جنگ هشتم
در پی سقوط انطاکیه و دیگر شهرهای شام به دست ممالیک و آمدن رئیس اسقفهای شهر صور نزد پاپ کلمنس چهارم، به منظور درخواست کمک از وی برای حفظ آخرین بقایای قلمرو صلیبیان در شام، لوئینهم که همچنان پس از گذشت چهاردهسال از بازگشتش به فرانسه به دلیل شکست و اسارت خفت بارش در مصر، به فکر انتقام از مسلمانان و به ویژه مصریانبود، بر آنشد تا یک حمله جدید صلیبی به مشرق زمین تدارک ببیند. ویاز پاپ خواست تا شاهان و امیران اروپا را به شرکت در یک حمله جدید صلیبی فراخواند.
در پی فراخوان پاپ بسیاری از فرمانروایان اروپا در کاخ لوئی جمع شدند و لوئی نهم پس از سخنرانی پاپ، ضمن تشریح اوضاع صلیبیان، اعلام کرد که او عازم مشرق زمین است و از آنها خواست وی را همراهی کنند، اما برخلاف لوئی که شور و اشتیاق بسیاری برای تدارک و شرکت در این جنگ داشت بیشتر پادشاهان و فرمانروایان اروپایی حاضر در اجلاس کوچکترین تمایلی به حضور یا مشارکت در این حمله از خود نشان ندادند. پس از این اجلاس، لوئی که از کمک دیگران ناامید شده بود، بر آنشد تا به تنهایی و با بهرهگیری از تسهیلات و حمایت کلیسا و پاپ دست به حمله بزند.
ازاینرو، پس از تعیین پنج تن از نزدیکترین یارانش به عنوان شورای سلطنتی، خود آماده حرکت به سوی شرق شد.
لوئی نهم با اعضای خانوادهاش، در ۶۶۸/ ۱۲۷۰ پاریس را به قصد بندر اِگ ـ مورت واقع در جنوب فرانسه، که محل تجمع نیروها بود، ترک کرد.
پس از سه ماه انتظار در اگ ـ مورت و تجمع کامل نیروها که تعدادشان بین۳۰ تا ۰۰۰، ۴۰ تن ذکر شده است، صلیبیان بندر اگـ مورت را به سوی جزیره ساردنی ترک کردند.
در ابتدا قرار بود لشکریان مستقیماً راهی سرزمین قدس در شام شوند ولی به دلایلی مسیر حمله تغییر کرد و سپاه صلیبی راهی تونس (افریقیه قدیم) گردید.
برخی دلیل اینتغییر مسیر را دعوتهای مکرر دومین فرمانروای حفصی تونس، ابوعبداللّه محمد المستنصر باللّه، از لوئینهم و تمایل مستنصر به گرویدن به کیش مسیحیت دانستهاند، که این ادعا با توجه به عملکرد بعدی فرمانروای تونس درست به نظر نمیرسد. ظاهراً انگیزه واقعی لوئی از تغییر مسیر حمله، استفاده از موقعیت سوقالجیشی و ممتاز تونس به منظور محاصره زمینی و دریایی مصر و درهمکوبیدنِ قدرت عظیم این کشور بوده است که در این مورد تلاش شارل، کنت آنژو، که لوئی را به ثروتهای عظیم تونس تطمیع کرد مؤثر بوده است.
دلایل ضعیف دیگری نیز ذکر شدهاست، از جمله شکایت برخی از بازرگانان مسیحی از المستنصر به سبب مسائل مالی و خشم و نارضایتی لوئینهم از انتقاد المستنصر از عملکرد وی در مصر به هر روی صلیبیانعازم تونسشدند و پساز دو ماه سفر دریایی، خسته و مبتلا بهبیماری، به سواحل تونس رسیدند.
صلیبیان پس از نه روز اقامت در سواحل تونس ، شهر قدیم قرطاجنه (کارتاژ) را تصرف کردند و مسلمانان آن ناحیه را به قتل رساندند. این واقعه سبب نکوهش و سرزنش شدید حاکمان سرزمینهای اسلامی از بیتدبیری و اهمال المستنصر در مقابل صلیبیان شد. گفته شده است که المستنصرباللّه به جای مقابله با صلیبیان، هشتاد هزار دینار طلا برای لوئینهم فرستاد تا او دست از محاصره کارتاژ بردارد.
این مسئله او را در مظان اتهام همدستی با صلیبیان قرار داد و او، برای رفع اتهام، به مصاف صلیبیان رفت و حملاتی را تدارک دید که از آن جمله شبیخون سپاهیان تونسی به اردوگاه صلیبیان در کارتاژ در محرّم۶۶۹ بود.از خوش اقبالی المستنصر، فرسودگیصلیبیانو انتشار بیماریمیانآنانــ که بعدها بسیاری از آنان از جملهلوئی نهم و یکی از پسرانش را به کام مرگ فرستاد ــ حمله به تونس با ناکامی مواجه شد. پس از درگذشت لوئی، برادرش وارد کارتاژ شد و بر لزوم مقابله با مسلمانان اصرار ورزید.
در همین زمان ادوارد، ولیعهد انگلستان، برای کمک به صلیبیان و کسب افتخاراتی برای کشورش، با سپاهیانش، وارد تونسشد، مدتی آنجا ماند و در برخی درگیریهای صلیبیان و تونسیانــ که از ۱۵ محرّم تا ۲۷ صفر ۶۶۹/ ۵ سپتامبر تا ۱۵ اکتبر ۱۲۷۰ روی داد و منجر به کشتهشدن صدها نفر گردید ــ شرکتکرد.
