به نام خدا
.
قالب: غزل
.
بیا از دیدِ گل بینیم ، ما حُسنِ جهان را
به هم گوییم ما هر چیزِ پیدا و نهان را
.
هدر دادیم ما ، این عمر خود را روزگاری
بیا یابیم باهم ما بهایِ این زمان را
.
چرا بیهوده باید زیست در دنیای زیبا ؟
ز نیکی پر نما ای دوست ، هر کوی و کران را
.
قضاوت ها تو را در بندْ کرده چون اسیری
بیا تا دور اندازیم ما حدس و گمان را
.
سخن از بهرِ دلداری به هم گوییم ای یار
برای مهر بُگْشاییم ، ما قفلِ زبان را
.
ز غم ها پر نمودی ذهنِ خود را مدّتی چند
بیا تا پاک گردانیم ما فکر و روان را
.
چرا دیگر کسان گویند بر ما راهِ بودن ؟
کنون خود گیر در دستت هدایت ، این عنان را
.
بهاران فرصتی کوتاه بر ما پیشکش کرد
بدان قدرش که ما دیدیم ، رنجِ صد خزان را