مطلب ارسالی کاربران
یادداشت تحلیلی:آرژانتین-شیلی
یادداشت تحلیلی:آرژانتین-شیلی
نویسنده:مجتبی مرشدنژاد
خوان آنتونیو پیتزی به جای خورخه سمپائولی..یک پرسش بزرگ:چه اتفاقی برای فلسفه بازی سریع و خشنی که از ۲۰۰۹با بیلسا شروع شده بود و با سمپائولی،و با فتح جام به اوج خود رسیده بود رخ خواهد داد؟؟شروع بازی.نشانه ای از پاسهای سریع در طول؟نه.نشانه ای از تیمی که با هفت الی نه نفر در زمین حریف به توپ فشار وارد می کند؟نه.در مقابل،در تیم آرژانتین با هدایت تاتا مارتینیو که بخش اعظمی از دوران حرفه ای اش را زیر نظر بیلسا،منتشرکننده اصلی بازی سریع و خشن گذرانده است نشانه های مثبتی از این گونه بازی کردن نمایان بود و کنایه آمیزانه شیوه ای بود که آرژانتین توانست دو گلش را به ثمر برساند:انجام پرسینگ با دو تا چهار نفر در زمین حریف اما با درصد فشار پنجاه تا شصت،با درصد فشاری که هدفش توپگیری مستقیم نمی باشد بلکه تلاش می کند با این کار و استقراری که عمدتا بین گروه طراح و گروه توسعه حمله حریف برقرار می کند شرایط پیاده سازی تاکتیک پرسینگ موسوم به توپگیری خط دوم را عملی نماید،روشی که نفرات جلو سرعتی می باشند،پرس کم فشار انجام می دهند،حریف را مجاب به پاس طولی به جلو می نمایند و در اینجا خط دوم پرسینگ، سریعا با فشار صددرصد وارد عمل شده،توپ را می گیرد و خب چند بازیکن سریع جلوی توپ..چه خوب.سریع و خشن.بله نوع نگاه دو تیم به پرسینگ و حمله سریع کردن توانست تا حدود قابل توجهی در رقم خوردن نتیجه تاثیرگذار باشد اما مسئله عطف بازی نبود.آنچه که می توان به عنوان مهمترین سرتیتر تاکتیکی بازی از آن نام برد مبحث "دبل پویت های ساختاری"دو تیم بود،مسئله دو بازیکن مهم دو تیم.قلب تیم و مغز تیم،بازیکنانی که باید یک زوج تاکتیکی فراتر از روند حمله کردن و دفاع کردن در فلسفه کلی تیم ایجاد می نمودند و بهره وری تیم را به میزان قابل توجهی بالا می بردند.بله این مهمترین مسئله تاکتیکی بازی بود،آنچه که اتفاقا در مهره چینی های مربیان کلاسیک فوتبال همواره از اهمیت ویژهای برخوردار بوده،چیزی فراتر از اصطلاح روباه و گرگ در سیستم ۴۴۲ مدرن که در این بازی باعث بردن و باختن شد.آرژانتین در ترکیب خود ماسکرانو را به عنوان مغز تیم و دی ماریا را به عنوان قلب تیم داشت.آنخل وظیفه داشت به عنوان قلب تیم و در نبود مسی،بین خطوط حریف بازی کند و به هنگام حمله کردن خلاقیت و انرژی را به تیم تزریق کند.استفاده ویژه از سرعتش و ترکیب منحصر به فرد آن با منطقه شناسی تهاجمی بانگا که بصورت عالی می تواند بهترین کانالها را در کوتاه ترین زمان پیدا نماید و همچنین با استعداد هیگواین یعنی تخریب عمق دفاع حریف تا آخرین حد ممکن نشانه خلاقیت قلب تیم بود،در کنار این مورد دی ماریا در این بازی نشان داد که کمبود کیفیتی در رانندگی کردن تهاجم تیم ندارد زیرا در چند سانس مختلف حمله ای با ترکیب ویژه بخش توسعه و تمام کنندگی حمله توانست خطرناک ظاهر شود و البته غافلگیرکننده،گرفتن توپ توسط وی در میانه میدان و برابر ساختار نسبتا منظم دفاعی شیلی صورت می گرفت و در حالی که حریف انتظار داشت وی از پاس عمقی استفاده نماید و در همین راستا نیز اقدامات دفاعی را انجام می داد اما آنخل همانند یک قلب بزرگ برای یک تیم بزرگ،همانند مارادونا،همانند مسی،مستقیم با توپ تا ضربه نهایی استارت می زد و چقدر آرژانتین برای قهرمان شدن به همانند بازیکنی نیاز دارد...در کنار آن ماسکرانو به عنوان مغز تیم وظیفه داشت در مرحله اول و به عنوان اصلی ترین مورد ساختار سیستماتیک تیم را به هنگام پرسینگ در زمین حریف حفظ نماید زیرا سیستم ۴۲۳۱ تیم از منعطف ترین سیستم های بازی می باشد و این انعطاف به همان اندازه که به هنگام مالک توپ بودن می تواند به تیم کمک نماید،هنگام دفاع کردن ممکن است باعث نقص در سیستم یارگیری منطقه ای تیم بشود پس حفظ این پوزیشن در دفاع از اهمیت اساسی برخوردار می باشد که خاویر به خوبی از عهده آن برآمد.مغز تیم همچنین وظیفه خود را روی دو گل نیز عالی انجام داد.