با وجود تسلط مسلمانان بر اوضاع جنگ، به دلیل فرارسیدن فصل زمستان و تمایل سپاهیان دو طرف به بازگشت به منازلشان، میان المستنصر باللّه و شارل، مذاکراتی برای مصالحه انجام گرفت و صلیبیان در تونس تن به صلح دادند.
این صلحنامه، که مدت آن را پانزده یا هفدهسال ذکر کردهاند، در فاصله زمانی۱۴محرّم تا جمادیالاولی۶۶۹/ ۵ سپتامبر تا دسامبر ۱۲۷۰ به امضا رسید و مفاد آن، در عمل به سود صلیبیان تمام شد.
متن این صلحنامه در وزارت خارجه فرانسه محفوظ است و ابنابیالضَّیاف آن را دیده است.پس از انعقاد قرارداد صلح، بلافاصله به دستور المستنصر شهر قرطاجنه و قلعهاش را با خاک یکسان کردند و صلیبیان به سرپرستی شارل و همراهی ادوارد، تونس را به سوی سیسیل ترک گفتند، اما در مسیر بازگشت دچار طوفان شدند و بسیاری از آنان به هلاکت رسیدند.
در رمضان۶۶۹/ مه۱۲۷۱، ادوارد ولیعهد انگلستان تصمیم گرفت راهی شام شود تا هدفی را که به خاطرش سفر کرده بود، محققسازد.
او در قبرس موافقت اشرافزادگان را، برای کمک کردن به وی به مدت چهار ماه، به دست آورد.ویدر ۶ شوال/ ۱۹ مه وارد عکا شد و بعداً هیوسوم (پادشاه قبرس) و بوهموند ششم (امیر طرابلس) نیز به او پیوستند.
ادوارد مدتیدر شامماند و درصدد متحد شدنبا مغولانبرآمد، ولیکاریاز پیشنبرد و صلیبیاننیز دیگر شوقیبرایادامهاینجنگهایبیهودهنداشتند.
ازاینرو ادوارد، ناگزیر، در ۲۲ رمضان۶۷۰/۲۲ مه۱۲۷۲ قرارداد صلحیبرایمدتدهسالبا بیبرسمنعقدساخت.به رغم امضای قرارداد صلح، ظاهراً بیاعتمادی میان دو طرف، همچنان به قوّت خود باقی بود، زیرا، در ماه ذیقعده/ ژوئن بیبرس ترتیبی داد تا ادوارد را یکی از فداییان اسماعیلی به قتل برساند، اما این نقشه ناکام ماند و ادوارد جان سالم به در برد و چندیبعد در صفر ۶۷۱/ سپتامبر ۱۲۷۲ ناامیدانه به کشورش بازگشت و بدین ترتیب هشتمین و آخرین حمله صلیبی به سرزمینهایاسلامی نیز به پایان رسید.
سالهای پس از آخرین جنگ بزرگ
بیبرس پس از خروج صلیبیان از تونس در جمادی الا´خره ۶۶۹، مصر را به سوی دمشق ترک کرد.
در دمشق سپاهیانش را به دو دسته تقسیم کرد و به تصرف شهرها و قلعههای مناطق گوناگون شام پرداخت.
در شعبان ۶۶۹، ملک سعید ناصرالدینمحمد، فرزند بیبرس، قلعه مشهور «حصن الاکراد»را فتح کرد و صلیبیان را به طرابلس کوچ داد و در همان سال و پس از سقوط قلعه الاکراد، با حاکم صلیبی طرطوس صلح کرد.
آنگاه قلعه مشهور عکار را به محاصره درآورد تا اینکه صلیبیان درخواست امان کردند و از آنجا خارج شدند.
در اواخر سال۶۶۹، وقتی بیبرس از رسیدن لشکر ادوارد به عکا آگاه شد، با حاکم طرابلس صلحی به مدت یازدهسال منعقد ساخت.
پس از وفات بیبرس در ۲۷محرّم۶۷۶ و عزل پسرش ملک سعید در ۶۷۸،سیفالدین قلاوون صالحی به عنوان سلطان ممالیک مصر برگزیده شد. در ۶۸۰، قلاوون، پس از سرکوب مخالفان داخلی، وقتی دید نمیتواند همزمان با مغولان و صلیبیان بجنگد، به صلح با صلیبیانرویآورد و ضمنتمدید عهدنامهصلحپیشین، کهمیانصلیبیانعکا و سلطانبیبرسمنعقد شدهبود، برایدهسالدیگر، معاهداتصلحدیگرینیز با برخیاز آنها منعقد کرد. با اینحال، پس از رفعخطر مغولان و تقویت مرکز ممالیک در شام، سلطان قلاوون در صدد راندن باقیمانده صلیبیان از شرق اسلامی برآمد، چنان که در ۶۸۴/ ۱۲۸۵ قلعه مهم مَرْقَبو در ۶۸۶/ ۱۲۸۷شهر لاذقیه را از تصرف صلیبیان خارج کرد. در ۶۸۸/ ۱۲۸۹ نیز طرابلس را پس از آنکه ۱۸۵ سال اشغال صلیبیانبود، از آنان بازپسگرفت.
