اختصاصی طرفداری- بی شک لقب مدداگ به گوش اغلب علاقمندان به ورزش های رزمی و حتی کشتی خورده است. رضا مددی که دنیای ام ام ای او را با لقب مدداگ یا همان سگ دیوانه می شناسد، امشب (یک شنبه) در استکهلم در مبارزه ای که پیش از آغازش از آن به عنوان آخرین حضورش در قفس یاد کرده بود، مقابل ژوآکیم سیلوا، فایتر 28 ساله برزیلی در جدالی نزدیک و در شرایطی که تنها یک هفته مانده به آغاز این رویداد، حاضر به پذیرش این مسابقه شده بود، با رای غیر متحد داوران بازنده اعلام شد.
مددی قبل از آغاز این مسابقه اعلام کرده بود که این دیدار آخرین مسابقه اش در ام ام ای خواهد بود. اما باید منتظر بود و دید که آیا بر تصمیمش استوار است یا خیر.
برای آن هایی که مدداگ را نمی شناسند |
رضا مددی متولد 30 خرداد از 1357 در منطقه نارمک تهران است. از دوران نونهالی وارد ورزش کشتی شد و تنها 12 سال آغازین زندگی خود را در ایران سپری کرد.
او در دوازده سالگی به سوئد مهاجرت کرد و پس مدتی حضور در هر دو رشته کشتی آزاد و فرنگی در این کشور، وقتی به همراه یکی از دوستانش به تماشای مسابقات ام ام ای رفته بود، محو این ورزش شد و عزمش را جزم کرد تا در آن به بالاترین قله ها برسد.
مددی در یک نگاه به گونه ای عاشق این ورزش شد که خودش در این باره می گوید:
زمانی که همراه یکی از دوستانم برای نخستین بار به تماشای مبارزات داخل قفس رفتم و فایترها را در قفس دیدم، چند دقیقه ای بی حرکت و بدون آن که حتی یک کلمه حرف بزنم در جایم خشکم زد. من گمشده ام را پیدا کرده بودم. این همان رشته ای بود که من سال ها دنبالش بودم. یک مبارزه سخت و هیجان انگیز.
پس از پشت سر گذاشتن 4 ماه تمرینات سخت و عذاب آور ام ام ای، او نخستین مبارزه اش در قفس را در برزیل برگزار کرد و شکست خورد، اما نه تنها انگیزه اش برای ادامه راه کم نشد، بلکه در هدفش راسخ تر شد.
او آن قدر تمرین کرد و سختی کشید تا این که با عملکرد درخشانش در قفس بالاخره در سال 2011 وارد سازمان یو اف سی، معتبرترین سازمان برگزار کننده مسابقات ام ام ای شد.
درخشش مددی در یو اف سی هم ادامه داشت و چیزی نگذشت تا به یکی از معروف ترین فایترها در دنیا تبدیل شد.
اغراق نیست اگر بگوییم رضا در استکهلم اگر شهرتی بیشتر از زلاتان ابراهیموویچ نداشته باشد، کمتر از او هم ندارد. این را می توان از استقبال چشمگیر سوئدی ها از مبارزات این گلادیاتور ایرانی فهمید. کافی است نام رضا مددی برای مبارزه در این کشور اعلام شود تا یک سالن 15 هزار نفری مملو از تماشاگر شود.
همین چند وقت پیش بود که چند سارق با هدف سرقت مسلحانه وارد یکی از صرافی های سوئد شده بودند، از قضا مددی در آن لحظه در صرافی بود و سارقین به محض این که نگاهشان به او افتاد، از تصمیم خود پشیمان شده و پا به فرار گذاشتند.
البته شهرت مددی در سوئد تنها به خاطر درخشش او در قفس های مبارزه نیست، بلکه منش پهلوانی او بارها به شهروندان استکهلم ثابت شده است.
ماجرایی که مدداگ را محبوب تر کرد |
روزی رضا به همراه با یکی از دوستانش برای تفریح و خوش گذرانی به دریاچه ای در استکهلم می روند که ناگهان رضا متوجه افتادن یک کودک خردسال به داخل دریاچه می شود. او به سرعت به داخل دریاچه شیرجه می زند و کودک را نجات می دهد. پدر کودک هم که برای نجات فرزندش به داخل آب پریده بود، دچار مشکل شده و در حال غرق شدن بود. رضا بار دیگر به آب می زند و پدر آن کودک را هم نجات می دهد.
پس از این واقعه علی رغم میل باطنی رضا، این خبر به سرعت در رسانه های سوئد پخش شده و محبوبیت مدداگ در بین مردم دوچندان شد.
رضا، اعتقاد قلبی شدیدی به این مسئله دارد که خداوند همیشه به او کمک می کند. او می گوید این حادثه باعث شده با اعتقاد و ایمان بیشتری نماز بخواند:
من معتقدم که خداوند تنها کسی است که می داند چه کسی را کجا بفرستد. شاید باورش سخت باشد اما من تنها چند هفته قبل از این حادثه در یکی از ایستگاه های آتش نشانی شهر استکلهم آموزش های خیلی دقیق و سختی را در زیر آب دیده بودم تا غریق نجات شوم. برای همین خیلی آماده بودم و می دانستم که در چنین موقعیت هایی باید چگونه رفتار کنم.
او می گوید از زمانی که کودک بوده، مادرش را سر سجاده در حال نماز خواندن دیده و همین باعث شده که نمازش ترک نشود:
خوشحالم که یک مسلمان به دنیا آمده ام. ماه رمضان روزه می گیرم و ماه محرم به عشق امام حسین (ع) عزاداری می کنم. به نظر من فرقی ندارد در ایران بزرگ شده باشی یا سوئد، مسلمان که باشی نام حسین (ع) که بیاید تنت می لرزد.
دوتا پسر دارم به نام های نوحا و یونا به معنی نوح و یونس. من زیاد قرآن می خوانم و علاقه خاصی به حضرت نوح (ع) و حضرت یونس (ع) داشتم و دارم. داستان زندگی هر دو پیامبر را بارها و بارها خوانده ام، به همین خاطر زمانی که خدا به من یک پسر داد، نامش را نوح گذاشتم. یک روز هم بعد از نماز به خدا گفتم درست است که در مشکلات گیر افتادم و این روزها خیلی درگیرم، اما اگر یک پسر دیگر به من بدهی به خاطر عشقم به حضرت یونس (ع)، حتما نامش را یونس می گذارم. همین هم شد و خدا به من یک پسر دیگر داد.
نقل قول ها از مجله شهروند