*شما بیشتر با آقای مهدی مهدویکیا هم اتاقی بودید؟
با مهدی مهدویکیا، کریم باقری، علی دایی و ابراهیم میرزاپور و ... هماتاقی بودم که با توجه به رفاقتهای قدیمی و سازگاری، هماتاقیها انتخاب میشدند که خاطرات خوبی هم داشتیم.
*یکی از آن خاطرهها را برایمان بگویید.
یکی از خاطرات بهیادماندنی از دوران اردوها، که خیلی راجع به آن با بچهها صحبت میکنیم، مربوط به سفری به ژاپن است که فکر میکنم یا یک بازی دوستانه بود یا دیداری در مرحله مقدماتی. ما در توکیو، در یکی از هتلهای مرتفع اقامت داشتیم. حدود ساعت ۲ یا ۳ بعدازظهر بود که یکی از شدیدترین زلزلههای چند دهه اخیر رخ داد.
*خونسردی علی دایی در زلزله مهیب!
در همین حین، با بچهها رفتیم به سمت اتاق علی دایی، وقتی در را باز کردیم، دیدیم او خوابیده است، با آن شدت زلزله خواب بود! بیدارش کردیم و گفتیم: "علی، پاشو، پاشو زلزله آمده!" اما او گفت: "اگر قرار بود اتفاقی بیفتد، تا حالا افتاده بود!" و دوباره خوابید. آن هتل ۲۰، ۳۰ طبقه بود، رفتیم پایین و زمین همچنان میلرزید و علی هم همانجا خواب بود! وقتی رفتیم پایین همه مربیها زودتر از ما پایین رفته بودند. زلزلهای که تجربه کردیم، فکر کنم ۶.۷ ریشتر قدرت داشت و متأسفانه چندین کشته بر جای گذاشت. اما حتی یک قاب عکس از در و دیوار هتل پایین نیفتاد.
*چون مقاومسازی را در دهههای گذشته جدی گرفتند.
مهندسی سازههای ژاپنی واقعاً در برابر زلزله بینظیر بود و همین مسئله باعث شد که آسیبی به کسی وارد نشود. با این حال، آن لحظات یکی از تکانهای شدیدی بود که تجربه کردم.