سقوط طرابلس باعث اندوه پادشاهان غرب اروپا و پاپ نیکولاس چهارم شد و در پی آن پاپ پیشنهاد کرد که حمله صلیبی دیگری، برای حفظ سرزمینهای صلیبی باقیمانده در مشرق زمین، صورت گیرد.
این درخواست با بیاعتنایی فرمانروایان اروپا مواجه شد، ولی گروههایی از مردم شمالایتالیا آن را پذیرفتند.
پاپ اینگروهها را زیر فرمان اسقف طرابلس، که پس از تصرف این شهر نزد پاپ گریخته بود، قرارداد و آنان را با کشتیهای ونیزی، که منافع بازرگانیشان در شام به خطر افتاده بود، به شام فرستاد.
وقتی این سپاه در اوت۱۲۹۰/ شعبان۶۸۹ به عکا رسید، قرارداد صلح میان سلطان قلاوون و پادشاه قبرسو عکا امضا شده بود، اما صلیبیان تازه وارد، به رغم عهدنامه صلح، به گروهی از بازرگانان مسلمان حمله کردند و بسیاری از آنان را به قتل رساندند که خشم قلاوون را برانگیخت و او تصمیم گرفت به عکا حمله کند و آخرین امارت صلیبی به جا مانده را نیز از میان بردارد. وی در اوایل شوال ۶۸۹/ اکتبر ۱۲۹۰، به قصد فتحعکا از مصر خارج شد ولی در راه بیمار گردید و در ۶ ذیقعده ۶۸۹ درگذشت. اما فرزند و جانشین وی، مَلِکاشرف، در ربیعالاول۶۹۰/ مارس۱۲۹۱ کار پدر را ادامه داد و در این راه، از سایر امیران شام نیز یاریخواست. محاصره شهر مستحکم عکا چند ماه کشید و سرانجام در جمادیالاولی (یا جمادیالا´خره) ۶۹۰/ مه۱۲۹۱، این شهر پس از بیش از یک قرن به قلمرو اسلام پیوست.پساز سقوطعکا شهرهایعثلیث، عکار، حیفا، جُبَیل، صور، صیدا، بیروت، طرسوس، بَترونو صرفند نیز به تصرفمسلماناندرآمد.سقوط امارت عکا، که آخرین پایگاه مستحکم صلیبیان در شرق به شمار میآمد، و فتح سریع سایر شهرهای شام در ۶۹۰/ ۱۲۹۱، اگرچه نقطه پایان جنگهای صلیبی در میان مورخان محسوب میشود، ولی برخی مورخانمعاصر عرببر آناند کهجنگهایصلیبیدر قالبیدیگر ادامهیافت و به ویژهحملاتاستعماریو سلطهجویانهاروپاییاندر اواخر سدهدوازدهم/ هجدهمو سدههای سیزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بیستم از همین منظر درخور بررسی است.
نتايج جنگهاي صليبي :
همچنانكه در قسمت علل جنگهاي صليبي گفته شد اين جنگها توسط مقامات كليسا و فدودالهاي بزرگ با هدف تسخير منطقة بيت المقدس و بدست آوردن اراضي بيشتر آغاز شد . اما پس از دويست سال جنگ و خونريزي و خسارات مالي فراوان اروپاييان به هيچ يكي از اهداف اوليه خود دست نيافتند . يعني نه بر اورشليم و نه بر سرزمينهاي همجوار يعني فلسطين و سوريه دست يافتند . حتي بسياري از مراكز تجاري بازرگانان ايتاليايي از اختيارشان بيرون رفت . با تمام اين احوال جنگهاي صليبي نتايج مثبتي نيز براي طرفين و به ويژه براي اروپاييان داشت . هم چنين در نتيجة دويست سال جنگ و مبارزه و گاهي همزيستي ميان طرفين جدال تأثيرات متقابل فرهنگي نيز داشته است . قبل از جنگهاي صليبي تمدن اسلامي از طريق اسپانيا (اندلس) و سيبل و غالباً توسط بازرگانان به اروپا نفوذ كرد و تأثيرات فراواني بجا گذاشت . ولي تفاوت عمدة جنگهاي صليبي در اين بود كه حجم و وسعت تماسها در طول جنگها بيشتر از اسپانيا و سيبل بود . چرا كه مناطق سوريه و فلسطين و مصر مسيحيان با اكثر مسلمانان و در واقع با جهان اسلام در ارتباط بودند . اما تماس آنها در اسپانيا و سيبل محدود به منطقة خاصي از جهان اسلام مي شد . وجه تمايز ديگران و كانون ارتباطي در اين بود كه در جنگها تأثيرات اقتصادي به ويژصنعت ، زراعت تجارت به مراتب بيشتر از آثار علمي بوده است . در صورتي كه تأثيرات علمي و فرهنگي جهان اسلام از طريق اسپانيا و سيبل بيشتر از جنگهاي صليبي بوده است . در اينجا به دسته بندي نتايج جنگهاي صليبي مي پردازيم .
الف: نتايج مذهبي :
جنگهاي صليبي از نظر اعتقادي و ديني دو نتيجة عمده به دنبال داشت ، در مرحله نخست تصورات قبلي مسيحيان نسبت به مسلمانان شكسته شد و يا بكلي تغيير يافت چرا كه تا آن موقع در اثر تبليغات سوء و اغراق آميز روحانيون مسيحي مردم اروپا مسلمانان را افرادي بت پرست و كافر و حتي وحشي تصور مي كردند و به پيامبر اسلام (ص) نيز تهمت هاي ناروا نسبت مي دادند . دامنه نفوذ تبليغات روحانيون بقه اي وسيع و عميق بود كه حتي در دانشمندان و متفكران آن سرزمين نيز تأثير گذاشته و عليه اسلام و مسلمين برانگيخته شده بود .
