نمی دانم چقدر از گردان حنظله می دانی؟! سیصد نفر در یکی از کانالها محاصره شدند و اکثراً با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند. در آن موقعیت، عراقیها مدام با بلندگو از نیروها می خواستند که تسلیم شوند و بچه ها در جواب با آخرین رمق خود، فریاد تکبیر سر می دادند. آن شب آنان فریاد سر دادند اما سر تسلیم فرود نیاورند.
سعید قاسمی که درنبرد عملیات والفجر مقدماتی، مسئولیت واحد اطلاعات و عملیات لشگر 27 محمد رسول الله(ص)را بر عهده داشت ازآخرین لحظات گردان حنظله می گوید : ساعت های آخر مقاومت بچه ها در کانال، بی سیم چی گردان حنظله حاج همت را خواست. حاجی آمد پای بی سیم وگوشی را به دست گرفت صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که می گوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بی سیم دارد تمام می شود. عراقی ها عن قریب می آیند تا مارا خلاص کنند. من هم خدا حافظی می کنم.
حاج همت که قادر به محاصره تیپ های تازه نفس دشمن نبود، همانطور که به پهنای صورت اشک می ریخت،گفت: بی سیم را قطع نکن ...حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن. صدای بی سیم چی را شنیدم که می گفت: سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم، ماندیم وتا آخر جنگیدیم.
حاج همت، آنسوی بی سیم، فقط می توانست سر به جعبه های مهمات بکوبد و اشک بریزد. نه آب رسید ونه غذا. دوازده نفر با یک قمقمه سر کردند، عراقی ها که به کانال رسیدند، اکثر بچه ها از تشنگی شهید شده بودند. بقیه را هم تیر خلاص زدند. بچه ها تا سال 71 در قتلگاه ماندند و پیکر مطهرشان توسط گروه تفحص پیدا شد.
آخرین برگ از دست نوشته یکی از شهدای گردان حنظله:
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم.
آب را جیره بندی کرده ایم.
نان را جیره بندی کرده ایم.
عطش همه را هلاک کرده است.
همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند.
دیگر شهدا تشنه نیستند.
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه