مربی اسکاتلندی انگار نمیتواند به تیمش انگیزه لازم را بدهد.
حتی پیش از شکست تحقیرآمیز منچستریونایتد در زمین چلسی هم چوبخط باختهای مویس پر شده بود. بازی آنها مقابل چلسی بسیار فاجعهبارتر از آن چیزی بود که نتیجه نشان میداد و مربی باید کارهای بسیار بزرگی برای بهبود شرایط تیم انجام دهد.
مویس به هر طرف که بنگرد مشکلات بی راه حل میبیند. در بازار خبری از بازیکنان نیست، کاستیهای تیم هر هفته بیشتر نمایان میشود و مصدومیت هم دو نفر از بازیکنانی را از مویس گرفته که میتوانستند روزگار یونایتد را عوض کنند.
تاکتیکهای تیم جواب نمیدهد، همه اشتباه میکنند و تنها خلاقیتی که در تیم به چشم میخورد را میتوان در پاهای عدنان یانوزای 18ساله دید.
جنگ سرد بین بخش علوم پزشکی و بخش علوم ورزشی باشگاه فروکش نکرده است. وین رونی حاضر به مذاکره بر سر قرارداد نیست، روبین ونپرسی به هلند رفته تا آنجا بهبود یابد و به کادر فنی مویس اعتماد نکرده است. مدیر ارشد اجرایی تیم هم به اندازه مربی زیر فشار است.
هر قدمی که از نظر نتیجه یا عملکرد به جلو برداشته شود بلافاصله با دو قدم رو به عقب همراه است. حتی بیشتر.
شکست در بریج دردناک بود چرا که یونایتد از 18 امتیاز ممکن پیش از این بازی 15 تا را کسب کرده بود، ولی چلسی بهآسانی توانست آنها را شکست دهد.
مویس تمامی مدافعانش را در اختیار داشت، خط میانی را با فیل جونز تقویت کرده بود و با این حال دو گل از سه گل چلسی به دلیل آنچیزی بود که مویس گفت: «دفاع فاجعهبار روی ضربات ایستگاهی».
یونایتد بازی را با تلاش برای برد آغاز کرد، اما بازی در دقیقه 49 دیگر تمام شده بود. زمانی که خاویر ارناندس گل تسلیبخش تیمش را زد، ژوزه مورینیو به فکر بیرون آوردن بازیکنانش برای حفظ آنها برای دیدارهای بعدی بود.
خبری از برگشت برای سلاطین بازگشت نبود. تیم در زمان سر الکس فرگوسن تا پای جان میجنگید و تسلیم نمیشد، اما در شش ماه گذشته به نظر میرسد این روحیه آنها دیگر فروکش کرده باشد.
نقطه قوت اصلی دیوید مویس در یک دهه حضور در اورتون این بود که میتوانست از بازیکنانش بهترین عملکرد را بگیرد. بازیکنانی که پیراهن آبی را میپوشیدند انگار زیر نگاه عبوس مویس 20 درصد اثربخشتر بودند.
اما در یونایتد اوضاع برعکس شده است. تقریبا تمامی بازیکنان از اوج فاصله گرفتهاند. اگر یانوزای را در نظر نگیریم – و البته مویس برای اعتماد به این بازیکن نوجوان شایسته تقدیر است – شاید تنها عملکرد وین رونی و داوید دخئا پس از رفتن سر الکس افت نکرده باشد.
بزرگترین علامت سوال برای مویس باید این باشد که آیا او میتواند بهترین عملکرد را از تیمش بگیرد یا نه. آیا آنها از دستور مویس پیروی میکنند؟ آیا به حرفهای او باور دارند؟ آیا او بهخوبی آنها را آماده میسازد و به آنها انگیزه میدهد؟
یکشنبه مشخص بود که پیامهای مویس و کادر فنی اجرا نمیشود. چرا رافائل که زیر نظر سر الکس بازیکنی بسیار خوب بود در صحنه گل دوم ساموئل اتوئو ناگهان غیب شد؟ جانی ایونز زمانی که گری کیهیل روی کرنر به هوا خاست و ضربه سرش در نهایت منجر به گل شد، کجا بود؟ انگار دفاع یونایتد در روز یکشنبه به تعطیلات رفته بود.
بازیکنانی که بی هیچ چون و چرایی از دستورهای سر الکس تبعیت میکردند اکنون به دنبال راه فرار هستند.
اولین اثر این شکستها این است که بازیکنان از خواب بیدار میشوند. چشمها به همه سو میگردد. ایجنتها سرشان شلوغ میشود. امثال رونی و ونپرسی بسیار برای خود ارزش قائلند و اگر یونایتد فصل بعد در لیگ اروپا باشد بعید است آنها را در حوالی اولدترافورد دید.
البته پاسخهایی در بازار نقل و انتقالات وجود دارد. مویس 180 میلیون یورو در دو پنجره آتی میتواند خرج کند و یونایتد توان پرداخت دستمزدهای 300 هزار یورو در هفته را دارد. مویس میتواند بهدنبال بازیکنان بااستعداد باشد. او میتواند بازیکنانی که به دلیل پیر شدن یا مشکلات دیگر از معیارهای یونایتد فاصله گرفتهاند را هم بفروشد.
مویس قراردادی ششساله دارد و باشگاه کاملا از او حمایت میکند. او زمان کافی برای اثرگذاری را دارد.
هیئت مدیره بر این باور است که او به قدر کفایت خوب است. حتی طرفداران هم تقریبا حمایتی بی قید و شرط از او داشتهاند. بزرگترین مشکل او این است که به بازیکنانش ثابت کند که شایسته مربیگری یونایتد است.