برخی از بازیهای نسل اول پلیاستیشن را به هیچ وجه نمیتوان از یاد برد. با ما همراه باشید تا بازیهای پلیاستیشن 1 را که دوست داریم ریمستر شوند، معرفی کنیم.
۲۰۱۸ سالی است که تب نوستالژی در آن بسیار داغ است. مردم برای بازیهای Virtual Console نینتندو و قابلیت Backward Compabitility کنسول ایکس باکس وانبسیار هیجان زده هستند و اشتیاق زیادی نشان میدند. استودیوی سونی هم اخیرا تمرکز خود را روی بازسازی برخی از بهترین بازیهای کنسول نسل اول خود یعنی پلیاستیشن 1گذاشته است.
نسخه ریمستر بازیهای قدیمی همانند Crash Bandicoot N. Sane Trilogy ،MediEvil یا حتی Spyro Reignited Trilogy که اخیرا معرفی شده، همگی با بهبودهای ظاهری هرچند اندک، ما را به خاطراتمان بازمیگرداندند. این بازیها این سوال را در ذهن ما ایجاد میکنند که کدام بازی قدیمی دیگر از کنسول پلیاستیشن 1 را دوست داریم با تکنولوژی جدید و قابلیتهای آنلاین امروزی و ویژگیهای بصری بهتر ببینیم؟
درحالی که بسیاری از بازیهای این لیست، مجموعههای شاخص نسل اول پلیاستیشن هستند، مابقی آنها بازیهای فراموششدهای هستند که شاید حتی نام آنها را هم نشنیده باشید. وقتی به بازیهای پلیاستیشن 1 نگاه میاندازیم، تعداد زیادی بازی فوقالعاده را میبینیم که عرضه آنها در آن زمان واقعا شگفتانگیز است. خلاصه کردن آن لیست بلند بالا از بازیهای شاخص پلیاستیشن 1، کار سادهای نیست. با این حال در این مقاله سعی شده تا ۱۳ مورد از بازیهایی که شایستگی ریمستر شدن را دارند، معرفی شود.
.
Crash Team Racing & Crash Bash
بازی Crash Bandicoot's N. Sane Trilogy اولین نسخه بازسازیشده از سه بازی اصلی این مجموعه را ارائه کرد. استودیویVicarious Visions با عرضه یکی از محبوبترین بازیهای ویدیویی نشان داد که میتواند در انجام این کار مورد اعتماد باشد. با توجه به عملکرد خوب این توسعهدهنده، واگذاری ساخت ریمستر مابقی بازیهای سریCrash Bandicoot پلیاستیشن همانند Crash Team Racing و Crash Bash به آنها، منطقی بهنظر میرسد.
بازی Crash Team Racing به تنهایی باعث شد بسیاری از گیمرها عاشق کارت ریسینگ شوند. از آنجایی که این بازی اولین مجموعهای بود که کارت ریسینگ را به کنسول پلیاستیشن 1 آورد، مطمئنا اولویت بیشتری نسبت به Mario Kart برای بازسازی شدن دارد. این بازی شخصیتهای محبوب سه بازی اول Crash Bandicoot را در خود جای داده بود و با تلفیق یک داستان درگیرکننده و چندین جهان سرگرمکننده با سبک رانندگی و قابلیتهای ویژه (Power-Up) تبدیل به یک بازی کامل شده بود.
در کنار آن، بازی Crash Bash قرار دارد که یک بازی سبک پارتی گیم (Party Game) بود که شامل چند مینیگیم مختلف میشود؛ مینیگیمهایی همچون Crate Crush, Polar Push, Tank Wars, Ballisrix, Pogo, Pandemonium, Crash Dash, Medieval Mayhem که شما میتوانستید هر سطح از این بازیها را بهصورت جداگانه بازی کنید، اما در بخش ماجراجویی بازی، شما وارد یک نبرد چهار به چهار بین اعضای تیم Aku Aku و Uka Uka میشدید تا یکبار و برای همیشه پیروز نبرد خیر و شر را مشخص کنید. یکی از بهترین ویژگیهای Crash Bash نسخه پیشرفته هر مرحله بود که در آن شما علاوه بر بهدست آوردن تروفیها و الماسهای معمولی بیشتر، میتوانستید با اتمام پشت سرهم آنها، کریستال هم بهدست آورید.
