نقدی برنگاه مربیان ایرانی به مقوله"اشتباه کردن حریف"همراه با کندوکاوی دراین تئوری تاکتیکی
ﺑﺤﺚ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﯿﻢ ﺣﺮﯾﻒ ﭼﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﮐﻨﯿﻢ؟ ﺧﺐ ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﺣﺮﯾﻒ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﮐﻨﯿﻢ، ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﯿﻢ
ﺣﺮﯾﻒ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ
ﮐﻮﺭ ﺗﺎﮐﺘﯿﮑﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻣﺪﺭﻥ ﺣﺮﯾﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻭﺍﺩﺍﺭ
ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ ...
ﺑﻨﯿﺘﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯾﮑﻨﺎﻧﻢ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ
ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺯﺧﻢ ﺣﺮﯾﻒ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ، ﺳﭙﺲ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻢ ﻧﺎﺧﻦ ﻣﯿﮑﺸﯿﻢ ﺗﺎ
ﺑﺎﻋﺚ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻥ ﺗﯿﻢ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻮﺩ .
ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻨﯿﺘﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ (ﺣﻤﻠﻪ ) ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺣﺮﯾﻒ ﺩﺳﺖ
ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ . ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺣﺮﯾﻒ ﺧﻮﺩﺵ
ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ : ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺯﺧﻢ ( ﺿﻌﻒ ) ﻣﻦ ﻫﺴﺖ، ﻟﻄﻔﺎً ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﮐﻨﯿﺪ .
ﺁﯾﺎ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯽ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺿﻌﻒ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﺣﺮﯾﻒ،
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺣﻤﻼﺕ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ
ﺯﺧﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ؟
اینجا مسئله دو شکل متفاوت می گیرد:
شکل اول مربیان"کنشی"هستند که استراتژی بازی را براساس شدت زیاد تبیین می کنند وبه معنی واقعی کلمه حریف را براثرفشارزیادبه اشتباه وادارمی کنند ونه یک اشتباه بلکه مجموعه ای ازاشتباهات و آن هنگام با تنوع تاکتیکی ازضعف های حریف استفاده می کنند.
شکل دوم مربیان"واکنشی"هستند که دقیقا اینجا قضیه به اصطلاح"بیخ"پیدامی کند.زیرا تئوری های متفاوتی برای رابطه بازی واکنشی و اشتباه حریف وجود دارد که درزیر3روش متداول آنها رابررسی می کنیم:
تئوری"تخریب کور":این تئوری بین مربیان ایرانی رایج است وبصورت تخریب های بی برنامه مالکیت حریف به شکل بازی فیزیکی نفرات خاصی ازتیم است.که با توجه به این موضوع متوجه می شویم که چرا اکثریت توپگیری های تیمهای لیگ برتری توسط بازیکنانی خاص صورت می گیرد؟پس دراین شرایط با توجه به اینکه فوتبال ایران دچارکمبودنفری هست که هم دردفاع خوب باشد وهم درحمله،می بینیم که وقتی بازیکن توپ را می گیرد نمی تواند تشخیص بدهد که ضعف ساختارحریف برای حمله کردن کجاست!!اینگونه بازی تبدیل می شود به پروسه ملال آوری ازتوپگیری وتوپ لو دادن..البته قاسم حدادی فردرفصل گذشته محوراصلی تیم دردفاع وحمله بود که آن موقع درنقدفنی ذوب آهن نوشته بودم که یا قاسم براثراین ماجرا به مصدومیتی بدگرفتارمی شود یا ذوب آهن را رستگارخواهد کرد.که دومی شد.
تئوری"ضعف فعال حریف":دراین تئوری که اکثرا توسط مربیان متوسط فوتبال جهان صورت می گیرد شما تیم حریف را آنالیزکرده وضعف همیشگی آنها را پیدا کرده وبراساس آن تیم راتمرین داده ودربازی سعی می کنید ازآن استفاده کنید.مثلا درتیم بارسلونا ضعف فعال فضای پشت دنی آلوزاست که همواره وجود دارد.خب این تئوری بگیرونگیردارد وبرای همین است که پیروان آن مربیان متوسطی هستند.
تئوری"مورینیویی":تلاش زیادی کردم تا اسم مناسبی برای این تئوری پیدا کنم تا به مورینیو رسیدم وچه کسی بهترازوی برای توضیح روش اولین فضا یعنی اولین اشتباه.درواقع مورینیو دراینتربا این فلسفه کارهای بزرگی کرد واصلا هم برخلاف نظرعامه مردم تئوری پیچیده ای نیست:شما با تاکتیکهای دفاعی متناسب با تهاجم حریف بهترین ساختاردفاعی راتشکیل می دهید وبه محض توپگیری بدون تلف کردن وقت با پاس کوتاه-پاس بلند اولین فضایی را که می بینید برای ضدحمله کردن انتخاب می کنید.زیرا وقتی حریف به شما فضا می دهد یعنی اشتباه کرده است به همین سادگی.این روش استفاده کردن ازاشتباه حریف درعین سادگی فلسفه اش،درعمل بسیارسخت است ونیازمند بازیکنانی با آگاهی محیطی بسیاربالا است.
خب با توجه به توضیحات بالا،من توضیح اضافه ای را مطلوب نمی دانم ونتیجه گیری را برعهده مخاطب می گذارم.
نویسنده:مجتبی مرشدنژاد