طرفداری - در ارتفاع 2163 متری از سطح دریا و در کوهپایه های البرز همیشه سربلند، جایی در منطقه رودبار قزوین، قلعه ای وجود دارد که برای سالیان سال آوازه نفوذ ناپذیری را با خود یدک می کشید و به همین دلیل ملقب بود به آشیانه عقاب.
برای سال ها الموت، جان افراد زیادی را در خود حفظ کرد و مانع نفوذ هرگونه تجاوزگری شد. در طول تاریخ، به خاطر جمیع خصایص منحصر به فردی که سرزمین کهن ما، ایران زمین، در خود داشته، همیشه مورد تجاوز اقوام مختلف بوده و به همین دلیل است که سراسر ایران پر است از قلعه های مستحکمی که برای دفاع از مردم این خاک بنا شده اند.
آمادگی همیشگی ما ایرانیان برای دفاع از موجودیت و خاک کشورمان قرن ها قدمت دارد و جزئی از خصوصیات شخصیتی ما به حساب می آید.
بی دلیل نیست که مربی با تجربه و هوشمندی مانند کارلوس کیروش هم از همان روزهای ابتدایی حضورش در ایران و آشنایی نسبی با روحیات بازیکنان ما، همان استراتژی همیشگی خود، یعنی تمرکز در دفاع را در تیم پیاده کرد و حالا بعد از گذشت نزدیک به 4 سال از آن روزهای ابتدایی، ما صاحب تیمی هستیم که شاید یکی از بهترین تیم های دفاعی جهان باشد.
تنها دلیل اتخاذ این سیستم از طرف کیروش خصوصیات بازیکنان ایرانی نیست، او همیشه مبنای کارش را در عقب زمین می بیند، حتی اگر سرمربی تیم ملی پرتقال باشد. در هر صورت نتیجه ترکیب او و بازیکنان ایرانی که دفاع کردن را از روی غریزه و با غیرت انجام می دهند، تیمی شده که در 30 بازی رسمی با هدایت او تنها 17 گل دریافت کرده و به طرز جالب توجهی در 16 بازی، بدون دریافت هیچ گلی از زمین خارج شده و حسرت باز شدن دروازه اش را به دل رقبای بسیاری گذاشته است.
قبل از ما و کارلوس هم تیم های بسیاری با این استراتژی به افتخارات بزرگی رسیده اند، تیم هایی مثل یونان 2004 و یا ایتالیایی که همیشه به سیستم های دفاعی شهرت دارد.
تیم هایی که مبنای بازی خود را بر "دفاع و سپس حمله" می گذارند، در بیشتر مواقع مالکیت توپ و فضا را در اختیار حریف قرار می دهند. این تیم ها نمی توانند پرس را در تمام زمین و برای مدت 90 دقیقه انجام دهند و به همین دلیل به طور متغیر از نیمه یا یک سوم دفاعی، این کار را انجام می دهند. لحظه حیاتی زمانی است که توپ را در اختیار می گیرند. آنها، هم می توانند با حفظ توپ و پیشروی محتاطانه برای حمله فشار بیاورند و هم اینکه با پاس های بلند و استفاده از مهاجمین سرعتی و ضد حمله، اقدام به گلزنی کنند.
در روش اول به دلیل تفکرات دفاعی، بازیکنان زیادی اجازه حضور در حمله را ندارند و 4 یا 5 بازیکن جلو، باید بدون پشتوانه کافی، با توجه به قدرت بدنی، سرعت و تکنیک خودشان، توپ را جلو برده و بهترین استفاده را از آن بکنند. البته نه کاملا بدون حمایت سایرین. بقیه بازیکنان پشت آنها را تا 3/1 دفاعی خودی پوشش داده اند، اما به دلیل وظایف دفاعی، نمی توانند در ایجاد موج های بعدی حمله، بی مهابا حضور داشته باشند.
در روش حمله برق آسا و ضد حمله هم تیم باید از بازیکنان سرعتی، پا به توپ و باهوشی بهره ببرد که از هماهنگی بالایی هم با یکدیگر برخوردار باشند و بتوانند با کمترین ضربه توپ را به بازیکن هدف برسانند.
ما همه ابزار برای اجرای تفکرات کیروش را به بهترین نحو در اختیار داریم و آمار ما در سال های هدایت او به خوبی این نکته را نشان می دهد. قدرت بدنی، مدافعین و دروازه بان های خوب، هافبک های دفاعی مقتدر و با تجربه و پیستون های پر نفس، این ها باعث می شوند که ما در زمانی که توپ را در اختیار نداریم مطابق خواسته و سلیقه سرمربی و البته بسیار خوب بازی کنیم.
اما عصبانیت کارلوس زمانی که ما در موقعیتی بر عکس هستیم، خود نشان دهنده مشکل تیم است.
تیم ملی، زمانی که در مقابل تیمی قوی تر بازی می کند، یا به برد نیاز دارد و یا در حال حفاظت از برتری خود است، محتاج بهترین استفاده از کمترین حملات و ضد حملات خواهد بود و اینجاست که پاشنه آشیل ما نمایان می شود.
درست است که تا به اینجا در جام ملت های آسیا برد های خوبمان کارها را طبق خواسته ما پیش برده اما تعداد موقعیت هایی که با بی دقتی فراوان در این 2 بازی و بعد از جلو افتادن از حریف از دست رفته است، نگرانی هایی را به وجود می آورد. تا جایی که حتی پرتغالی خونسرد و خوشتیپ را هم بر افروخته می کند.
این ضعف پیش از این هم در بازی با بوسنی در جام جهانی خود را به رخ کشیده بود و شاید بعد از این هم، در دیداری که شرایط متفاوتی را تجربه کنیم، ما را عذاب دهد و یا حتی برایمان مشکل ساز شود.
چه به دلیل نداشتن بازی های تدارکاتی مناسب و عدم هماهنگی، و چه به خاطر کمبود تجربه بازی های پر فشار، این ضعف به هر دلیلی که باشد مسلما باید بر طرف شود تا امیدهای ما به حضور در مراحل پایانی زنده بماند.
این یک متن تاریخی نبود و ما هم تاریخ شناس نیستیم اما از آنجا که می گویند فوتبال مثل زندگی است، ما هم با درس گرفتن از گذشته تاریخی مان، این نکته را یادآور می شویم که حتی روزگار نفوذ ناپذیری الموت پر ابهت هم از راه رسید و این قلعه مستحکم چند باری دست به دست شد و در آخر به مخروبه ای برای بازدید گردشگران تبدیل شد.
اما اگر ساکنانش به جای تکیه بیش از اندازه به قدرت باروهایشان، گاهی هم برای ضربه ای به دشمن از پشت دیوارها بیرون می آمدند، سرنوشتشان تغییر می کرد و ما این روزها البته نه برای دیدن حسن صباح و هولاکو، بلکه برای گذراندن شبی در شهری در ارتفاعات قزوین به آشیانه عقاب می رفتیم.