بازیهای Crash Team Racing و Crash Bash از اولین تجربههای بازیهای چندنفره بودند و بازسازی آنها برای نسل کنونی علاوه بر بهبودهای بصری، مزایای دیگری همانند آنلاین بازی کردن را هم میتواند در اختیار ما قرار دهد.
.
Twisted Metal
یکی از سبکهایی که امروزه در بین بازیهای AAA جای خالیاش بسیار احساس میشود، سبک مبارزات ماشینی است. در این سبک شما میتوانستید با ماشینهای خود با دیگر ماشینها به مبارزه بپردازید، اما امروزه تقریبا هسته مرکزی مکانیزم این سبک گیمپلی در جایی دیده نمیشود. مطمئنا شما در هیچ بازی همانند Twisted Metal سال ۱۹۹۵ شکار کردن و نابود کردن حریف را تجربه نکردهاید.
Twisted Metal یک بازی سردرگمکننده مملو از شخصیتهای دیوانهای بود که سوار ماشینهای مجهز به انواع اسلحه و موشکانداز میشدند و به جان هم میافتادند. شما در این بازی در اطراف میچرخیدید، قابلیتهای ویژه (Power-Up) جمع میکردید و آنقدر به حریفتان تیراندازی میکردید تا منفجر شود. این تمام چیزی بود که در این بازی وجود داشت. حالت تک نفره بازی لذتبخش بود، اما سرگرمی واقعی مربوط به زمانی بود که شما قصد داشتید تا این بازی را با دوستان و خانوادهتان بازی کنید.
شاید بتوان گفت گرافیک هنری و فنی این بازی یک فاجعه بوده است. اما تابهحال کدام بازی دیگر بهترین ویژگیاش یک دلقک دیوانه سوار کامیون بستنیفروشی است؟ مطمئنا هیچ بازی دیگری تاکنون شبیه Twisted Metal ساخته نشده است.
.
Bushido Blade یا Bushido Blade 2
Bushido Blade یک بازی سهبعدی در سبک مبارزه تن به تن با شمشیر بود که به شکل منحصربهفردی فراموشنشدنی بود و تابهحال شبیه آن هم ساخته نشده است. شاید امروزه نزدیکترین بازی به آن Nidhogg باشد. شما در این بازی هیچ نوار سلامتی نداشتید و هر ضربهتان به حریف، اگر او را نمیکشت حتما یک نقص عضوی ایجاد میکرد.
اعمالی مانند تعظیم کردن رسمی قبل از مبارزه، مبارزات عادلانه، از پشت شمشیر نزدن به حریف باعث تشویق و پیشرفت شما میشد
تنش بخش جداییناپذیر بازی بود. هر مبارزه، چالشی دشوار در شناخت حریف، انواع بازیهای ذهنی و واکنشهای سریع بود. در مبارزات این بازی حفظ شرافت و احترام به حریف جایگاه خاصی داشت. اعمالی مانند تعظیم کردن رسمی قبل از مبارزه، مبارزات عادلانه، از پشت شمشیر نزدن به حریف باعث تشویق و پیشرفت شما میشد.
البته شما قادر بودید تا خلاف موارد گفته را هم انجام دهید: خاک در صورت حریف پرت کنید، وقتی افتادند به آنها لگد بزنید یا در محیط بزرگ بازی به مکانی فرار کنید تا انتخاب اسلحه برای حریفتان را دچار مشکل کنید. برای مثال یک درختزار بامبو میتوانست تا مانورهای سلاح ناگیناتا (Naginata) را دچار مشکل کند یا یک رودخانه عمیق میتوانست باعث اثر گذاشتن بر حرکت شمشیر شود.
