لینک بخش دوم
تا خودکار رو میذارم پای برگ
عقلم ناخواسته برمیداره پاره سنگ
این جهنم فقط خشم میده آرامشم
تمام شب، تماشای نمای شرق
مثل اون بی منزلی که زل زد به بار کج
واسطه اش اون بالا راه نداده واسه تهش
پای سرو رو میبرید نپیچه لای سقف
عاقبت بدن گرمشو با تبر کوبید رو خاک سرد
مغرور از خلق برهوتی که روزی یک باغ سبز بود
منم و قدم های آهستم
رویاهام کابوس شدن اما با خط های واضح تر
به کام مرگ فرو میرم چون حتی نمونده نای ترک
کشیدی پرده ها رو به آتیش
این روزا دیگه برنمیگرده به عادیش
اهمیتی نمیدم حتی دیگه به باقیش
چشما خیس، حسرت اونی که چرا نیست
قاب رو قاپیدی صاف تابیدی به قاضی
تو نور بسوزیم یا با تاریکی بسازیم؟
البته معلوم نیست این بدیشه یا خوبیش
این چراغو که روشن کنی همه گندا رو میشه
از اون که رشوه داد تا اون که باج گرفت
پاهاش گره خورد به عمق فاجعه
روباه صفت قصه میشه خاطره
توو این محاکمه، فقط مو حاکمه
جریان ستم ناتمام
به تن جای طناب
درک ناتوان
از این حجم ناجوانمردی
حال فنا
قله زیر چال کنها
اسیر چهار کلام حرف
از دین ماجرا
بیصورت، گیسو کند
حدود بیست و قبر
پیچ و خمِ شیر و خط میون دیو و دَد
میرسه یه صدای بیگانه تو نقاب
همه جا تاریک گلوله گیجگاهتو شکافت
که فردا پوکه هاش توو نور زیبای موزه هاست
وحشت دیروز لعنتی بیداره تو صدام
بازمونده، بی آب و تاب و توان
داره تلو تلو میخوره دور فانوسها تو خفا
قانون هامون بیات، عین کابوس هامون عیان
تا بوتها رو زمینه تابوتها رو هوان
تو دست مادرها سبد لالههای جوان
تا بوتها رو زمینه تابوتها رو هوان
تا ابد میمونه جا موها رو زبان
تا بوتها رو زمینه تابوتها رو هوان
تا دست یافتن رو اسب تاختن
کاخها رو سوزوندن تو دخمه قصر ساختن
اما این دفعه پِی چی می گردن؟
از لج هم گلها رو قیچی میکردن
رسید به استخون کارد، یه نقطه شد غار
منتها کاسب خبر از حنجره به حُجره نون داد
هر سو به منفعت خودش موش دووند تا
تو اون داد یادمون بره کی واسه موش تُوون داد
اون که گفت التماس دعا
میبینی اون طرف پیوست به انتقام جوها
پی روزی ولو به قیمت یارسوزی
آدم لنگِ مجبور اسیر چاپلوسی
که فقط وعده میشنید قد درازای زبون
اشاعهی فقر نقاب حسابهای کلون
امالهی ترس فشار نگاههای عمود
با شناخت ملت نیاز به شناسایی نبود
همون تفنگ رو هم نشناسی میشه چماق
این دردسرها بالاخره میشه تومور
این میکروفونها وصلن به میک سماق
صفحه شطرنج زندگی شد میز قمار
سینه اتاقم یه پناهندم
از زمان کندم
آرزوهامو تو گذشتهها رها کردم
بدون حتی نیم نگاه به پشت سر
هر کی تونست بین این * هُجره زد
به ما که میرسه میگه اگه ساکتی * نی
با اتحاد مناسبتی بجای دائمی
قایمی که با بنی بشری نشینی پای میز
که اِبایی نداره ملت رو بذاره لای ریسک
چشام خیس، نمیدونی از دل صد پارم
اینم آهنگ نیست به سکوتم لحن دادم
کسی نمیده دیگه گله نامهها رو جواب
با تو ما تو سراب، میخوره باتومها تو سرا
با صدای چکمههای باغبونهای صیاد
تا بوتها رو زمینه تابوتها رو هوان
تا بوتها رو زمینه تابوتها رو هوان
تا ابد میمونه جا موها رو زبان
تا بوتها رو زمینه تابوتها رو هوان