اما وقتي كه در جنگهاي صليبي مسيحيان اروپا از نزديك با مسلمانان آشنا شدند و با واقعيت هاي ديني و رفتار مسلمانان روبرو شدند دريافتند كه اينان بر خلاف تبليغات كليسا اهل توحيد و يكتاپرستي هستند و نام حضرت مسيح (ع) را با احترام ياد مي كنند و در انجام مراسم مذهبي خود و ساير مؤمنان اهل كتاب رفتار تجمل اميزي از خودشان نشان مي دهند ، نظرشان نسبت به مسلمان و اسلام كاملاً تغيير كرد و در رفتار و نگرش خود تجديد نظر كردند . صليبيون نيز خاطرات و مشاهدات خود را كه مربوط به مسلمانان بود پس از بازگشت به اروپا به گوش مردم رساندند و باب مطالعه براي متفكران اروپايي در خصوص اسلام گشوده شد . اما هنوز در ميان روحانيون مسيحي موارد از ضديت با اسلام مشاهده مي شد از جمله موارد زير را تبليغ مي كردند : 1- اسلام دين دروغين است و انحراف نسنجيده اي از واقعيت هاي يك دين آسماني است . 2- دين اسلام دين خشونت است و با شمشير گسترش يافته . 3- دين اسلام دين تن آسايي است . 4- حضرت محمد يكي از پيامبران ضد مسيح است .
دومين نتيجه اعتقادي جنگهاي صليبي شكسته شدن تقدس روحانيون مسيحي و تضعيف اعتقادات مسيحيان نسبت به مسيحيت و آباء كليسا بوده مردم اروپا طي سالهاي طولاني جنگ و حتي قرون وسطي در نتيجة القاهات روحانيون كه خود را واسطه ميان خدا و مردم قرار داده بودند براي آنان منشاء ملكوتي قائل شده بودند و با ديد تقدس به آنان مينگريستند و هر آنچه از آنان مي شنيدند به جهت خلوص و پاكدامني و ساده لوحي مي پذيرفتند .
در اواخر قرن يازدهم ميلادي مردم اروپا داراي چنين اعتقادي نسبت به روحانيون خود بودند كه جنگهاي صليبي بر پا گرديد . روحانيت كليسا بلافاصله به بسيج مردم خود پرداختند . آنان صليبيون را لشكر خدا مي خواندند و وعدة پيروزي بر كفار را دادند كه هيچ گاه شكست نخواهند خورد . كليسا مردم را با اين روحيه و هدف به جنگهاي صليبي اعزام كردند .پ پيروزي صليبيون در جنگ اول و دوم كه به تصرف اورشليم در سال 1099 ختم شد و اروپاييان توانستند در فلسطين حكومت لاتين تشكيل دهند . اين امر موجب محبوبيت وقدرت كليسا شد . اما شكست هاي بعدي صليبيون و باز پس گيري اورشليم توسط مسلمانان ضربة سختي بر اعتقادات مسيحيان وارد كرد. طولاني شدن جنگ و اعزام اجباري امپراتوران اروپا به اورشليم و نهايتاً شكست صليبيون باورهاي مذهبي و پايه هاي قدرت كليسا را تضعيف كرد . به طوري كه مي توان اين شكست را نقطة عزيمت جنبش اصلاح ديني دانست : زيرا مسيحيان از پرداخت حقوق كليسايي خودداري كردند و پاپ مشكلات مالي روبرو شد و دست به فروش (الواح مغفرت ) زد . اين اقدام در مقابل كليساي ورتمبرگ مورد اعتراض مارتين لوتر كه كشيش و استاد دانشگاه همين شاهزاده نشين بود قرار گرفت و مذهب پروتستان شكل گرفت .
ب- نتايج سياسي :
جنگهاي صليبي شرايط سياسي اروپا را نيز دگرگون كرد . در اثر اين جنگها نظام فئودالي به ويژه در فرانسه و ايتاليا دچار ضعف و از هم پاشيدگي شد . در مقابل زمينة قدرت گيري و استيلاي نظام پادشاهي و استبدادي و مقدمة ظهور ملت – دولت و حكومتهاي متمركز و قدرتمند را فراهم آمد. در جنگهاي صليبي مقدار زيادي از سرف ها به فرمان پاپ از وابستگي به زمين و از پرداخت به هيهاي خود به فئودال آزاد و رهسپار بيت المقدس شدند . اين حادثه زير ساخت مستقيم فئودالي يعني اساس مالكيت و وابستگي سرف (رعيت) به زمين را ضعيف كرد . حتي صاحبان املاك بزرگ كه به جنگ مي رفتند نه تنها املاك خود را در برابر نقدينگي بورژوارني مي فروختند و يا به رهن مي گذاشتند بلكه كلية حقوق و امتيازات فدودالي و مالكانة خود را نيز مي فروختند. بنابراين پس از جنگهاي صليبي هم قدرت كليسا و هم قدرت فئودالي با شكست روبرو شد و در مقابل قدرت سياسي پادشاهان افزايش يافت به ويژه در فرانسه كه مهد فئوداليسم و حوزة برتر نفوذ كليسا بود، پادشاهي پس از جنگ به اوج قدرت رسيد.
