در این دنیا، برخی اسامی و اشخاص به دلایل مختلف از جمله درخشش، غیرت، وفاداری، استمرار، جذابیت و حمایت های موجود مرئی و نامرئی، همواره نورچشمی بوده و ستایش می شوند. هر چقدر فاکتورهای ذکر شده در وجود یک چهره فوتبالی بیشتر جلوه کند، محبوبیت، شهرت و اعتبار آنها هم در نزد عموم بالاتر است. این مساله هم در مورد تمامی افراد درگیر با فوتبال اعم از بازیکن، مربی، مدیر، هیات مدیره و سایرین، صدق می کند.
در کنار عوامل بالا، بیشترین تاثیر را در بزرگی و قداست هر بازیکن، خبرنگاران و رسانه ها ایفا می کنند و همین تونل های اطلاع رسانی هستند که می توانند با یادداشت های مسحورکننده و عبارات پرطمطراق و تکرار چندین باره آنها، از کاه کوه ساخته و هر بازیکنی را ورای پتانسیل واقعی اش، تاج و تخت نشین کنند. از سوی دیگر، همین قلم به دستان یا به شکل امروزی تر، کیبورد زیر دستان هستند که می توانند با مقاله ای آتشین و انتقاداتی بی اساس ولی خانمان برانداز و صدالبته تکرار چندین باره آنها، نسخه هر مربی ای را پیچیده و او را تا سال ها خانه نشین کنند. مردم عادی، مخاطب اصلی رسانه هستند و چون در دسترس ترین کانال خبرگیری شان، همین نشریات و رسانه ها هستند، نارضایتی غیرقابل اجتناب آنها بعد از مطالب اغراق آمیز و معمولا منفی مورد مطالعه شان، ناگزیر به مدیران هم منتقل شده و بدون شک در تصمیم گیری های کلان آنها نقش دارد.
نمونه جدیدتر تاثیرات رسانه ها بر چهره های فوتبالی، با ظهور پدیده ای به نام ترول، به وجود آمده که تلاش می کند با تکیه بر سوژه های روز دنیای توپ گرد، خنده ای روی لبان اغلب جدی مخاطبان خود بنشاند. با این حال در این بین برخی بازیکنان و چهره ها هر قدر هم تلاش کنند چهره اولیه منفی ایجاد شده در موردشان را تغییر دهند، با اولین اشتباه و لغزش، در معرض بمباران دوباره و طولانی مدت ترول بازها شده و حتی مفسرین و تحلیل گران جدی دنیای فوتبال هم آنها را به سخره می گیرند.
در سال های اخیر، چهره هایی چون فرناندو تورس، سرخیو راموس، ماریو بالوتلی، جان تری، په په، سرخیو بوسکتس، دنی ولبک، ابودیابی و اسامی دیگری که حتما می توانید لیست شان کنید، پای ثابت سوژهای خنده و تمسخر رسانه های ورزشی طنز بوده اند و حتی برایشان تیم منتخب به سرمربیگری دیوید مویس هم ساخته اند. البته این نوع طنزها روی خوشی هم دارد و برخی ها همانند الکس فرگوسن، یوپ هاینکس، خاویر زانتی، مارکو رویس، پائولو مالدینی، پله، یورگن کلوپ، ایکر کاسیاس و باستین شواین اشتایگر همیشه با احترام یاد می شوند. بعضی ها هم همانند کریستیانو رونالدو و لیونل مسی، حضور در هر دو سوی این فکاهی ها را تجربه کرده اند.
یکی از اهداف همیشه ثابت چنین طنزهایی، نیکولاس بنتنر دانمارکی است که بعد از درخشش در کشورش، در سال 2005 راهی آرسنال شد. این بازیکن 26 ساله سابقه بازی در تمامی رده های سنی دانمارک را دارد و برای تیم ملی بزرگسالان کشورش در 62 بازی، 24 گل زده است. او که ضربات سر قدرتمندی دارد، در جام جهانی و جام ملت های اروپا هم حضور داشته و روزگاری بازیکن ثابت آرسنال بوده است. با این حال، بعد از مدتی فرم اولیه خود را از دست داده و چندین سال را به صورت قرضی در بیرمنگام، ساندرلند و حتی یوونتوس گذرانده تا اینکه تابستان امسال به شکل دائمی راهی وولفسبورگ شد. این بازیکن، که بی مناسبت و بامناسبت مورد عنایت فوتبالی های نسبتا محترم قرار می گیرد، بعد از ثبت دو گل در جریان پیروزی روز پنج شنبه تیمش مقابل نماینده روسیه در لیگ اروپا، باز هم هدف حمله های تعقیب کنندگان همیشگی اش در رسانه ها قرار گرفته است.
علاوه بر این، گری لینه کر، یکی از بهترین مهاجمین تاریخ فوتبال نه چندان غنی انگلیس و ستاره سابق خط حمله بارسلونا، که از قضا یکی از بهترین مفسرین شبکه های معتبری چون BBC و ITV هم هست و بیش از سه میلیون نفر وی را در توئیتر دنبال می کنند، وارد گود تمسخر بنتنر شده و بعد از خبررسانی گلزنی او، هوادارانش را مطمئن کرده شوخی نمی کند! این در حالی است که خود بنتنر و اطرافیانش هم از حواشی حول این بازیکن آگاه بوده و حتی دیتر هکینگ، سرمربی وولفسبورگ، در مصاحبه ای گفته برای بالا بردن اعتماد به نفس از دست رفته مهاجمش، پنالتی دیدار با کراسنودار را به او محول کرده است. اعتماد به نفسی که همین اتفاقات شبکه های اجتماعی، تیشه به ریشه اش زده است و او بعد از نزدیک یک سال ناکامی در گلزنی، گفته احساس آزادی می کند.
جناب لینه کر هر چقدر هم خوش فکر و محبوب و معتبر باشد، به عنوان چهره ای تاثیرگذار در دنیای فوتبال، در این نمونه خاص، خود را تا حد ترول بازهای آن پایین آورده است. نمونه وطنی چنین اتفاقی هم بعد از مشخص شدن همگروهی ایران با آرژانتین در جام جهانی گذشته و شیطنت موذیانه جناب فردوسی پور در برنامه پخش زنده در اشاره به رویارویی هاشم بیک زاده و لیونل مسی، رخ داد. شیطنتی که بدون شک در حمله های تاریخی هموطنان همیشه حاضر در صحنه مان به صفحات اجتماعی چهره های مختلف، بی تاثیر نبود!
بازیکنانی چون ولبک و بنتنر، که مسلما دیگر کلمه لرد به کابوس شبانه شان تبدیل شده، شاید حتی اگر به چنین مسایلی واکنش نشان ندهند، پاسخ اخیر بنتنر به لینه کر ثابت می کند از اوضاع باخبرند و هر چقدر هم بروز ندهند، از دنیای فوتبالی که حتما عاشقش هستند، دلگیرند.
گاهی اوقات "باهم خندیدن به جای به هم خندیدن" باید با شعار No to Racism نخ نمای یوفا و فیفا جایگزین شود. هیچ انسانی در جایگاهی نیست که در مورد دیگری به غلط قضاوت کرده و به تمسخر وی بپردازد، چون هیچ کس در جای دیگری نیست و نمی تواند اتفاقات حول وی را حس کرده و دلیل اصلی افت و خیزش را درک کند. ولبک ها و تورس ها و بنتنرها و مویس ها، رفتنی اند و در نهایت روسیاهی برای فوتبالی خواهد ماند که عرش و فرش نمی شناسد و سال به سال کدرتر و کدرتر می شود.