مطلب ارسالی کاربران
مـحبـوبـیـتِ از دسـت رفـتـه!
چند خطی پیرامون وضعیت امروزمان!
فصل را با مظلومی و در کسل کننده ترین حالت ممکن به پایان رسانده بودیم
هیچکس لبخند نمیزد،استقلال زیبا نبود،زیبا بازی نمیکرد،چه از درون و چه از برون اکثریت راضی نبودند
همه با هم مصمم بودند که دیگر به افکار پوسیده ی مظلومی و مرفاوی و امثالهم فرصت ندهند
خواستار سرمربی جدید بودند و مظلومی را سرنگون کردند
و فردی را که به قول خودشان "از این استقلالی تر کسی نبود"به عنوان سرمربی برگزیدند
ایشان از همان ابتدا با سعی در قمپز در کردن و بیشتر دلبری کردن کار را آغاز کرد
حرفهایی میزد،لفظهایی به کار میبرد و انچنان فضای تیم را در اینده به همراه خودش زیبا نمایش میداد که هر هواداری دلداده ی سخنان او شده بود و غافل از اینکه اینها سخن است دست در دست داشعلی؛ چشمها بسته و زیپ شلوارباز به اسمان خیره شده و فصل را شروع کردند
از همان ابتدا استقلال منصوریان چنگی به دل نمیزد
حرفها و قولهای منصوریان زیبا بودند
اون نویدِ استقلالِ زیبا داده بود و میگفت مثلن "دیگر بلیط نخرید...برای همه بلیط صادر میشود" "چه معنی دارد هوادار استقلال برای دیدن بازی بلیط بخرد ما خودمان موظفیم بلیط بهتان بدهیم"اصلن بلیط خر است "ما قرار است اینجارا گلستان کنیم مگر ما دورانِ ستمِ مظلومیِ خائن هستیم که تیممان بکش زیرش بازی کند؟"
این صحبتها همه مصور کننده ی استقلال زیبا بودند اما در عمل استقلال هیچ تغیری نکرده بود بلکه بسیار بدتر و اشفته تر شد
چن هفته ابتدایی لیگ بود و هنوز منصوریان خودش را اماده نکرده بود که "جنگ تحمیلی دربی" هم فرا رسید
منصوریان با استفاده از احساسات هوادار بازهم ب انها امید میداد و از تفکراتش میگفت
دربی رفت را به خیر گذراند اما پس لرزه هایش ماندگار بود
استقلال همچنان پسرفت میکرد و نیم فصل نزدیک بود
صدای اعتراض هوادار به "تصمیم خودش یا تصمیم پدرش یا برادر بزرگترش"در امده بود
او از این وضعیت راضی نبود
اما اعتراض او انچنان شدت نداشت و در حد گفتار بود و اینکه مثلن "توی محفل خانوادگی و شب نشینی بگوید که ببین ناموسن استقلال تغییر که نکرد هیچ بدترم شد"
گذشت و منصوریان اندکی احساس خطر کرد
بلافاصله سیبیل لیدرهای تاثیر گذار روی هوادار را چرب کرد
اندکی بازیکنان را تحریک کرد
بازیکن هم لازم دید پستهای حمایتی برود و هوادار را دعوت به صبر کنند
او میخواست در نقل و انتقالات نیم فصل دوباره با "خرید چند بازیکن که فقط اسمشون دهن پر کن بود"ذهن هوادار را از وضعیت موجود دور کند ولی نشد
او و هیئت مدیره اش فهمیدند که "ای بابا از خرید بازیکن محرومیم و از بیرون تحریممون کردن"
پس منصوریان دنبال راه چاره بود
او تصمیم گرفت که به "جوانان"خودش اعتماد کند پس اندکی آنهارا "ماچ و بوس"کرد و با شومن بازی به آنها میگفت" که ببینید امید من و همه ی هوادارا به شماست نباید اونارو نا امید کنیم نباید بذاریم رقیب مسخرمون کنه ما باید رو پای خودمون وایسیم حالا فوقش برای جبران هزینه ها قیمت بلیط رو بیشتر میکنیم که هوادار بیشتر اذیت شه هزینه ها جبران شن اونا که ن اعتراضی میکنن ن حق اعتراض دارن مهمم نیست که محرومیم"
این جوانانِ تحریک شده نیم فصل دوم را طوفانی آغاز کردند و با اینکه بدون برنامه بازی میکردند اما بازهم میبردند و گل میزدند و امتیاز "تولید" میکردند
آنها نمیدانستند با این امتیازات به صورت غیر مستقیم فقط دارند بازی بی برنامه و ادامه حضور محکم ترِ داشعلی را مهیا میساختند
"جوانان غیور استقلال" "پوزه ی رقیب را هم به خاک مالیدند"اما همچنان فوتبالشان زشت بود
گذشت...