دومين نتيجة سياسي جنگها كه ثمرة زوال قدرت كليسا و توان فئوداليسم بوده تغيير قوانين و آئين دادرسي از شكل فئودالي و كليسا به شكل حكومتي بود . در آئين دادرسي فئودالي معمولاً قوانين و نوع مجازات نا نوشته بود . به طوري كه در هر فئودالي برداشت خاصي از حقوق روم و آداب و رسوم محلي داشتند . پس از سقوط فئوداليسم ، پادشاهان قانون مجازات را از قوانين بيزانس (ژولتي تين) و برخي قوانين اسلامي تكيه كردند . بيشتر از هر پادشاهي فردريك دوم (1250-1211 م) امپراتور آلمان كه مقر حكومتي اش در سيبل بود مشاورنش را از ميان مسلمانان برگزيده بود و با سرزمينهاي اسلامي روابط سايسي – اقتصادي نزديكي داشت و از قوانين در آئين دادرسي استفاده كرد. فردريك به قدري از قوانين مجازات اسلامي بهره گرفت و به اندازه اي با مسلمانان روابط دوستانه برقرار كرد كه مورد خشم پاپ گريگوري نهم قرار گرفت . حتي پاپ به او فرمان لشكر كشي به اورشليم صادر كرد و فردريك ناچار شد به ظاهر اقدام به جمع آوري سپاه و لشكر كشي به بيت المقدس كند اما بالاخره از جنگيدن با مسلمانان خود داري كرد .
برخي ديگر از پادشاهان اروپا به تقليد از خلفاء عباسي و پادشاهان مسلمان قوانين مجازات عمومي و قانون ماليات را در كشورهاي خود به اجرا گذاشتند . لويي دوازدهم در سال 1146 م قانون ماليات بر املاك اسلامي را در فرانسه تصويب و به اجرا گذاشت . در سال 1148 م فيليپ اگوست پادشاه فرانسه نيز چنين اقدامي كرد . هانري دوم پادشاه انگلستان نيز در سال 1166 م همين سياست را به اجرا گذاشت .
از ديگر نتايج سياسي جنگهاي صليبي گسترش و تعميق قدرت سياسي – فرهنگي فرانسه در شرق اسلامي بود . زيرا در واقع جنگها زير نظر پادشاهان فرانسه شروع و ادامه يافت و مردم فرانسه بيش از ساير كشورهاي اروپايي به جنگ رفتند و كشته شدند به همين دليل فرانسه خود را صاحب جنگهاي صليبي و كليساي كاتوليك مي دانست بعد از جنگها تعداد زيادي از صليبيون كه غالباً فرانسوي بودند و به فرنگي يا فرانكي شهرت داشتند در سوريه – لبنان و فلسطين رسوب كردند و پادشاهان فرانسه در اين مناطق شاهزاده نشين هايي تأسيس كرد زير نظر خود روزبان فرانسوي در آنجا رواج يافت . ساكنين منطقه طرابس از مردم تولرز در جنوب فرانسه بودند و در شاهزاده نشين انطاكيه و اورشليم مردم شمال فرانسه ساكن شدند . شاهزاده نشين هاي فرانسوي همراه با همين زبان نه تنها در منطقة شاهات بلكه در برس – ارمنستان و يونان نيز رواج پيدا كرد .
ج) نتايج اجتماعي :
مهمترين نتايج جنگهاي صليبي در مسائل اجتماعي بروز كرد . زير مردم اروپا با مذاهب آداب و رسوم نوع غذا ،لباس ،مسكن وشيوه زندگي اجتماعي مسلمانان آشنا شدند و هر دو طرف با يكديگر ازدواج كردند و يك نوع اختلاط خوني نيز بوجود آمد .
از عهد باستان شركتي ها در فرهنگ اروپا (بربر) شهرت داشتند . بنابراين زماني كه عازم شرق شدند فكر مي كردند كه با مردمي وحشي روبرو خواهند شد ، اما وقتي به شامات رسيد نيز متوجه فرهنگ وپيشرفت مسلمانان شدند و زندگي خود را به سبك آنان در آورند .
دو عامل مهم در اين زمينه نقش كليدي داشت : يكي طولاني شدن مدت جنگها خصومت طرفين را كاهش داد زيرا در طول دويست سال جنگ بارها زد و خورد متوقف مي شد و مخصوصاً از نيمة اول جنگ به بعد نزاع ميان طرفين بسيار محدود بود و فقط نيروهاي مخصوصي كه در خدمت پادشاهان و فرمانروايان بودند آن هم در منطقة مشخص مي جنگيدند . در همين مواقع مناسبات دوستي ميان مسيحيان و مسلمانان بر قرار شد و از درجه اعتبار جنگ كاسته شد . ديگر اين كه شرايط جغرافيايي و اقليمي منطقة شامات نوع زندگي ،مسكن و خوراك خاصي را مي طلبيد كه مسيحيان ناچار بودند از همين شيوه استفاده كنند .
گرچه صليبيون موفق به نگهداري اورشليم و حفظ دست لاتيني در بيت المقدس نشدند ولي بسياري از مناطق همجوار را براي خود حفظ كردند و حتي پس از خاتمه جنگها نيز به زندگي خود در اين مناطق ادامه دادند. زيرا در اروپا كمبود زمين، مبارزات و زدوخوردهاي محلي بر سر كشاورزي و تعصبات مذهبي، شيوع بيماريهاي واگير و كشنده هيچگونه جذابيتي را براي مسيحيان ايجاد نمي كرد و ترجيح مي دادند كه در شرق اسلامي باقي بمانند.
