مطلب ارسالی کاربران
تپش فوتبال در قلب آذربايجان
كاش فردا روز ما باشد؛ اين حرف تمام تى تى هاست در روزى كه گذشت، آن ها ثانيه ها را هم حتى مى شمارند تا برسند به لحظه اى كه سال هاى سال برايش انتظار كشيدند. آذربايجانى ها اصولا خوب صبر و مقاومت مى كنند چه آن زمان كه از مرزهاى ايران در برابر هجوم روس ها دفاع مى كردند چه در روزهاى مشروطه كه پا به پاى فرماندهانشان تا اخرين لحظه گرسنگى و تشنگى ناشى از محاصره را تحمل كردند و چه در آن هشت سال ليگ يك كه انگار نميخواست دل از تراختور محبوب آن ها بكند و بارها و بارها تا آستانه صعود رسيدند و در گام آخر پايشان سر خورد.
آن روزها به هر نحوى گذشت . رسيدن به ليگ آغازى بود بر روياهاى بى پايان يك ملت ؛ بقا در ليگ به تنهايى نمى توانست آن ها را راضى كند. آن ها آمده بودند تا خودشان را اثبات كنند، از همان روزهاى اول ليگ نشان دادند كه هيچ صدايى بلندتر از صداى تراختور نيست؛ مردمى كه عاشقانه تراختور را مى پرستيدند آن را بر شانه هاى خود گرفتند و پله پله بالا آوردند. شايد در آن روزها هيچ كس جز خودشان باور نداشت كه آن ها مى توانند ؛ مى توانند در ليگ بمانند، مى توانند رتبه يك رقمى بياورند، مى توانند به استقلال و پرسپوليس و سپاهان در خانه خودشان سه تا سه تا و چهار تا چهارتا گل بزنند،مى توانند سهميه آسيا بگيرند و حتى قهرمان هم بشوند و بر قله بايستند.
تراختور همه اين روزها را سپرى كرد تا رسيد به امروز، امروزى كه در آستانه شيرين ترين اتفاق چند سال اخير آذربايجان قرار دارد، آذربايجانى ها فردا مى توانند خوش حال ترين انسان هاى كشور باشند و ممكن است آخر شاهنامه تركى با شاهنامه فارسى فرق داشته باشد و تلخ باشد. تلخ تر هم برايشان مى تواند شود وقتى به ياد امتياز از دست رفته شان برابر برادران ناتنى بيفتند. اينكه فردا شاهد جشن آن ها خواهم بود يا ماتم نمى دانم اما اين را مى دانم كه اين شادى حق آن هاست، شايد قهرمانى نفتى ها بتواند در سال آينده براى آن ها قراردادهاى چرب تر و پر صفر ترى به ارمغان بياورد اما مسلما براى كمتر كسى اهميت و ارزش خواهد داشت.
صد هزار نفرى كه فردا در استاديوم تا سوت پايان با تراختور خواهند بود، كاش روى خوش فوتبال را ببينند، كاش!