مطلب ارسالی کاربران
شیخ پشم الدین............
در روایات آمده است روزیی مریدان گرداگرد شیخ دستان بر خشتکان بنشسته بودند و با گوش جان به فرمایشایت شیخ نیوش میکردند که به ناگاه شیخ رو به مریدی کرد و گفت: ای بی خشتک تو انارو چگونه میخوری؟
مرید خشتک برگشته با احساس غرور فراوان از اینکه شیخ اورا خشتکی حساب کرده گفت : شیخا ما انارو خوب میفشاریم و سپس می مکیم!
ناگهان شیخ برخیزید و با صورتی آکنده از چندش گفت: خاک بر سر خشتک گسسته ات کنند که ما انارو نمی خوریم بلکه سیفون را میکشیم تا بروند!!!
در مورد اتفاقات بعد از این سخن روایات بسیار است اما گوییند که مریدان خشتکان را گسسته و پیوسته سیفونها کشیدند تا بروند و سر بر بیابان های نوادا گذارند