بازیکنان دیدند که"بابا منصوریان شعبه دوم رستورانشو زد ما هنو حقوق نگرفتیم که"
تصمیم به اعتصاب گرفتند
چن روز تمرین نکردند اما منصوریان بیخیال تر از همه لیدرهارا شیر و در حالی که سرش را میخاراند همه چیز را گردن هیئت مدیره می انداخت
بازیکنانی که همچنان حقوق نگرفته بودند زیر فشارهای هواداران و هیئت مدیره همچنان ب بازی هایشان ادامه دادند
و استقلال همچنان بدون تاکتیک و فوتبالِ بکش زیرش بازی میکرد اما منصوریان ادعا میکرد"فوتبال ما اروپایی هستش و بهترین فوتبال رو تیم ما ارائه میده...هرکس که ناراضیه حتما تیم رقیب رو دوس داره وعلا باید خداشو شکر کنه که حداقل مهدی رحمتی تو دروازمونه و امنیت داریم حالا درسته گل میخوریم ولی مهم همونه"
همچنان ادعا داشت اما هوادار را رنج میداد و پس از هر بازی سر درد ناشی از کسالت بازی را تقدیم هوادار میکرد
کم کم هوادار صدای اعتراضش بلند شد در فضای مجازی تودهی اعتراضات بیشتر پا میگرفت و بزرگتر میشد
منصوریان برای خود شیرینی در حالی که خودش بشدت به"امید نور افکن احتیاج داشت آن را به تیم ملی جوانان که مشخص بود در مرحله گروهی حذف میشود و این تیم ویرانه ای بیش نیست داد تا بگویند بابا ایول مرام، معرفت، رابین هود،حامی ضعفای شونصد کیلومتر اونطرف تر،تو بهترینی "و تیم خودش را بدون هافبک رها کرد و با یک آرایش تیمی نامناسب به مصاف العین فرستاد و تحقیر شد...
صدای اعتراض هوادار بلند شد اما بازهم منصوریان کنار برو نبود
به دور بری ها و چندین نفر "چنتا پیتزا و کیک ابمیوه و ساندیس و پاستیل و اینا"داد تا به محض ورود او به ایران فریاد "داشعلی زنده باد و مرگ بر همه تیمای دنیا و اینکه یقینن داشعلی خوبه و مشکل از بقیس"سر بدهند و اورا همچنان جوری نمایش دهند که حمایت میشود و مردم و هواداران دوستش دارند...
فصل نقل و انتقالات بود سعی کرد اینبار جبران پنجره ی نقل و انتقالاتی قبل را بکند و بازیکن "اسمی و ستاره جذب کند حالا به شیرم که به سیستمم میخوره یا نه...پولشم که من نمیدم فوقش کم اوردیم قیمت بلیط رو زیاد میکنیم"جذب کند
در این راه موفق بود و دوباره هوادار را با وعده های تو خالی گول زد و قول قهرمانی و این جور چیزها دوباره هوادارِ زخم خورده را هوایی کرد
لیگ شروع شد
اولین بازی
اما همچنان این استقلالِ منصوریان همان استقلالِ منصوریان بود و همچنان با قمپز های منصوریان و گلستانِ موعود فاصله داشت
بازهم هوادار صبر کرد
هفته دوم،سوم،چهارم گذشت و همچنان استقلال زیبا نبود
اما دیگر هوادار ساکت نبود
در چند شهر که بازیها برگزار میشد اعتراضات علیه منصوریان شدت گرفت و علنی شد
منصوریان این بارهم با چرب کردن سیبیل لیدر انهارا به جان هوادار انداخت
انها هوادار را تهدید میکردند و میگفتند"هرکی حرفی علیه داشعلی بزنه با ما طرفه"
کار به جایی رسید که هوادار "کتک"میخورد و انچنان فضای وحشتناکی بود که هرکس اعتراض میکرد دیگر اجازه "نفس کشیدن"در ورزشگاه را نداشت...
هواداران دیگر منصوریان را نمیخواستند یا اگر هم می خواستند؛اورا همراه با عملی شدن خواسته هایشان میخواستند ن اینکه بفهمند همه انها دروغ بوده
هوادار حالا در مقابل منصوریان ایستاده و چشم در چشم او می گوید که "ببین نامرد ما پای تو بودیم ولی تو پای حرفت و قولت نبودی پس تقصیر خودته"
همه باهم متحد شده و خواسته انها خروج از وضع اسفناک کنونی و استقلالی که زیبا بازی نمیکند بود
حال همه باهم بودند و دیگر از کتک خوردن از لیدر هم هراسی نداشتند
"سر انجام نتیجه بخش بود"
هوادار...منصوریانِ محبوبِ هوادار...وعده های توخالی و دروغین...منصوریانِ محبوبی که دیگر محبوب نبود...هواداری که جانش به لب رسیده بود... و در آخر استقلالی که بر پایه هوادار بنا شده و قطع به یقین هیچ شخصی از آن بزرگتر نیست اما چه خوب است که نامت را مانند "ناصر حجازی و منصور پور حیدری روحت شاد" باقی بگذاری ن "مرگ بر منصوریان"منصوریانی که اگر نور افکن را،نور افکنی که سرمایه ی خود استقلال بود و تلاش پایه های ان بود، صرف تیم خودش میکرد ممکن بود کار به اینجاها نکشد...
و چه زیادند عبرت ها و چه کماند عبرتگیران...