رو دوباره می فهمن
می سازیم صورت نو بهتر از قبل
نگران نباش و بگذر از درد
این که نسازیم چیزی نمیشه
با اینکه وقتی هم میسازیم می ریزه دیگه
حل شو با تمومت تو وجود از الان
همیشه طلوع از ماست
همیشه غروب از جهان
زندگی پر از راه و دامهای عظیمه
پر از بیداری های تلخ و خواب های غریب
و این زیبا ترین شکسته
پر از ناکامی پشت این کام های عمیق
اما حق گرفتنیه نه دادنی
اما حق گرفتنیه نه دادنی
تو رویش دوباره رز های سرخی
روبه روی سوز بادهای شدید ..!
از میون این ورود بی مناسبت
از میون رنج و درد ببین چی مبارزه است
آخرین زخم تو گوش سرد ما میگفت
که زندگی یه شاهکار بی مقایسه است
ما دردامونو مشترک شدیم زمان به ما
داد امکان اشتراک درد رو واسه رقص
وقت تصمیم و وقت راه سخت
آزادی یه شاهکار بی مقایسه است
ما رشد کردیم تو خشک سالیهامون
شدیم لوح تاریخ با مداد جغرافیامون
سخت گذشت بر ما
بی رخت گذشت سرما
اما همیشه واسه گل کاری جا بود
خطر شکست نظم پرواز پرنده بود
وقتی بعد هر سقوط آواز مرگ رو می سرود
وقتی پرواز پر از بیم و حادثه است
این کوچ مرگی شاهکاری بی مقایسه است
من مرگ های زیادی دیدم توی زندگیم
و فهمیدم بی پایان هیچ آغازی زنده نیست
این واقعیت شاهکاریه
من روح مرگ رو دیدم تو بدن زندگی
مرگ که تنها ترین برنده بود
پشت تموم لبخندها به خنده موند
مثل صورتت تنها گل زندگیت
که جای زخم یکی از گلبرگ هاشو کنده بود
تو باید زرد بشی بریزی
تا که سبز بشی بچینی
باید سبز بشی بچینی
تا که زرد بسی بریزی
نگران نباش و بگذر از درد
که کل زندگی همین مسیر یکطرفه است
ما رو حفره هامون میکشن به حرکت هنوز
هدف هایی گم شده که هیچ وقت اصلا نبود
هیچ کس از پشت کوه ها خبری نداری
شاید اتفاقی پشت کوه ها اصلا نبود
خلع ما به خلع هم دیگه وصله
پذیرش این خلع ها آغاز رقصه
باید بسازی تا خراب شه از صفر
من فکر میکنم زندگی تصادف محضه
با لحظه به لحظه زمان که بی رحمه
عدل و آزادی ماهی گریزن
اما باید صید پوچی رو بفهمه دستت
بگذر از خلع تا آغاز شه رقصت
مست شو خودت رو از ترس پس بگیر
نفس شو دوباره محو رقص شو
ببین رقص شو حقت رو خشم کن بگیر
نفس شو دوباره محو رقص شو
ببین رقص شو حقت رو خشم کن بگیر
دست شو
گسست شو
کشف کن
بمیر