اختصاصی طرفداری- مارسل ریف، یکی از مشهورترین گزارشگران آلمانی طی دهه های اخیر، در 1996 کتابی منتشر کرد که در آن و دیگر مولفین، نظرات خود را در خصوص رقابت های یورو 96، بیان داشته بودند. در آن کتاب، تصویری منتشر شده بود که هیچ گاه در دوران کودکی از ذهنم خارج نشد. در صفحه 160 کتاب، برتی فوکس روی چمن دراز کشیده بود و در حالی که زانوهایش روی سینه اش بود، با دست هایش پاهایش را در آغوش گرفته بود. او شبیه یک کاسه بود و چشم هایش را بسته بود.
در این تصویر، فوکس تمثال یک متفکر را به خود گرفته است. روی سرش، 4 مدل تاکتیکی مختلف رسم شده که قبلا در بیلد منتشر شده بود. این تصویر تلاش می کرد به خواننده القا کند برتی فوکس مغز متفکر پشت سر قهرمانی آلمان در یورو 96 بوده است. به نقل از These Football Times، ریف در این خصوص می نویسد:
برتی فوکس بدون شک، تاکتیکی ترین مربی تاریخ فوتبال آلمان است. علاوه بر این، او توانسته ذهنیت القا شده در مورد شخصیت کوچکش را هم تغییر دهد. در کنار این ها، او موفق شده باور همیشگی مبنی بر ماشینی کار کردن مربیان آلمانی و نتیجه گرا بودن آنها را هم نقض کند.
این خطوط در ستایش فوکس در حال حاضر کمی عجیب به نظر می رسد، چون الان و 20 سال بعد از آن سال، او به عنوان یکی از بدترین مربیان تمام تاریخ ژرمن ها شناخته می شود. بعد از قهرمانی آلمان در جام جهانی 90، فرانس بکن باوئر در اظهار نظری مشهور ادعا کرد کشور متحد او تا سال های سال شکست ناپذیر خواهد ماند، چون انتظار می رفت بازیکنان اهل آلمان شرقی این تیم را قوی تر از قبل هم بکنند. در حقیقت، نفراتی چون ماتیاس زامر، اولف کریستن و اشتفن فرند می توانستند در کنار ستارگانی چون رودی فولر، یورگن کولر و یورگن کلینزمن، تاثیر مثبتی ایفا کنند.
با این حال، اوضاع چندان طبق انتظارات قیصر فوتبال آلمان پیش نرفت. آنها توانستند به فینال یورو 92 برسند، ولی آنجا مغلوب دانمارک شدند؛ دانمارکی که در روزهای آخر جایگزین یوگسلاوی سابق شده بود و در استفاده بیش از حد فست فود، مشهور بود. دو سال بعد، مانشافت به یک چهارم بازی های جام جهانی 94 رسید، ولی در آن مرحله مغلوب بلغارستانی شد که ادعا می شد بازیکنانش بیشتر دوست دارند در کنار آب دراز بکشند تا اینکه در زمین فوتبال عرق بریزند! فوکس بعدها با چشمکی، گفت:
ما هم در آمریکا در مک دونالد غذا می خوردیم، ولی این مساله انگار برای رسیدن مان به نیمه نهایی کافی نبود!
فوکس در آستانه تبدیل شدن به چهره شکست خورده و ناامید کننده آلمان بود. اظهار نظر سال 90 بکن باوئر سبب شده بود اقبال عمومی در خصوص تیم ملی بالاتر برود و همگان آن را به عنوان نیرویی شکست ناپذیر و کوبنده می شناختند؛ مساله ای که به هیچ وجه کار فوکس در هدایت تیم را راحت تر نکرد. این مدافع سابق کوتاه قامت و دارای بازی درگیرانه ای، به جنگجو مشهور بود که شخصیتش را به خوبی تمثیل می کرد. همانند دیگر مربیان موفق، فوکس هم اعتقاد داشت بازی خوب و نتیجه بد بهتر از بازی بد و نتیجه خوب است، چون در بلندمدت ثمره بهتری خواهد داشت.
برای همین می توان ادعا کرد که فوکس شاید در دوران فوتبال، یک جنگجو بوده باشد، اما وقتی کت شلوار می شید و کراوات می بست، به یک هنرمند بدل می شد. با این حال، ذهنیت عمومی در خصوص او در گذر سالیان، تغییر نکرد. مصاحبه های فوکس هیچ انرژی و هیجانی نشان نمی داد و شخصیت کاریزماتیکی هم نداشت و در نتیجه، به هیچ وجه نتوانست تصویر خود نزد مردم را تغییر دهد. تنها افراد نزدیک بودند که ورای شخصیت ظاهری اش، تفکرات تاکتیکی و مسئولیت پذیری اجتماعی بزرگ تر از دنیای کوچک فوتبال او را درک می کردند.