بنابراين استقرار اميرنشين هاي مسيحي در كنار دولت هاي اسلامي مهم ترين عامل تأثيرگذاريهاي فرهنگي – اجتماعي بود. به مرور افكار دو طرف نسبت به يكديگر بكلي تغيير كرد و رفته رفته جنگ به دوستي تبديل شد.
ابن خبير كه در زمان صلاح الدين ايوبي به لبنان و فلسطين سفر كرده و شاهد برخي از جريانات آن منطقه بوده است، مي گويد. روزي شاهد بودم صلاح الدين با تمام سپاه عازم محاصره دژ «كرك» شد. اين سلطان آن دژ را محاصره كرد و كار محاصره به طول انجاميد. در همين حال كاروانهاي عازم از مصر و دمشق به امير نشين هاي مسيحي رفت و آمد ميكردند و بازرگانان مسلمان از دمشق در شهر عكاكه جزو اميرنشين هاي بزرگ صليبي بود تجارتخانه داشتند و كسي مزاحم آنان نبود.
يكي از امراي شاهزاده نشين ها گفته بود: كه از مغرب بوديم به صورت مردم مشرق درآمده ايم. وطن خود را فراموش كرديم. بسياري از ما موطن خود را نمي دانيم و از آن ياد نمي كنيم. به جاي اين كه از هموطنان خود زن بگيريم يكي از اهل شام يا عرب نصراني را ؟؟ ميگرد و به زبان آن صحبت مي كند. حال كه مشرق تا اين درجه به حال ما مشاعد باشد، برگشتن به مغرب چه ضرورت دارد.
د – نتايج نظامي
يكي ديگر از نتايج جنگهاي صليبي آشنا شدن طرفين تخاصم با فنون و ابزارهاي جنگي يكديگر بود. در زمينه استحكامات نظامي و قلعه سازي و كوبيدن قلعه مسيحيان از فنون پيشرفته تري استفاده مي كردند و اين شيوه ها را از رومي ها آموخته بودند، اما در جندق كني و محاصره قلعه ها مسلمانان جلوتر بودند. به عنوان مثال مسلمانان در بناي قلعه معروف قاهره از سبك معماري فرانسوي و ايتاليا استفاده كردند. در مقابل مسيحيان شده است در ساختن «شاتوپلرن»و «شاتل بلان» از سبك معماري اسلامي تبعيت كردند. اين قصرها داراي ديوارهاي بلند و برجهايي به شكل مربع مستطيل بود كه بوسيله خندق احاطه شده بود. ارنست باكر در همين رابطه مي نويسد:
«قلعه هاي متحمدالمركز كه در زمان ادوارد اول در بريتانيا معمول گرديد از مهندسي نظامي لاتيني اورسليم اقتباس شده بود و اين سبك را رومي ها از اعراب مسلمان آموخته بودند.
اروپاييان حتي قبل از جنگهاي صليبي از سبك معماري مسلمانان در اندلس و سيسيل پيروي مي كردند. فردريك دوم قلعه هايي را كه توسط مسلمانان ساخته شده بود مرمت كرد. همچنين آثاري از معماري اسلامي در اسپانيا و پرتغال و حتي فرانسه نيز وجود داشت.
اروپاييان تا پايان جنگهاي صليبي از دو وسيله مهمي كه در فعاليتهاي نظامي كاربرد موثري دارد اطلاعي نداشتند. اين دو باروت و قطب نما بود. گرچه اين دو وسيله به مسلمانان ربطي ندارد. ولي آنچه اهميت دارد اين كه اين دو را مسلمانان از چيني ها گرفته و به اروپاييان دادند. فيليپ حتي معتقد است:
هيچ يك از مورخان صليبي به اين دو ابزار نظامي اشاره اي نكردند.اين دو وسيله در پيشرفت نظامي و فن دريانوردي اروپاييان بسيار موثر بود. ادريسي سياح مسلمان قرن دوازدهم ميلادي مي نويسد: استعمال قطب نما در ميان مسلمانان عموميت دارد. اما اروپاييان تا قبل از قرن سيزدهم هيچگونه آشنايي با قطب نما نداشتند. بعد از جنگهاي صليبي اين دو وسيله به اروپا رسيد. خانم زيگفريد هونكه مينويسد. يكي از صلبيون به نام «پتروس فون ماركوت»كه معلم «راجر بكن»انگليسي بود در بازگشت از سرزمينهاي اسلامي همراه خود معلوماتي در مورد مغناطيس و قطب نما به فرانسه آورد و در نوشته خود به نام «اپيستولا دومگنت» در سال 1369 آن را به اروپاي مركزي آورد و سي و سه سال بعد به عنوان قطب نما مورد استفاده قرار گرفت.
