ای ساقیا مستانه رو , آن یار را آواز ده
گر او نمی آید بگو,آن دل که بردی باز ده
افتاده ام در کوی تو, پیچیده ام برموی تو
مست رخ نیکوی تو,آن دل که بردی باز ده
بنگر که مشتاق توام, مجنون غمناک توام
گرچه که من خاک توام,آن دل که بردی باز ده
ای دلبر زیبای من,ای سرو خوش بالای من
لعل لبت صهبای من, آن دل که بردی باز ده
ما را به غم کردی رها,شرمی نکردی از خدا؟
اکنون بیا درکوی ما, آن دل که بردی باز ده
تاچند خون ریزی کنی, باعاشقان تیزی کنی
خود قصد تبریزی کنی, آن دل که بردی باز ده
از عشق تو شاد آمدم, از هجر آزاد آمدم
نزد تو بر داد آمدم, آن دل که بردی باز ده.
-مولانا
"عضو اتحادیه هواداران بارسلونا"