اختصاصی طرفداری-
بسیج، بسیجیان، حرمت، خاندان پیامبرم، شهید، دشمن، ناموس، خفا، شهادت، مظلومانه...
اینها چند کلمه از ۲۷۶ کلمه است که در یک یادداشت آمده است. این یادداشت را نه یک شهید به عنوان وصیت نامه خود نوشته است و نه یک فرمانده نظامی. بگذریم از اینکه برخی کاستی ها و اشتباهات در این چند دهه، بلایی بر سر اعتماد مردم آورده است که بعضی مواقع که از چنین کلمات مقدسی استفاده شده است، اذهان برخی نا خود آگاه به سمت ریا و شعر حافظ و "آن کار دگر میکنند"، میرود. این کلمات را کسی گفته است که با دههها کار در سازمان دولتی، هنوز یک تسلیت ساده را هم نمیتواند ادا کند. جواد خیابانی در یادداشتش از "لحظات حساس" صحبت کرده است و اینکه نمیتوانسته است که در آن "حال و هوا" به خوبی صحبت کند. وی این یادداشت را به سایت مورد علاقه خودش داده است تا مالهای کشیده باشد بر آن دیوار کجی که قبل از بازی پنجشنبه شب پرسپولیس بنا کرده بود و حالا تا ثریا قرار است کج برود.
خیابانی آنقدر در سازمان دولتی با تخفیف و تعارف مواجه شده است که هنوز ابتداییترین وظایف کارش را نمی داند. او از لحظات حساس صحبت میکند و هنوز با میلیونها تومان درآمد از پول مردم به این درک نرسیده است که اتفاقا کار گزارشگر درست در همین "لحظات حساس" خلاصه میشود. اگر قرار باشد "پیشکسوت" گزارشگری در لحظات حساس "ابتدای بازی" دست و پای خود را برای یک ادای احترام ساده گم کند، اساساً دیگر چه نیازی به استخدام وی در صدا سیما وجود دارد. وی آنچنان اعتماد به نفس دارد که نیازی به هیچ نوشته از قبل حاضر شدهای نمیبیند و احساس میکند که ذهنش میتواند بدون فکر مرثیهای درخشان بیافریند ولی در واقعیت چیزی آفرید که با هیچ مالهای صاف شدنی نیست.
در زمان برگزاری جام ملتهای آسیا ۲۰۱۱ انتقادات از این بداهه سرای معاصر شدت گرفت. در جواب انتقادات وی چند صفحه ویکیپدیا پرینت گرفت و به خبرنگاران حاضر در دوحه نشان داد. میخواست با چند صفحه امیر دولاب، انتقادات را بخواباند. حالا در سال ۲۰۱۷، او همچنان اصرار دارد که سوتی های او اشتباه لفظی هم نیست و به درک اشتباه مخاطب بر میگردد. از سویی دیگر اما، آقای خیابانی برای روشن کردن همین مخاطب به کرخه و راین میزند و با بوی پیراهن یوسف میخواهد معترضان را مست کند و آبها را از آسیاب بیندازد. میگوید شهدا سر خود را به آسمان کوبیدند تا در دفاع از حریم و ناموس خود به عنوان قهرمان ملی معرفی شوند. او همان فردی است که گریه یک نوجوان علاقه مند به گزارشگری را در آورد چون برای هر موقعیتی آماده نبود و کار گزارشگر، کار لحظه است.
مشکل اصلی اما آماتوری که به مانند مرد هزار چهره اشتباهی به صدا سیما راه یافته است، نیست. مشکل ایدئولوژی است که سالها کیفیت را فدای سرمایه کرده است. جواد خیابانی تا زمانی که مدافع سنگر سرمایه باشد، میتواند نطفه صدایش را در نهان ما ببندد. به هیچ عنوان اتفاقی نیست که شصتچی داستان ما یادداشتش را به یکی از نزدیکترین رسانههای نزدیک به صدا سیما داده است. او در سالهای اخیر همیشه در مورد عملکرد خود، در همین صدا سیما صحبت کرده است و حاضر نبوده با هیچ رسانه مستقلی در این زمینه مناظره کند.
انتقادها از او نباید فقط به چند شوخی با صحبتهای وی ختم شود. همچنین پیکان باز خواست ها نباید فقط به سمت افراد باشد و خود این سازمان غیر ملی را هم باید به دادگاه اذهان عمومی کشاند که چرا هیچگاه به شکل شفاف اعلام نمیکند که بودجه خود را به چه شکلی خرج میکند که با ساعتها فرصت به اسپانسرها هنوز از تولید یک محتوای با کیفیت عاجز است. فراموش نکنیم که جواد خیابانی یک اتفاق در صدا سیما نیست بلکه یک روند است. روندی که برخواسته از ایدئولوژی خودی و غیر خودی بود و شروع به حذف هنرمندانی کرد که جهت گیری مختلفی با این سازمان داشتند. کسانی که حاضر نبودند روی آنتن چیزی که به آن اعتقاد نداشتند را بازگو کنند. ثمره این شکل نگاه، به مجریانی ختم شده است که وقتی حجابشان را باد سوئیس میبرد، به همان کلمات مقدس پناه می برند و میخواهند در برابر انتقادات، پشت اعتقادات پنهان شوند. مجریانی که در برنامه خودشان اعلام کردند که چرا نباید برای یک مجوز، ریا کنند یا چرا نباید حجابشان را به خاطر حفظ موقعیت تغییر دهند و یا حتی آن را بر سر بقیه بکوبند. حالا که سوئیسیها محرم مجریان هستند، چرا مردم ایران محرم حقوق و بودجه این سازمان نباشند!
کلمات اعتقادی و مقدسی برای ملت مثل شهید، نباید دست مایه یک گزارشگر برای پنهان شدن پشت اشتباهاتش باشد. اتفاقا اوست که دارد با ارزش این کلمات بازی می کند نه منقتدان به گزارشگری او!