با توفیق در یورو 96، فوکس به اوج محبوبیت در آلمان رسید و بزرگترین افتخار دوران مربیگری اش را هم ثبت کرد. با این حال، او در آن زمان هم نگرانی های خود بابت وضعیت فوتبال پایه در آلمان را اعلام نموده و ادعا کرد کشور به نگرش جدیدی نیاز دارد و باید آکادمی های فوتبال متفاوتی احداث شود. علی رغم این مساله، نمی توان گفت فوکس تاثیر چندانی در موفقیت فوتبال امروزی آلمان داشته، چون او پس از شکست صفر به 3 برابر کرواسی در جام جهانی 98، اخراج شده و جای خود را به اریک ریبک داد.
اکنون سوال اینجاست که چقدر از موفقیت سال 96 آلمان ها، ناشی از تفکرات فوکس بود؟ با توجه به پتانسیل بالای تیم، آلمان در میان شانس های مسلم قهرمانی حضور داشت و صاحب ستاره های نامی در تمام مناطق زمین بود. فوکس هم با آگاهی از این موضوع، از تمام پتانسیل تیم در طی تورنمنت، بهره برد. این تاکتیک او به تغییرات متنوعی طی بازی ها شد. بازیکنانی چون توماس هویبر، مهمت شول و فردی بوبیک هیچ کدام نمی داتستند چه زمانی در ترکیب ثابت خواهند بود و چه زمانی تمام مسابقه را از روی نیمکت تماشا خواهند کرد.
مثلا در بازی اول، کانتس و بوبیک مهاجمان آلمان برابر چک بودند، ولی در بازی دوم جای خود را به الیور بیرهوف و یورگن کلیزمن داده بودند. بعدها، کلینزمن و بوبیک مهاجمان مدنظر فوکس شدند، ولی کانتس هم فرصت پیدا کرد به دلیل مصدومیت کلینزی، در بازی مرحله یک چهارم نهایی، به ترکیب مانشافت برگردد.
تیم غنی تحت اختیار فوکس باعث شد مشکلات متعدد آسیب دیدگی بازیکنان، تاثیر چندانی روی نتیجه گیری تیم نگذارد. کاپیتان یورگن کولر تنها 14 دقیقه پس از آغاز تورنمنت، رباط پاره کرد و همان طور که گفته شد، کلینزمن در نیمه اول بازی یک چهارم نهایی مصدوم و تعویض شد. او با زحمات تیم متخصص پزشکی، توانست در فینال بازی کند و جام را هم در مقابل جمعیت حاضر در ومبلی، بالای سر ببرد. اشتفن فرند هم به دلیل مصدومیت از ناحیه رباط پا که در نیمه نهایی دچارش شده بود، قادر به همراهی تیم در فینال نبود. دیتر الیتز، هافبک پرقدرت و خستگی ناپذیر آلمان، هم در دیدار پایانی آسیب دید. اندریاس مولر که در بازی مقابل کرواسی و انگلیس در مراحل حذفی حاضر شده بود و حتی برابر سه شیرها پنالتی تاثیرگذاری را هم تبدیل به گل کرده بود، به دلیل محرومیت در بازی فینال غایب بود. اشتفن روتر هم دیگر محروم اردوی آلمان ها بود.
آنطور که به نظر می آمد، سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان عادت داشت با توجه به نیمکت غنی و لیست پرقدرت، در جریان بازی یا در بین مسابقات، دست به تغییر بزند. علاوه بر این، او مجبور بود به دلیل مصدومیت یا محرومیت های متعدد بازیکنانش، به ترکیب اصلی تیمش دست ببرد. در نهایت فوکس به ترکیبی دست یافت که توانست به خصوص در مراحل حذفی، از پس بسیاری موانع با سربلندی برآید.
همانند بسیاری از مربیان تیم های ملی، پرورش استعداد جزو وظایف وی نبود. او قرار نبود نکات ریز بازی سازی را به زامر آموزش دهد و لازم نبود موقعیت سنجی را برای کلینزمن تشریح کند. از او انتظار می رفت مهره ها را کنار هم قرار دهد و او استادانه این کار را انجام داد ولی باور عمومی چیز دیگری بود. نه تنها بسیاری از گزارشگران فوتبال، نوع بازی تیم را نکوهش می کردند، بلکه هواداران تیم هم قانع شدند توفیق آلمان در یورو 96، به شانس و اقبال مربوط می شده و این که هر مربی دیگری جای فوکس بود، با چنین بازیکنان درجه یکی، همان نتیجه را می گرفت.
