Bakdash _چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
(نفرت به حدی رسیده که منی که خودمو متعادل میدونم اگه تو خیابون ببینمشون میتونم خرخرشونو بجوم )