گواردیولا را همه با سبک بازی هجومی با استفاده از پرسینگ خط دفاع حریف ، بازی تحمیلی و بسیار ریسکی مشناختند سبکی که در بارسا انقلابی ایجاد کرد و ارمغان آن بدست اوردن 17 جام ریز و درشت برای این مربی بود .
اما هنوز هم منتقدانی هستند که معتقدند بخش عظیم این موفقیتها مرهون فوق ستاره هایی مثل لیونل مسی ، اینیستا و ژاوی و حتی مدافعی مثل پویول بوده و اگر پپ این ابزار را در اختیار نداشت چه بسا یک مربی فقط موفق بود نه سوپر مربی !؟
و حالا ما میخواهیم بصورت تخصصی به این موضوع بپردازیم و پرسشهایی را مطرح و پاسخهایی برای آنها پیدا کنیم
سوال اول : چرا گواردیولا در دوره کاری خود در بارسا موفق بو د ؟ و چرا در بایرن مونیخ و سیتی تاکنون نبوده است ؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید ببینیم که آیا نگرش پپ به بازی در هر کدام از این تیم ها یکسان بوده یعنی در همه این تیم های مورد نظر به همان روش و سبک خود پرداخته است ؟ وقتی به شیوه بازی بارسای پپ و بایرن پپ و اکنون سیتی پپ نگاه میکنیم مشاهده خواهیم کرد که گواردیولا با اندکی تفاوت همچنان روی فلسفه بازی خود یعنی تملک توپ ، بازی ریسکی با دفاع از بالا و پرسینگ در زمین حریف پافشاری کرده است اما چرا در بارسا موفق به فتح اروپا شده اما در آن دو آخری نشده است ؟
برای پیدا کردن دلیل آن باید ماهیت بازی فوتبال را شناخت چرا که فوتبال یک بازی بر اساس دفاع و حمله است یعنی شما برای موفقیت نیازمند به مجموعه ای از بازیکنان دفاعی و هجومی خوب هستید که این اصطلاحا همان بالانس تیمی موفق است و قتی بیشتر به سبک بازی گواردیولا دقیق میشویم میبینیم که در بارسا در فاز دفاعی شکننده بودند اما بخاطر وجود بازیکنان خلاقی مثل مسی و اینیستا کمتر این نقص به چشم امد چرا که تیم بارسا از بازی ریسکی خود بسرعت نتیجه میگرفت و حملات آنها حریف را زمینگیر میکرد اما بالاخره راز بازی بارسای پپ هم برای حریفان اشکار شد و پپ فصل آخری که از بارسا رفت یک مربی شکست خورده بود زیرا هم در اروپا حذف شد و هم در داخل لالیگا رقابت را به رئال مورینیو باخته بود اما در بایرن قصه و داستان متفاوت بود در بایرن دیگر مسی نبود تا به بازی ریسکی پپ اثر بخشی دهد او وارث تیم قهرمان هاینکس بود اما بالانس تیمی یوپ هاینکس را با محوریت مارتینز و اشواینی به هم زد مارتینز را به عقب خط دفاعی برد و کروس شکننده و الکانترای فانتزی را به محور آورد اینجا هم بالانس بهم خورد اما باز هم مسی دیگر وجود نداشت که جبران بی تعادلی را بکند و اشکالات بازی پپ نمایان نباشد . بنابراین در بایرن پپ هم این عدم اعتقاد به بالانس ارمغانی جز شکست برای او در اروپا نداشت
و بالاخره به ایستگاه بعدی پپ در منچستر و تیم سیتی میرسیم جایی که در مرحله شانزده تیم اروپا به مصاف تیم موناکو صدرنشین فرانسه رفت و بازهم همان بی تعادلی دفاع و حمله و عدم بالانس کار دست گواردیولا داد . وقتی به کمربند خط میانی تیم پپ در من سیتی نگاه میکنیم هیچ بازیکن دفاعی و توپ گیر به جز فرناندینیوی برزیلی نمیبینیم و دی بروین بلژیکی ، سیلوای اسپانیایی ، توره ساحل عاجی هیچکدام در فاز دفاع به کمک تیم نمی آیند ، و البته داستان در پست وینگرهای سیتی در فاز دفاع فاجعه بار تر است آنجا که لروی سانه و استرلینگ کمترین نقش دفاعی و برگشت و نبردهای یک در مقابل یک را انجام داده اند ، نتیجه این میشود که تیم من سیتی بعنوان نماینده لیگ پرقدرت جزیره در مجموع دو دیدار رفت و برگشت در مقابل موناکوی بی ادعا و فقیر و جوان 6 بار دروازه اش گشوده میشود و براحتی از گردونه مسابقات حذف و برای اولین بار دست گواردیولا از رسیدن به جمع 8 تیم برتر اروپا در زمان مربیگریش کوتاه میماند
و اما سوالهایی که پس از این ناکامی حالا دوباره توسط منتقدین پپ مطرح میشوند کاملا مشخص هستند
آیا دوره حکومت و سلطه روش تیکی تاکا به پایان رسیده ؟
آیا گواردیولا محکوم به تجدید نظر در فلسفه و سبک و روش بازی تیم های خود است ؟
آیا پپ فقط با فوق ستاره ها میتواند موفق باشد ؟
و بیرحمترین سوال اینکه پپ چرا اخراج نمیشود ؟