طرفداری | تقابل ایران و ازبکستان قرار بود یک رقابت حساس در مسیر صعود به جام جهانی باشد اما برای بینندههای تلویزیونی، بیشتر به یک آزمون صبوری در برابر یک گزارشگر کمدانش، بیدقت و مملو از تعارف تبدیل شد. اگر قرار بود کسی بدون دیدن بازی فقط از روی صحبتهای گزارشگر قضاوت کند، شاید فکر میکرد ایران یک تیم بینقص، بدون ضعف و در حال جشن صعود است، در حالی که واقعیت زمین چیز دیگری را نشان میداد.
وقتی آمار اشتباه، تبدیل به حقیقت میشود
یکی از ابتداییترین اصول گزارشگری ورزشی، داشتن اطلاعات درست و بهروز است. اما گزارشگر این بازی نشان داد که حتی در سادهترین موارد هم دقت کافی ندارد. او چندین بار تأکید کرد که ایران «۲۲ امتیازی» است. اگر ایران برابر ازبکستان به پیروزی میرسید، این موضوع درست بود اما ملیپوشان در هیچ مقطعی از این دیدار دست بالاتر را نسبت به حریف خود نداشتند.
در حالی که با یک نگاه ساده به جدول مشخص میشد که ایران تنها ۲۰ امتیاز دارد. این اشتباه، فقط یک عدد غلط نبود؛ بلکه نمادی از بیتوجهی به اصل ماجرا و آمادهنبودن برای گزارشگری یک مسابقه رسمی بود. در دنیای حرفهای، گزارشگر یک پل ارتباطی بین بازی و تماشاگران است؛ کسی که اطلاعات، تحلیل و آمار را به شکلی روان و دقیق منتقل میکند. اما وقتی حتی جدول مسابقات را بهدرستی نمیداند، چطور میتوان انتظار داشت که شناختی عمیق از روند تاکتیکی و نقاط ضعف و قوت تیم داشته باشد؟
نظر شخصی جای تحلیل فنی را گرفت
یکی دیگر از مشکلات این گزارش، غرق شدن در نظرات شخصی بهجای تحلیلهای کارشناسی به حساب میآمد که بارزترین نمونه آن، دفاع عجیب و غریب از سعید عزتاللهی بود. در حالی که عزتاللهی نمایشی پایینتر از حد متوسط داشت و سردرگمی و بیتکلیفی او در میانه میدان نیاز به دانش فنی و تحلیل تاکتیکی نداشت، گزارشگر مصرانه اعتقاد داشت که او عملکردی «عالی» از خود به نمایش گذاشته است.
حتی زمانی که سعید عزتاللهی جای خود را به محمد کریمی داد، گزارشگر بازی متعجب از این اتفاق، تصمیم سرمربی تیم ملی را به چالش کشید و از این تعویض، ابراز تعجب کرد. در واقع وظیفه هر گزارشگر، داشتن نگاهی بیطرف و تحلیلی است، نه اینکه صرفاً با دیدگاه شخصی از هر بازیکنی و با هر نوع عملکردی، دفاع کند.
اشتباه تاریخی درباره صعود ایران به جام جهانی
اگر فکر میکردید آمار غلط و تحلیل اشتباه کافی است، باید به شاهکار دیگر این گزارشگر اشاره کرد: جملهای که تاریخ فوتبال ایران را زیر سؤال برد! او در لحظهای تاریخی (و البته مضحک) اعلام کرد که این «اولین صعود ایران به جام جهانی» است! گویی کسی که سالها در این حرفه بوده، نهتنها اطلاعات روز فوتبال را ندارد، بلکه از تاریخ فوتبال ملی هم بیخبر است چرا که این هفتمین صعود ما به جام جهانی بود.
چنین اشتباه فاحشی، چیزی فراتر از یک لغزش زبانی است. این اشتباه نشان میدهد که گزارشگر حتی کمترین آمادگی را هم برای این مسابقه نداشته و هرچه به ذهنش رسیده، بدون فکر به زبان آورده است. این در حالی است که گزارشگران حرفهای در دنیا، قبل از هر بازی ساعتها وقت صرف مطالعه تاریخچه مسابقات، تیمها و لحظات مهم گذشته میکنند تا مبادا چنین سوتیهای بزرگی بدهند.

نام بازیکنان؛ چالش همیشگی گزارشگران بیتمرکز
اشتباه در گفتن نام بازیکنان شاید برای افراد عادی یک مسأله پیشپاافتاده باشد، اما برای گزارشگری که وظیفهاش تسلط بر بازی است، یک خطای بزرگ محسوب میشود. در این مسابقه، گزارشگر بارها و بارها اسامی بازیکنان را اشتباه گفت، گاهی نام آنها را با هم قاطی کرد و در یک مورد حتی امید نورافکن را بازیکن سپاهان خطاب کرد! چنین سوتیهایی باعث میشود تمرکز تماشاگران از بازی گرفته شود و بهجای لذت بردن از جریان مسابقه، مدام درگیر اصلاح اشتباهات گزارشگر شوند.
در دنیای امروز، که با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوان لیست بازیکنان را بهدرستی دریافت کرد، چنین اشتباهاتی غیرقابلقبول است. اگر یک گزارشگر نمیتواند حتی نام بازیکنان را بهدرستی تلفظ کند، چطور میتوان از او انتظار تحلیلهای پیچیده تاکتیکی و فنی داشت؟
از زمین و زمان تشکر کرد، اما جرأت انتقاد نداشت
یکی دیگر از نکات آزاردهنده این گزارش، حجم بالای تعارفات و تشکرهای بیجا بود. گویی گزارشگر بهجای تحلیل فوتبال، در یک مراسم تقدیر و تشکر حضور دارد! در طول مسابقه، او از فدراسیون، مربیان، مسئولان، بازیکنان، کادر پزشکی، کادر فنی و... تشکر کرد، اما دریغ از یک جمله نقد صریح و شفاف.
این ترس از انتقاد، معضل بزرگی در گزارشگری فوتبال ایران شده است. در حالی که در شبکههای تلویزیونی مطرح جهان، گزارشگران بدون واهمه از اشتباهات فردی و تاکتیکی، ضعف بازیکنان و تصمیمات غلط مربیان انتقاد میکنند، در ایران همه چیز در یک فضای مصنوعی از «تعریف و تمجید» غرق شده است. نتیجهاش هم این میشود که بهجای ایجاد فضای نقد سالم، یک گزارشگر حتی در برابر تعویض یک بازیکن ضعیف، متعجب میشود!
گزارشگران ایرانی الگوهای خوبی داشتند، اما...
دور نیست زمانی که گزارشگران ایرانی حداقل الگوهای داخلی خوبی داشتند. اگرچه برخی از آنها از گزارشگران خارجی تقلید میکردند، اما باز هم توانسته بودند سبک و شخصیت خاصی در گزارشهایشان ایجاد کنند. اما حالا مشخص است که با رشد و قدرت گرفتن مکتب بادمجان دور قاب چینها و «قطری اسمع» گویان، دیگر خبری از گزارشگران قوی و حرفهای نیست.
زمانی که گزارشگران ما نه از فوتبال چیزی میدانند، نه از تاریخش، نه از تحلیل و نه از اصول گزارشگری، نتیجهاش همین نمایش ضعیفی میشود که در بازی ایران و ازبکستان شاهدش بودیم.
تا زمانی که «حفظ روابط» و «ترس از کوچکترین نقد» به اصل اول گزارشگری تبدیل شده باشد، تماشاگر ایرانی باید همچنان با گزارشهایی اینچنینی دستوپنجه نرم کند.