هـ - نتايج علمي ـ فرهنگي
گرچه جنگهاي صليبي در زمينه مسائل علمي هم بي تأثير نبوده است اما تأثيرات علمي و فرهنگي آن در مقايسه با مناطق اندلس و سيسيل کم مي باشد. به عبارت بهتر بيشترين تأثيرات علمي مسلمانان در ميان مردم اروپا از طريق اندلس و سيسيل بوده تا جنگهاي صليبي. چرا كه اولاً اكثر نيروهاي شركت كننده در جنگهاي صليبي افرادي عامي و بيسواد بودند كه نه علاقه اي براي كسب علم از خودشان ميدادند و نه قادر به فراگيري آن علوم بودند. اما در اسپانيا و سيسيل برعكس جنگهاي صليبي، مسيحيان با شور و شوق عظيمي به تحقيق و تفحص در علوم اسلامي مي پرداختند. ثانياً منطقه شامات كه لاتين هاي اروپا در آنجا ساكن بودند از لحاظ علم و فلسفه به پاي اندلس و سيسيل نمي رسيد. در نتيجه طبيعي بود كه اثرات علمي جنگها اندك باشد.
به اعتقاد برخي از محققين در ميان صلبيون عده معدودي از دانشمندان و صاحبان علم وجود داشتند كه به عنوان سرباز جنگي بسياري از منابع علوم و فلسفه اسلامي را به اروپا بردند و ترجمه كردند. آدلارپدوازدهم از سوريه – انطاكيه و طرنتبوس ديدن كرد و برخي از منابع اسلامي در زمينه نجوم و هندسه را به لاتين ترجمه كرد كه از آن جمله مي توان از «ذريح مجريطي» و «جداول نجومي خوارزمي» يك قرن پس از آدلار، لئونارد فيبوناتشي به مصر و سوريه سفر كرد. وي نخستين اروپايي است كه تحت تأثير علوم اسلامي درباره علم جبر كتابي نوشت. لئونارد از جمله مترجمين تحت حمايت فردريك دوم بود كه كتاب اعداد جذري خود را به فردريك دوم امپراتور آلمان اهداء كرد. انگليسي كه در فرانسه تحصيل كرده بود و مدتي نيز در سيسيل با محافل اسلامي رفت و آمد داشت، از جمله صلبيوني بودند كه در قرن
جنگهاي صليبي در زمينه علم طب هم تأثير بسزايي داشت. كتاب معروف «طب ملكي» يا كامل الضاعه تأليف علي بن عباس مجوسي كه شامل مسائل نظري و عملي طب بود در خلال جنگها (1127 م) توسط «استيفن انطاكيه» از اهال پيزا در انطاكيه ترجمه و به اروپا برده شد.
از تاثیرات دیگر این جنگ ها نهضت تأسیس مدارس و مراکز پژوهشی به منظور شناخت بهتر اسلام ، یادگیری زبانهایشرقی و ترجمه آثار و کتابهای مهم اسلامی که زمینه شرق شناسیهای بعدی گردید و تأثیرات فراوان دیگری مانند رواج یافتن ادبیات شرقی و آشنا شدن اروپاییان با برخی آلات موسیقی همچونعود، و صنایع دستی چون ظروف سفالی و شیشهای و فرآوردههای دیگر مانند، عطرها و جواهرات، و برخی آداب و رسوم مردم مشرق زمین.پدید آمدن فرقههای بدعت گذار، بروز نوگرایی در اندیشههای غربی و به راه افتادن نهضت علمی و آزاداندیشی مخالف افکار کلیسا و در پیآن، ظهور اندیشمندانمنتقدِ کلیسا؛ تأسیسدانشگاههایبزرگدر اروپا بر اثر آشنایی با فلسفه و فرهنگ و تمدناسلامیو تأثیر واضح و آشکار فرهنگ و تمدناسلامی بر جریانعلم در جوامع غربی از راه ترجمه متون مختلف اسلامی به زبانهایغربی
آشنایی مسیحیانغربی با داستانها و افسانههای شرقی و ورود هزاران واژه عربی در زبانهایغربی رواج و پیشرفت علم پزشکی و تأسیس بیمارستانها در اروپا و ایجاد تحولات شگفتانگیزیدر علمپزشکیبا استفادهاز تجاربو تصانیفترجمهشدهپزشکاناسلامی
متحول شدن علم گیاهشناسی و جانورشناسی در غرب و پیرایش این علوم از خرافات و افزایش آگاهی دانشمندان اروپایی از گیاهان دارویی از موارد تاثیر این جنگ ها بر اروپائیان بود.
و – نتايج اقتصادي
نتايج اقتصادي جنگهاي صليبي در مقايسه با نتايج سياسي، اجتماعي و علمي آن به مراتب بيشتر و موثرتر بوده است. جنگهاي صليبي اصولاً داراي يك رشته اقتصادي پنهان بود، زيرا در آنزمان شرق مركز فعاليت بازرگاني خلبان بود و بازرگانان مسلمان بر اين سقطه حساس مسلط بودند. كشتي هاي تجاري مسلمانان كالاها را از سواحل چين – هند – مالاگاسكا به خليج فارس حمل مي كردند. بخشي از اين كالا از طريق تنگه هرمز و خليج فارس به بنادر ايران مي آمد و از طريق خشكي وارد اروپا مي شد. بخش بزرگتر آن از طريق تنگه باب المندب و درياي سرخ و مصر (خشكي) و سپس درياي مديترانه به اروپا مي رفت. اين راه بزرگ دريايي به راه «ادويه» شهرت داشت. بازرگانان اروپا به ويژه ونيزيها و بازرگانان شمال اروپا واسطه انتقال كالا به قاره اروپا بودند. در حالي كه تسلط بر مسير تجارت و مخصوصاً تأسيس تجارتي در منطقه مصر و شامات و حتي بينالنهرين ارزش اقتصادي داشت.
