وداع با آبی ترین اسطوره روزگار ما 💙💙💙💙
صفحات سایت های ورزشی را که ورق میزنی ، همیشه چند خبری هستند که سوی چشمانت را به خودشان میگیرند و مجبورت میکنند با کمی مکث ، یکی دو بار چشم هایت را باز و بسته کنی تا مطمئن شوی که نکند خواب چشمانت را ربوده است و ای کاش همینطور هم بود و چشمانمان اسیر خواب...
یکی از همین خبرها توجهم را جلب میکند و فهمیدم که این بار هم خواب نمیبنیم ، وداع با کاپیتان ابدی چلسی در پایان فصل ، چشمانم را در اوج نا امیدی یکی دو بار دیگر میمالم و نا امیدتر میشوم ، این روزها آنقدر بی خواب شده ام یا بهتر بگویم فوتبال و مدیرانش آنقدر بی خوابم کرده اند ، که مدام دلم بهانه خواب دیدن میگیرد
خبر را باز میکنم و حسرت میخورم که چرا باید آخرین تکه آن پازل دوست داشتنی که سال ۲۰۰۴ تکمیل شد اینگونه دردمندانه به سویی افکنده شود
۱۰ سال پیش وقتی آبو دیابی آن ضربه دردناک را که طبیعتا عمدی هم نبود به صورت جان تری زد و چند دقیقه ای شیر آبی لندن بی جان بر کف زمین خوابید و چه چشم ها که آن روز خیس نشدند ، محال است همه ی آن نگرانی ها یادمان برود و کسی هست که بگوید همه آن گریه ها و تشویق ها الکی بود؟
خیلی ها بودند که حاضر به فدا کردن هر چیزی بودند در آن لحظه تا که جلوی آن پیش آمد تلخ را بگیرند همان لیز خوردن معروف ، نه برای چند تکه فلز بدقواره ، بلکه برای پایین نیامدن آن اشک ها یا بهتر بگویم آن الماس ها ، محال است قلبت برای فوتبال بتپد و آن روز زمین و زمان را لعنت نفرستاده باشی و در انتها آن تکه های فلزی بدقواره هم تاب نیاوردند و خودشان را بالای دست هایش پرتاب کردند ، افتخاری از این بالاتر برای همان فلزها؟
خیلی حرف ها در دلمان وول میخورند و آزارمان میدهد نگفتنشان ، کاش میشد فقط یکبار دیگر با لباس تیمت تو را ببینیم ،
کاش بغض پایان آن بیست و دو سال عشق و مردانگی نمیبود ، کاش همانطور که تو وجودت را برای دفاع از تیمت میگذاشتی ، دیگران هم برای نگه داشتن تو و اعتباری بیشتر برای خودشان ، برای سپاسگذاری از کسی که سال ها برای عشقش همچون یک شیر رام نشدنی جنگید ، می جنگیدند ، کاش میشد باز هم از آن گل های زیبا که به ثمر میرساندی ، ببینیم
مگر میشود یادمان برود چگونه عاشقانه وقتی همه یکدیگر را با صورت هایی درهم و مغوم نگاه میکردند و ، صورتشان پر از ((نه)) بود ، درون دروازه ایستادی ، و نشان دادی اسطوره ها ، جان به جانشان هم کنند ، دلشان تا آن بالاها برای هواداران میرود و آنگاه که همه نا امیدشان میکنند ، بارقه امید را در چشم هایشان زنده نگاه می دارند...
بگذار همه بگویند پیر شده ای و کند ، مگر دل هواداران عاشق این ها سرش میشود ،
بگذار همه ، آنچه دلشان میخواهد بگویند ، از محبوبیت ، همه چه میدانند؟ وقتی سرت را جلوی آن شوت گرفتی ، وقتی حتی دروازه بان هم نگاه میکرد ، وقتی هوادارن هم نا امید بودند ، باز هم این جانِ ما بود که امیدمان میبخشید و میبخشید ...
بهترین مدافع تاریخ لیگ برتر ، ای جانِ مستحکم ما ، رهبر فداکار شیرهای آبی لندن ، کاش هرگز نبرد غمناکت را برای ترک گروهت نمی دیدیم ...
ای کاش و باز هم ای کاش ...
خداحافظ ای همه آنچه که برای ما مانده بودی ، کاش میشد دگر بار نیز بمانی
😖😖😖😖