از آنجا که پرسینگ شدید هافبک به هافبک جهت جلوگیری از انتقال طولی توپ در دستور تاکتیکی مردان مارتینیو قرار داشت،ماسکرانو روی گل اول با آگاهی از اینکه عرض،مخدر بازی فرار از پرس می باشد،از عرض بانگا جدا شد و چند متری عقب تر رفته و ایجاد عمق نمود و همین باعث شد دیاز که در دقایق قبلی بازی نیز چند باری توپ را برابر پرس آرژانتینی ها از دست داده بود چون کانال پاس مستقیمش توسط ماسکرانو بسته شده بود اقدام به مصرف مخدر،به پاس عرضی برابر پرس کند و بانگا و توپ و سرعت.تنبیه شدن.روی گل دوم این هوشمندی به اوج خود رسید،نگاه به توپ و بازیخوانی کردن،خواندن مسیر حرکت توپ تا یک نقطه که به نقطه تغییر در فوتبال معروف است و سپس اقدام به پرسینگ و پوشش این نقطه تا لحظه ای که توپ به نقطه مورد نظر برسد و رسید،بازیخوانی صحیح و توپگیری و تغییر وضعیت در نقطه تغییر.بهترین عملکردی که یک بازیکن مهم در یک تیم می تواند از خود نشان دهد..در نقطه مقابل تیم شیلی نیز با حضور سانچز به عنوان قلب و ویدال به عنوان مغز تیم می توانست بازی باکیفیتی از خود نشان دهد اما نه،تیم بی کیفیت.چرا؟سردرگمی تاکتیکی که در تیم آرسنال، ونگر نسبت به سانچز دارد در شیلی آنتونیو پیتزی نیز نمایانگر بود:استفاده از سانچز داخل یک سوم هجومی یا خارج از آن!!!آنچه که واضح می باشد با نگاه کردن به آمار سانچز از۲۰۱۰ به بعد شاخصه گلزنی کاملا پررنگ می باشد،پررنگ تر از پاس گل،پررنگ تر در نسبت با دریبلینگ طولی و این یعنی بازیکنی با استعداد تمام کنندگی.اینجا نتیجه گیری اینکه باید سانچز را نزدیک به محوطه جریمه به کار گرفت سخت نیست،اما نگرش پیتزی متفاوت بود.نگرشی که هم کیفیت فنی خود سانچز را پایین آورد و هم باعث خراب شدن بازی ویدال به عنوان مغز تیم در دبل پویت ساختاری شد.سانچز در پوزیشن اولیه تیم به عنوان مهاجم مرکزی استقرار داشت اما در بازی به تقاطع یک سوم میانی و هجومی شیفت می کرد،این در مرحله اول یعنی دور کردن خطرناک ترین مهاجم تیم از دروازه،آنچه که ایده آل خط دفاعی حریف می باشد.هرچند در این تغییر یک جابه جایی صورت می گرفت و وارگاس از راست به عمق می زد اما کیفیت این دو بازیکن قابل مقایسه نیست.در مرحله دوم سانچز باید توپ را دریافت می کرد،در عرض حرکت کرده و پاس منجر به ضربه نهایی را صادر کند.چندبار حرکت عرضی؟بیش از سیزده بار.چند بار پاس منجر به ضربه نهایی؟صفر.این آمار فریبنده نمی باشد بلکه حاکی از طراحی اشتباه تاکتیکی می باشد.وارگاس به شدت توسط اتامندی پرس می شد و قدرت فرارعمقی را نداشت و به همین دلیل تعویض شد و البته از آن مهمتر اینکه سانچز کمتر از سه بار توانست پاس را صادر کند که توسط حریف قطع شود،در باقی موارد وی حتی نمی توانست در برابر پرسینگ قوی ماسکرانو و بانگا با توپ پیشروی نماید.خب این بازی سانچز در صورتی که مغز تیم کسی مانند ماسکرانو می بود که همواره پشت توپ بصورت حمایتی قرار می گیرد می توانست به تیم ضرر وارد نکند اما اینجا بازیکنی به نام ویدال،از بهترین باکس تو باکس های دنیا قرار داشت،کسی که همواره جلوتر از توپ بازی می کند و وقتی سانچز نمی تواند انتقال طولی صحیح داشته باشد نه فقط خودش قلب تیم را،بلکه ویدال به عنوان مغز تیم را نیز از وضعیت دفاعی تیم حذف می نماید و همین باعث می شد آرژانتین در برابر کمبود نفر شیلی در دفاع حملات سریع که به داشتن فضا نیازمند است را انجام دهد.ویدال کمتر از پنج لمس توپ تا قبل از دقیقه شصت داشت،احتمالا بدترین و مفتضحانه ترین آمار وی،که می توان تصور نمود اگر پیتزی روش مناسب تری برای تیمش طراحی می کرد نه فاصله زیاد بین سانچز و ویدال در طول بازی رقم می خورد که اجازه کار ترکیبی را از آنها می گرفت و از آن مهمتر ویدال با قابلیت دوندگی و حرکت بدون توپ بالایش می توانست بزرگترین مشکل حمله ای تیم که شکست پرسینگ خط هافبک آرژانتین بود را برطرف نماید و فشار شکست این پرس کاملا برگردن دیاز نمی افتاد که اینچنین لو دادن توپ پرتعداد داشته باشد.جدال مغز ها و قلب ها.افرادی که به تیم نظم و خلاقیت می دهند.آرژانتین منظم و خلاق.شیلی نامنظم و بدون انرژی.برنده:آرژانتین