طرفداری- هافبک ختافه از جناح چپ پاس دفاعگشای دلچسبی را به مهاجم، آلوارو واسکس، داده بود. اگرچه شماره 9 رو به جهت مخالف بود، اما توانست به زیبایی توپ را به فِرِدی هینِستروسا برساند.
این مهاجم، در حالی که توپ روی پای اش قرار داشت، در درون محوطه جریمه بود. بر لبه محوطه شش قدم. خیره به دروازه بان. اولین فضا برای شوت زدن به سمت دروازه همانجا بود. آن را رد کرد. یک فضای دیگر بلافاصله ایجاد شد. آن را نیز رد کرد.
سپس فضای ثالثی ایجاد شد.
هینستروسا هنوز به دروازه نزدیک بود. هنوز بر لبه محوطه شش قدم قرار داشت. دو مدافع به خاطر فرصت های از دست رفته بر روی زمین افتاده بودند. دروازه بان، جان اوبلاک، تعادل اش را از دست داده بود. بازیکنانِ پخشِ بر زمینِ اتلتیکو مادرید، تنها مانع پیش روی او بودند. بازیکن ختافه تنها می بایست توپ را به فضای دلخواهش می فرستاد. به هرکدام از فضاهای متعدد پیش روی اش.
«حتماً همینه دیگه؟»
وقتی دیگو سیمئونه در ماه دسامبر سال 2011 به عنوان سرمربی اتلتیکو مادرید معرفی شد، گفت که می خواهد «تیمی پرتکاپو» بسازد، تیمی «قوی، متعهد». پس از گذر قریب به سه سال و اندی، نمی توان موفقیت او را زیر سؤال برد. در حقیقت، سیمئونه تقریباً آن واژگان را مجدداً تعریف کرده است. تیم او از معیارهای پیشین تعهد، قدرت و تکاپو فراتر رفته است. طبق گفته رئیس اتلتی، آن ها باید این گونه باشند. اینجا انتخابی وجود ندارد.
به نقل از نشریه «Marca»، وی اوایل امسال به شبکه تلویزیونی «+Canal» گفت: «ما می دانیم که نسبت به سایر تیم ها بازیکنان بدتری بر روی کاغذ داریم. می دانیم این حقیقت است. این قدرت ماست: روزی که فکر بکنیم از آن ها برتریم، چهار گل به ما خواهند زد.»
برای اتلتیکو، مجموع اجزای تیم بی ربط است؛ این اجتماعِ اراده هر کدام از مردان برای جنگیدن است که اهمیت دارد. به همین دلیل است که بازیکنان می توانند بیایند و بروند، اما اصول باقی می مانند. سرمربی، نه هیچ بازیکنی در زمین، ستاره است. سیمئونه فردی است که تمامیت یک باشگاه حول او بنا شده است. به همین خاطر، یا باید ذهنیت او را بپذیرید یا بازی نکنید. فقط کافیست از السیو چرچی سؤال کنید.
اما آن هایی که فلسفه سیمئونه را در آغوش می گیرند — و قسمت بسیار بسیار زیادی از آن ها این کار را می کنند — کاملاً به کیش دیگری وارد می شوند. به نقل از «جِیسون بِرت» از نشریه «The Telegraph»، هافبک اتلتیکو، تیاگو، پیش از فینال لیگ قهرمانان فصل پیش در لیسبون درباره سیمئونه گفت: «برای ما، برای تمام باشگاه، او مانند یک خداست. ما از او پیروی می کنیم — اگر از ما بخواهد که برویم از روی پل بپریم، می پریم.» سرمربی، «خدای» اتلتی، نیز این را می داند.
او در ماه ژانویه پیش از دیدار تیم اش با رئال مادرید در کوپا دل ری گفت: «بازیکنان من از مرگ نمی ترسند.»
حرف بسیار سنگینی است.
اما به سختی می توان با آن مخالفت کرد.
«حتماً همینه دیگه؟»
ختافه در حالی که 0-1 عقب بود، فرصت اش را به دست آورد. فرصتی برای رسیدن به 1-1. در مقابل تیمی که اخیراً سابقه داشته بلافاصله پس از بازی در لیگ قهرمانان، به چالش بیوفتد.
هینستروسا مردی بود که این فرصت در دستان اش قرار گرفت. در شرایط عادی، در مقابل اغلب رقبا، او احتمالاً می توانست با آرامش و بیخیالی توپ را در درون دروازه جای دهد. لحظه ای که مدافعین بر روی زمین افتاده اند، دیگر تقریباً [گل زنی] قطعی است، مگر نه؟ مخصوصاً از آن فاصله نزدیک؟
اما هنگام بازی کردن در مقابل اتلتیکو، شرایط به ندرت عادی هستند. مردان اهل ویسنته کالدرون، «اغلب رقبا» نیستند. و سرمربی ختافه، پابلو فرانکو، این مسئله را پیش از بازی شنبه تأیید کرده بود. به نقل از «جِیمی کِمپ» از «Inside Spanish Football»، وی در روز جمعه گفت: «بازیکنان او تا سر حد مرگ به ایده های اش وفادارند.»
هینستروسا این مسئله را به شیوه سخت یاد گرفت. او دو فرصت را رد کرده بود تا سومی را، که احتمالاً بهترین بود، به دست آورد. آنگاه، پس از زدن ضربه اش، دید که خوزه خیمنس، که روی زمین بود، جلوی کفش اش پرید.
آن هم با سر.
خیمنس با این کار، ریسک یک بینی شکسته، آسیب از ناحیه سر و احتمالاً یک گونه شکسته را به جان خرید.
می توانست از آن هم بدتر باشد. می توانست، در صورتی که همه چیز بد پیش می رفت، وحشتناک باشد.
و او این کار را کرد تا فقط جلوی یک شوت را بگیرد. تا فقط یک گل را بخرد. تا به دنبال سرمربی اش «از روی پل» بپرد.
آن صحنه، خلاصه شده در یک لحظه، اتلتیکو مادریدِ سیمئونه است.