Bushido Blade و دنبالهاش در ۱۹۹۸ فوقالعاده بودند، بازیهای مبارزهای خوشساختی که میتوانستید با دوستتان هم آنها را بازی کنید. این بازی یکی از اولین تجربههای گیمرها از داد زدن سر تلویزیون و شخصی بود که با وجود عدم توانایی کاراکترش در راه رفتن، ممکن بود آنها را شکست دهد.
در نسلی که گیمرها در حال تجربه بازیهای فراموشنشدنی هستند، بازی Bushido Blade حتی اگه دنبالهاش ساخته نشود، نسخه ریمستر شدهاش میتواند تجربهای بیهمتا را در اختیار ما قرار دهد.
.
Silent Hill
بدون شک بازی Silent Hill جزو اولین بازیهایی بود که در سبک ترس و بقا تاثیر فوقالعادهای بر گیمرها گذاشت. گیمرها در این بازی برای اولین بار خود را در میان مه دیدند که در آن زمان تجربهای بسیار فراموشی نشدنی بود. شما به دلیل وجود این مه، در هنگام گشت و گذار در یک شهر متروکه اسرارآمیز، نمیتوانستید چند قدم جلوتر از پای خود را ببینید (یک محدودیت فنی که تبدیل به عنصر اصلی داستانروایی بازی شد). این ویژگی چنان حس اضطراب و نگرانی به شما انتقال میداد که حتی اگر خطری هم تهدیدتان نمیکرد، حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر شهر، بسیار دلهرهآور بود.
بدون شک Silent Hill 2 بهترین نسخه از این مجموعه بوده است. اما اولین نسخه از سایلنت هیل با ریتم استیون کینگ - دیوید لینچ گونه از روایت داستان جستجو برای دختر گمشده و وقایع شوم غیرمنتظره، تاثیر بیشتری بر همه ما گذاشته بود. مطمئنا اگر نسخه اصلی مجموعه سایلنت هیل، یک ریمستر همانند چیزی که برای Spyro اتفاق افتاد، دریافت کند، میتوانیم یکی از بهترین بازیهای تاریخ را تجربه کنیم و این اتفاق فوق العاده خواهد بود.
در سال ۲۰۱۲ نسخههای HD بازیهای Silent Hill 2 و Silent Hill 3 عرضه شدند اما آنها از لحاظ فنی فاجعه بودند و ضبط دوباره صداپیشگیها، با اعتراض طرفداران همراه شده بود. با توجه به اینکه نسخههای مذکور بدون هیچ تلاشی همانند نسخه اصلیشان عرضهشده بودند، دیگر وقتش رسیده تا کونامیآن تجربه بد را برای طرفداران جبران کند.
.
Driver
زمانی که فهمیدیم بازی Driver قرار است راجع به چه چیزهایی باشد، همه ما برای تجربه آن ذوقزده شده بودیم؛ یک بازی که در آن شما در نقش یک راننده زیرزمینی میتوانید آزادانه در جهان بازی رانندگی کنید. در زمان عرضه این بازی در سال ۱۹۹۹، ما بازیهایی همانند Grand Theft Auto را داشتیم که شما در آن میتوانستید آزادانه در جهان بازی گشت و گذار کنید، اما در آن زمان این مجموعه هنوز دوربین کلاسیک نمای بالا داشت که شاید دیگر کمی قدیمی شده بود. بازی Driver تجربهای را ارائه داد که همه ما دوست داشتیم در بازی Need for Speed ببینیم؛ اجازه رانندگی در کوچههای فرعی شهر و القای حس گشت و گذار در یک جهان به صورت آزادانه (جهانی که شاید شهرهای آن به شکل زیبایی طراحی نشده بودند).
این مفهوم شاید امروزه همانند آن دوران خیلی نوآورانه نباشد، اما چیزی که از این بازی باقی مانده است، سادگی و تکبعدی بودن آن است که باعث جذابیتش شده است. این بازی از شما نمیخواهد که از ماشین پیاده شوید، شلیک کنید و هرکار دیگر شبیه به GTA V را انجام دهد. بهجای آن هدف شما فقط جستجو در جهان بازی، فرار کردن از پلیس و دورهای ۱۸۰ درجه زدن است.
