در دروس قبلی با برخی از اصطلاحات تحلیل فیلم آشنا شدیم. در این درس و درس بعدی می خواهیم به اصطلاح «قاب» بپردازیم و کاربرد معنایی و مفهمومی آن در فیلم و توجه به آن در تحلیل فیلم را ذکر کنیم.
قاب
قاب یک تصویر سینمایی، به مرزهای آن شکل بخشیده، میزانسن را درنظر می گیرد. در بسیاری از فیلم ها میزانسن با قاب های داخلی پنجره ها یا درگاه ها، و یا با وسایل صحنه پر می شود تا از این طریق توجه بیننده به سوی اهمیت قاب ها و زاویه ی دید داستان جلب شود. تقریباً هر فیلمی نسبت به قاب پرده ی سینما و قاب دوربین، باید یک تفکر مشخص را در پیش گرفته و حفظ کند. قاب یا پرده ی عریض برای نمایش فضاهای پر رنگ و لعاب و گسترده ی آثار علمی_تخیلی کاملاً مناسب است. در مقابل، قابی که ابعاد کوچک تری دارد، شاید، مناسب ترین بستر است برای ارائه ی فضاهای داخلی درام های شخصی تر، یا ژانرهایی چون ملودرام؛ جایی که قابی کوچک به خوبی می تواند هر حسی را منتقل سازد، از حس آرامش و صمیمیت خانوادگی گرفته تا هراس از فضاهای تنگ و تاریک. در حین تماشای یک فیلم پرسش های بیشتری در خصوص قاب بندی ذهن ما را مشغول می کند.
-قاب دوربین از چه زاویه ای برای معرفی کنش بهره می برد؟ آیا از بالا به سوژه ی مورد نظر نگاه می کند یا کنش را از پایین می نگرد؟ زمانی که مکالمه ی میان دو نفر از خلال مجموعه ای از زوایای متغیر رو به بالا و رو به پایین فیلمبرداری می شود، می تواند گویای سلطه یا غلبه ی یکی از آن دو نفر باشد.
-آیا ارتفاع قاب با ارتباط عادی با اشیاء و آدم های جلوی دوربین هم خوانی دارد؟ در واقع آیا آن ها در سطح دید معمولی مخاطب هستند، یا اینکه پایین تر یا بالا تر از آن قرار دارند؟ آیا این طور به نظر می رسد که دوربین در ارتفاعی غیرمعمول، بیش از اندازه بالا یا پایین، قرار گرفته؟ برای مثال در بخشی از فیلم مکس دیوانه که در ذیل آمده است، دوربین به قدری پایین آورده شده و به سوژه نزدیک است که سر سوژه که روی آن شن و خاک ریخته شده است همانند تپه ای شنی در صحرا به نظر می رسد.
-آیا قاب دوربین تا بحال در طول فیلم و در ارتباط با فضا و کنش حالتی نامتوازن به خود گرفته( به آن قاب کج یا اریب می گویند)؟ اگر این طور است، چرا این اتفاق می افتد؟ آیا در حال بازنمایی دیدگاه یک شخصیت از زاویه ای غیر عادی نسبت به یک کنش است که در نتیجه ی آن ساختمان ها بیشتر کج به نظر می رسند تا عمودی؟ آیا ابزاری است برای بازسازی دیدگاه آدمی مست و عقل از کف داده، یا اینکه وسیله ای است برای اظهار نظر به شیوه ای هوشمندانه تر، و مثلاً به جامعه ای اشاره می کند که فاقد نظم و تعادل است؟
-قاب چه فاصله ای را نسبت به سوژه اش حفظ می کند؟ آیا فیلم از نماهای کلوزآپ استفاده ی بیشتری کرده (مثلاً فقط چهره ی شخصیت ها را نشان می دهد) یا از نماهای مدیوم شات (که قسمت بیشتری از بدن شخصیت ها را نشان می دهد)؟ آیا می توان گفت که فیلم ،آمیزه ی معناداری از این نماها را بسط و گسترش داده که با توجه به برخی الگوهای تکرارشونده ، قابل تفسیر هستند؟ مثلاً کلوزآپ ها برای نماهای عاشقانه به کار رفته اند و لانگ شات ها برای صحنه های نبرد؟
-آیاصداها یا حوادث مهمی خارج از مرزهای قاب به گوش می رسند و رخ می دهند، در فضای خارج از قاب؟ اهمیت فضای خارج از قاب یا نوع رابطه اش با آنچه درون قاب دیده می شود در چیست؟
در محدوده ی یک صحنه، همان طور که دوربین با تغییر موقعیت خود نسبت به سوژه ای که در حال فیلمبرداری از آن است، یک قاب متحرک می سازد، هر کدام از این ترکیب بندی ها می تواند تغییر کند. به عنوان مثال، معنای کلوزآپی رمانتیک از زوجی عاشق پیشه که در حال نجوا کردن هستند با عقب کشیدن دوربین و نمایی که آن دو را بخشی از لانگ شاتی پر از تماشاچی نشان می دهد، به ناگاه تغییر می کند: آنچه در ابتدا حسی رمانتیک داشت با جا به جایی قاب، تبدیل به کمدی شده است. این نوع از حرکت در قاب بندی، تصحیح قاب نام دارد، تصحیح قاب از طریق شیوه هایی انجام می پذیرد که کاملاً به حرکت قاب بستگی دارند و تدوین تصاویر از طریق برش زدن در آن نقشی ندارد.
در درس بعد با جزئیات بیشتری از قاب بندی و حرکت قاب آشنا خواهیم شد.
———————————————————————
با الهام و تلخیص از کتاب راهنمای نگارش تحلیل فیلم نوشته تیموتی کوریگان
لینک درس های قبل : https://goo.gl/sF5Rdt