به نام خدا
.
قالب: غزل
.
وقت و زمان عمر من ، بی تو به سر نمیشود
عشق و علاقه بر تو یار ، ختم دگر نمیشود
.
دور شدن ز کوی تو ، خبط تر از گناه و قبح
چون که ز آن شبی شده ، کاو به سحر نمیشود
.
مرهمِ زخم های من ، هجرِ تو نیست یار من
نزد تو باشد این دوا ، چاره سفر نمیشود
.
کنج خفاست خانهام ، مهد عزاست لانهام
بی تو دگر کسی نگار ، ضاربِ در نمیشود
.
یار دگر نیاز نیست ، آن مه ما است بی نظیر
شخص دگر به قلب ما ، جای قمر نمیشود
.
ای که قرارِ دل تویی ، باز بیا به سوی عشق
بی تو درختِ عمر من ، پر ز ثمر نمیشود
.
در رهِ وی فدا کنم ، من گذرم ز جان و تن
عشق و علاقه بی زیان ، غبن و ضرر نمیشود
.
یار مرا ز دل ببخش ، عشقِ مرا ز خود مَران
مهر خدا با توبهای ، باز مگر نمی شود ؟