یک ریمستر از این بازی به ما این فرصت را میدهد تا بدون آن که مجبور باشیم با مشکلات تکنیکی و کمبودهای بازی مواجه شویم، به لذتهای ساده Driver بازگردیم. اگر بخواهیم از ضعفها و مشکلات نسخه اصلی این بازی بگوییم، میتوانیم به ظاهر شدن با تاخیر تکسچرها (Pop-in) و صاف بودن زوایای جادهها اشاره کنیم (جادههای منحی و دارای پیچ و خم اولین بار در بازی Driver 2 معرفی شدند). درحالی که یک نسخه ریمستر شده از بازی میتواند جلوههای بصری زیبایی و جادههای اصلاح شده را که منطقی بهنظر برسند، در اختیار گیمرها قرار دهد. تمامی این کارها را میتوان با بودجهای اندک انجام داد و مطمئنا تجربه دوباره Driver میتواند حسابی طرفداران را سر ذوق بیاره.
Syphon Filter
از اولین بازیهایی که سبک مخفیکاری را با دوربین سوم شخص به همگان معرفی کرد، بدون شک بازی Syphon Filter بوده است
از اولین بازیهایی که سبک مخفیکاری را با دوربین سوم شخص به همگان معرفی کرد، بدون شک بازی Syphon Filter بوده است. این بازی با اکشن جذاب خود بسیاری از گیمرها را به این سبک علاقهمند کرد. Syphon Filter شما را به نقاط مختلف جهان میبرد و تعداد بسیار زیادی اسلحه و گجت را در اختیارتان قرار میداد که در زمان خود بسیار لذتبخش بود.
اگر نسخه اول این بازی را انجام داده باشید حتما حرکت از میان شیشهها و استفاده از شوکر پرتابی روی دشمنان را که اگر به مدت طولانی انجام میدادید آتش میگرفتند، بهخاطر دارید. تا آنجایی که بهیاد داریم، کمتر بازی میتوانست در آن زمان همچین مکانیزم خندهداری را ارائه دهد.
قرار نیست به شما بگوییم که دوباره بازی کردن Syphon Filter در امروز میتواند یک تجربه دگرگونکننده باشد، بلکه معتقدیم یک نسخه بهبود یافته از این اکشن مخفیکاری میتواند جای خالی مجموعههای Metal Gear Solid وSplinter Cell را پر کند. علاوه بر آن، تجربه دوباره استفاده از آن شوکر باعث میشود این بازی حتما ارزش خرید داشته باشد. در ویدیوی زیر میتوانید گیمپلی این بازی (مخصوصا استفاده از شوکر پرتابی و آتش گرفتن دشمن) را مشاهده کنید که به نوع خود بسیار سرگرمکننده بود.
.
Vagrant Story
اکثر مردم تصور میکنند که بازی Metal Gear Solid سینماییترین بازی پلیاستیشن بوده است. این بازی با زوایای دوربینی که روح و بطن صحنههای مختلف را جلوه میدادند، بدون شک در نوع خود مثال زدنی بود. ولی با این حال محصولی که در زمان خود واقعا در زمینه استفاده از ترکیببندی و نورپردازی خوب عمل کرده بود و شایسته نام برده شدن است، بازی Vagrant Story است. این بازی یک نقشآفرینی غیرمعمول از استودیوی Squaresoft (همان Square Enix امروزی) بود که توسط یاسومی ماتسونو (Yasumi Matsuno) توسعه داده شد؛ شخص خلاقی که بازیهایی همانند Ogre Battle ،Final Fantasy Tactics و Final Fantasy XII را ساخته است. این بازی از لحاظ بصری چشمگیر و جلوتر از زمان خود بود و همین مساله به تنهایی میتواند دلیلی محکم برای ریمستر کردن آن با تکنیکهای مدرن امروزی باشد.