در طول جنگهاي صليبي كه اروپاييان با فراواني كالاهاي تجاري در شرق آشنا شدند، رفته رفته عشق به ادامه جنگ كم رنگ شد و علائق اقتصادي و احساس ثروتمند شدن جاي تمايلات ديني را گرفت.
مهمترين كشور اروپايي كه در طول جنگ به ثروت بالايي رسيد ايتاليا (جمهوريهاي ونيز – جنوا – فلورانس) بود و نيزيهاي از يك سو با مراكز تجاري مسلمانان در ارتباط بودند و از سوي ديگر با بندر بزرگ بيزانس. تجار اروپايي به قدري مشتاق تجارت با شرق اسلامي شده بودند كه با وجود تهديد به تحريم و تكفير كليسا ونيزي ها، توجهي به اين تذكرات نداشتند.
ونيزيها كه عامل موثري در جنگ هاي صليبي بودند. در پشت جنگها، اهداف اقتصادي خود را دنبال مي كردند ونيزيها به دليل تصاحب كشتي هاي جنگي و تجاري هم زوار را در مقابل دريافت وجه به اورشيم انتقال مي دادند و هم از وجود آنان در رسيدن به مقاصد تجاري خود بهره مي گرفتند ونيزيها با رهبران صليبي قراردادي امضاء كردند كه صليبيون را با كشتي به مصر و فلسطين منتقل كنند. پس از اين كه قرارداد امضاء شد دو شرط توسط ونيزيها مطرح شد، اول اين كه صليبيون بپذيرند آنچه را كه در نتيجه تصرف سرزمينها از اموال دشمنان به دست مي آوردند ميان هم به نسبت مساوي تقسيم كنند اعم از اموالي كه مصادر و غارت مي شود و يا غرامتي كه دريافت مي كنند. دوم اين كه ونيزيها صليبيون را مجبور كردند كه شهر مسيحي نشين «زارا» كه مركز تجارت بيزانس بود غارت و مردم آن را قتل عام كنند. اين هر دو شرط از سوي صليبيون پذيرفته شد و مردم مسيحي شهر زارا قتل عام شدند. اين اقدام از طرف پاپ و سرر مقف بيزانس تكفير شد. ولي در نهايت نشان داد كه علائق تجاري بر تعهدات مذهبي صليبيون پيش گرفته است.
تصرف شهر بيزانس توسط صليبيون و سقوط امپراتوري بيزانس به تحريك ونيزي ها در شروع جنگ چهارم صليبي (1204 م) خود نشانه ديگري از انحراف صليبيون از اهداف اوليه آنان بود. معلوم شد صليبيون بدنبال نعمات دنيايي هستند نه رهايي مزار مقدس از دست مسلمانان كافر.
يكي از نتايج گسترش تجارت ميان شرق و غرب توسعه شبكه راهها، تأسيس و توسعه شبكه صرافي و بانكداري و رشد شهرنشين و افزايش جمعيت كه خود موجب رشد محصولات كشاورزي و توسعه صنايع و بالا رفتن سطح اشتغال بود. صنعت شيشه گري، پارچه بافي، ابريشم، فرش، گليم، پوست، كارهاي چوبي بسيار رشد كرد و از طريق سيسيل و اندلس به اروپا صادر شد.
نتيجه مي گيريم كه جنگهاي صليبي كه ابتدا با اهداف مذهبي و با حمايت اشراف زميندار و مقامات روحاني كليسا و پشتيباني برخي امپراتوران كه بيشتر از ترس تكفير پاپ بود شروع شد، ولي در انتهاي اهداف و چهره آن كاملاً تغيير كرد، زيرا فئوداليسم سقوط كرد. ارزش زمين در اروپا كاهش يافت. برخي كه وابسته به زمين اربابي بودند آزاد شد و براي زندگي بهتر وارد شهرها شد. انبوه جمعيت بيكار نيروي ارزان قيمتي را در خدمت توليدات صنعتي قرار داد. رشد سرمايه گذاري و ظهور طبقه نوظهور بورژواري به قوي ترين كانون قدرت شهري تبديل شد پاپ كه تمام وعده هايش دروغ از كار درآمده بود ؟؟ عثماني مردم قرار گرفت. روستائيان با مهاجرت به شهرها شلوغ دست از تقيدات مذهبي خود كشيدند و به جاي «امت» كه واحد همبستگي مردم مسيحي بر پايه علائق ديني بود جاي خود را به «ملت» كه واحد همبستگي مردم بر اساس علائق سرزميني بود، داد. ملت – دولت شكل گرفت. دولت هاي قدرتمند و متمركز به منظور استقرار وحدت ملي با ارتش ملي و نظام حقوقي جديد شكل گرفت تا امنيت و آرامش لازم براي رشد سرمايه داري را فراهم آورد. بنابراين جنگهاي صليبي با اهداف مذهبي شروع شد و با تأمين اغراض اقتصادي – سياسي به پايان رسيد. به دليل ناكامي كليسا در جنگهاي صليبي مقدمات فروپاشي قرون وسطي همراه با قدرت مسيحيت فراهم آمد و با قدرت گيري طبقه نوظهور بورژوازي و ظهور سلطنت منطقه دولت هاي سرزمين پديدار شد – نظام فئوداليسم فرو پاشيد و دوران جديد در تاريخ اروپا آغاز گرديد.