ورای هرگونه آمار یا آنالیزی از قدرت گلزنیاش، آن کلمات – که سه سال پیش توسط UEFA.com نقل شدند – شاید بهتر از هرچیز دیگری آنتونیو دیناتاله را خلاصه میکنند. تواضع او و وقفکردن خودش برای اودینزه، که از تواضعش نشأت میگیرد، نشانههای دوران بازیگری او هستند که در این تابستان به پایان میرسد.
پس از باخت به هلاس در دوشنبه، این بازیکن 36 ساله تصمیم گرفت که دیگر زمان آن رسیده که با دنیای فوتبال و گورخرها خداحافظی کند. وی به Sky Italia گفت:
"در پایان فصل، توقف خواهم کرد. قبلاً راجع به آن با خانوادهام صحبت کردهام. تصمیم گرفتم که این آخرین فصل من است. در ژوئن به پایان میرسد. مسلّماً درد دارد؛ چون من بیشتر از دفعاتی که با همسرم برای شام به بیرون رفتهام، برای اودینزه گلزنی کردهام. من آن چنان به اودینزه اهمیت میدهم که گویی این تیم خانواده من است."
اگرچه قبلاً هیچ ارتباطی با این تیم یا منطقهای که در آن حضور دارد نداشته، وی طی 10 سالی که در اودینزه بازی کرده تبدیل به سمبل این تیم شمال ایتالیایی شده است. بسیاری به این میاندیشیدند که او باید به ترک استادیو فریولی برای یک باشگاه "بزرگتر" فکر میکرد، اما قصّه این مهاجم شاید چیزی باشد که بیمیلی او برای رفتن را توضیح دهد.
در حالی که تنها 13 سال داشت، وی از زادگاهش در ناپل به توسکانی رفت تا با امپولی تمرین کند و پس از تنها چند روز چنان دلتنگ زادگاهش شد که فرار کرد. او بعدها [به امپولی] بازگشت اما در حالی که اولین قدمهایش برای ساختن فوتبالش را با حضور قرضی در ایپرزولا و وارسه برمیداشت، خاطرات و تعلقش هرگز تماماً او را ترک نکرد. اولین موفقیتش در فصل 1998-1999 به دست آمد، زمانی که در یک دوره قرضی در ویارجیو موفق شد 12 بار در 25 بازی گلزنی کند.
از آن جا، او سرانجام توانست به تیم 2001-2002 [امپولی]، که موفق شد با بیشترین گل زده در سری بی به سری آ صعود کند، وارد شود. 16 گل دیناتاله بیشترین گل زده در بین همتیمیهایش در آن فصل بود و پس از صعود موفق شد در اولین فصل بازیاش در سری آ 13 بار گلزنی کند، که این شامل یک هتتریک برابر رجینا میشود.
اما یک سال بعد تیم توسکانی سقوط کرد و "توتو" بار دیگر ترانسفر و این بار توسط اودینزه شکار شد؛ باشگاهی که اکنون به کشف الماسهای پنهان دنیای فوتبال مشهور شده است. وی طی چند فصل اول کنار مهاجمان مطرحتری همچون وینچنزو یاکینتا و فابیو کوالیارلا، که اغلب توجهات را به خود جلب میکردند، بازی کرد.
در سال 2007 کاپیتان شد، اما دو سال دیگر طول کشید تا او حقیقتاً به بازیکنی تبدیل شود که امروزه بسیار مورد ستایش است. 5 فصل اولش 55 گل دربرداشت، اما از ابتدای فصل 2009-2010 او به رکورد گلزنی شاخص برای بازیکنان بزرگ، دست یافت.
دیگر از او خواسته نمیشد تا نقش بازیساز را برای همتیمیهایش بازی کند. او به عنوان کانون حمله اودینزه بازی کرد و بازدهای فوق العاده داشته است. طی 4 فصل بعدی او 103 گل در لیگ طی 140 بازی به ثمر رساند، چیزی که با آمادن فرانچسکو گیدولین به عنوان مربی در تابستان 2010 همزمان شد.
![](https://ts2.tarafdari.com/users/user7004/antonio-di-natale-4.jpg)
گیدولین نیز در جاهای مختلفی حضور داشته بود و مربیگری تیمهای متنوعی از جمله موناکو، پالرمو و تیم کوچکی مثل ترویزو را قبل از بازگشت به فریولی تجربه کرده بود. وی به سرعت به درک متقابلی با کاپیتانش دست یافت. او به بنگاه خبری ایتالیایی ANSA گفت: "او بازیکن بزرگی است. هرگز کسی مانند او نداشتهام." گیدولین به مراقبت از زانوهای آسیبپذیر مهاجمش طی فصول گذشته تا جای ممکن کمک کرده است. دی ناتاله در ازای آن که به ندرت لازم است تمام هفته را تمرین کند، با فداکاری و وفاداری بینظیری پاسخ زحمات اودینزه و مربی را داده است.
هنگامی که یوونتوس در سال 2010 در اعلانی عمومی برای جذب دی ناتاله وارد عمل شد، او یکی از معدود بازیکنانی شد که پیشنهاد غولهای تورینی را رد کردند، حرکتی که جایگاهش در قلب هواداران گورخرها را تثبیت کرد. وی این کار را [تثبیت خود در قلب هواداران] در حرکتی بسیار بزرگتر پس از مرگ همتیمیاش پیرماریو موروسینی در آوریل 2012 انجام داد، کسی که خواهری فلج دارد.
با آگاهی از آن که اکنون، پس از مرگ پدر و مادرش در سالها پیش و خودکشی برادر دیگرش، این دختر دیگر فقط خودش را دارد، دی ناتاله قسم خورد که از وی مراقبت خواهد کرد. وی به Diretta Radio گفت: "لازم است که تا آخر عمر خواهر پیرماریو، کنار او ایستاد. او به ما نیاز دارد و ما میخواهیم کمک کنیم، هم برای خودش و هم ماریو."
بنابراین، اگرچه شاید اعتبار بین المللیاش با از دست دادن آن پنالتی در یکچهارم نهایی یورو 2008، که به حذف برابر اسپانیا منجر شد، یا عدم موفقیت بسیار روتین تیمش در اروپا لکه دار شده است، آنتونیو دی ناتاله احتمالاً اهمیتی به این موضوعات نمیدهد؛ چرا که مردی که یوونتوس را رد کرد، هنگامی که از وی سوال شد که آیا حسرت میخورد که به تیم بزرگی نرفت، به Al Jazeera گفت:
"من از مرگ میترسم، نه فوتبال."