بدون شک برتی فوکس بازیکنان بزرگی در اختیار داشت. مثلا خود ماتیاس زامر در یورو 96 به عنوان بهترین بازیکن رقابت ها شناخته شد و همان سال هم به توپ طلا رسید. با این حال، استفاده از دو مدافع وسط در تمامی بازی ها غیر از نیمه نهایی و بهره گیری از هافبک های هجومی به عنوان وینگر در بخش هایی از بازی، ضعف هایی را هم به تیم تحمیل می کرد که بزرگترین آنها حفره ایجاد شده مابین خطوط دفاع و حمله بود. در این شرایط، بازیکنان باتجربه ژرمن ها از ابتکار خود بهره می گرفتند و گاهی اوقات از مدافعین به عنوان مهاجم استفاده می کردند و بعضی اوقات، مهاجمین برای کمک، عقب تر می آمدند. تمام بازیکنان میانی و هجومی سعی می کردند به نفوذهای هم تیمی هایشان عکس العمل نشان دهند که سبب بروز تغییرات تیمی می شد و در نتیجه تشخیص سیستم بازی آلمان برای حریفان را مشکل می کرد.
ابزار موجود در تیم برای یارگیری نفر به نفر عالی بود. گاهی اولین پاس ها حین بازی سازی، به کناره ها می رفت که آنجا، یکی از گوش ها پاس کوتاهی رو به مرکز ارسال می کرد. اگر چه تعداد مهاجمین آلمان در نیمه حریف کمتر بود، آنها با بازی ترکیبی آنقدر حفظ توپ می کردند تا دیگر بازیکنان از راه برسند. بسیاری اعتقاد دارند ورژن های 96 و 2016 آلمان شباهت چندانی به هم ندارند. در حال حاضر، یواخیم لو به خاطر بازی شناور و تاکتیک پذیری بازیکنانش، ستایش می شود؛ در زمان فوکس هم آلمان برتری فیزیکی چندانی به حریفان نداشت و زامر و یارانش مجبور بودند برای غلبه بر رقبا، از پاس های زمینی و تغییر موقعیت بازی بهره برند.
اگر چه در نگاه اول، آلمان دارای تفکرات تدافعی بود و زامر هم بعدها اعتراف کرد تماشای بازی های تیم لذت چندانی ندارد، فوکس توانسته بود با پی ریزی خط دفاعی متراکم با بازی سازی روان و تفکرات هجومی که شامل همه بازیکنان حاضر در زمین می شد، سیستمی شخصی ترکیب کند. در آن زمان، فوتبال آلمان به رویکردهای هجومی کوبنده شهرت نداشت، ولی فوکس موفق شده بود سیستمی پیاده کند که با بهره گیری از توانایی لیبرو، بازی سازی را از عقب آغاز کرده و با هوش فوتبالی یک یا دو هافبک، جریان پیدا کند.
سه بازی آخر در آن تورنمنت بسیار نزدیک دنبال شد. خط دفاع آلمان هم تحت فشار خوب عمل نمی کرد، نمی توانست فضاها را بپوشاند و در نتیجه آسیب پذیر نشان می داد. بر همین اساس، آنها در هر دو بازی نیمه نهایی و فینال، مجبور شدند بازی باخته را به برد بدل کنند و با توجه به این نکته که شاگردان فوکس تنها در ضربات پنالتی، انگلیس را از پیش رو برداشتند، قهرمانی چندان شایسته ای کسب نکردند. با این حال، به شکست ها و مشکلاتی که در سال های قبل از یورو نصیب مانشافت شده بود که نگاه می کنیم، می توان ادعا کرد فوکس در انجام وظیفه اش به عنوان هدایت گر و مدیر تیم بسیار خوب عمل کرد و توانست از پس سروکله زدن با چندین و چند ستاره پرمدعا، خوب برآید.
آیا همه این ها باعث شده ذهنیت عمومی در خصوص فوکس تغییر کند؟ خیر! دوره های مربیگری او در اسکاتلند و آذربایجان هم کمکی به موضوع نکرد، ولی دو دهه پس از آخرین توفیق ژرمن ها در اروپا، شاید هنوز هم دیر نباشد که به گذشته نگاهی انداخته و تا حدی هم از او تقدیر کنیم.
اکنون باید به انتظار نشست و دید مدل 2016 مانشافت در ماجراجویی خود در فرانسه می تواند افتخار دو دهه قبل شاگردان فوکس را تکرار کند یا خیر.