شاید جلوههای بصری Vagrant Story چشمنواز باشند، اما باز هم با تکسچرهای رزولوشن پایین کنسول نسل اول پلیاستیشن محدود شده بودند و این مسئله میتواند برای این دوره کمی آزاردهنده باشد. تماشای جلوههای بصری این بازی در تلویزیونهای CRT شاید آنقدر هم بد نباشد اما یک نمایشگر امروزی کاملا گرافیک بیکیفیت بازی را نمایان میکند. تکسچرهای کیفیت HD جدید، یک رزولوشن بالاتر و کمی Anti-aliasing میتواند بازی Vagrant Story را در سال ۲۰۱۸ دوستداشتنی کند و جانی دوباره به این بازی ببخشد.
.
Ape Escape
یکی از شاخصترین بازیهایی که روی کنسول پلیاستیشن 1 عرضه شد، بازی Ape Escape بود. داستان کلی این بازی واقعا عجیب و غریب بود. در این بازی شما در نقش اسپایک (Spike) بازی میکردید؛ پسری که وظیفه دستگیری میمونی به نام Specter را به عهده دارد؛ میمونی که از طریق یک کلاه آزمایشگاهی به هوشی برتر دسترسی پیدا کرده است که به آن اجازه میدهد تا ارتشی از میمونها بسازد و با فرستادن آنها به گذشته، تاریخ را بازنویسی کند! علاوه بر غیرمعمول بودن ماجرای دستگیری میمون، بازی از سیستم کنترلی استفاده میکرد که در آن زمان هیچ مشابهی نداشت. این بازی اولین محصولی بود که از آنالوگهای کنترلر جدید Dualshock که تازه معرفی شده بودند، استفاده میکرد، بهنحوی که شما میتوانستید با استفاده از حرکت دادن آنالوگ سمت راست از سلاحها و گجتهای خود استفاده کنید.
شاید این بازی در آن زمان کمی عجیب و غریب بهنظر میرسید، اما بهنحوی توانست به یکی از گیراترین و بهیادماندنیترین بازیهای ماجراجویی در کنسول پلیاستیشن 1 تبدیل شود. موارد دوست داشتنی بسیاری در رابطه با بازی Ape Escape وجود دارد که باعث میشود این محصول یکی از اصلیترین نامزدهای ریمستر شدن باشد. شاید با خود بگویید این بازی در حال حاضر برای کنسول دستی PSP بازسازی شده است، اما تا زمانی که از شیوه کنترلی نسخه اصلی خود بهره نبرد، نمیتوان آن را یک ریمستر قلمداد کرد.
جلوههای بصری بهبود یافته میتواند نفسی تازه به مکانهای مختلف این بازی بدهد؛ تصور کنید با کیفیت HD در مناظر پوشیده از برف عصر یخبندان یا روی دیوار چین در زمان عصر میانه در حال قدم زدن هستید. نظرتان راجع به گشت و گذار در داخل بدن Dexter (دایناسور مریض بازی) چیست؟ تجربه اینها واقعا فوقالعاده خواهد بود.
اگر سونی میخواهد به روند ریمستر کردن بازیهای پلیاستیشن 1 خود ادامه دهد، بدون شک بازی Ape Escape بهترین نمونه برای انجام این کار خواهد بود.
.
Legacy of Kain: Soul Reaver
بازی Legacy of Kain: Soul Reaver جواهری فراموش شده از نسل اول کنسول سونی است. این بازی یک نمونه اولیه از سبک سهبعدی مترویدوانیا (Metroidvania) بود که در نوع خود بسیار خوشساخت بود. این بازی با اتمسفر فراموشنشدنی گاتیک، مکانیزم هوشمندانه مبارزه و داستانسرایی متمایزش همه را عاشق خود کرده بود. هر کسی که این بازی را انجام داده باشد ویدیوهای داخل بازی و گشت و گذار در محیط مراحل آغازین آن را حتما بهخاطر دارد. روایت داستانی و شخصیتهای ترسناک آن از بهیادماندنیترین تجربههایی بوده است که تاکنون در بین بازیهای ویدیوی مشاهده کردهایم.
بازی شما را در کنترل شخصیت ریزیِل (Raziel) قرار میدهد؛ یک ستوان خونآشام که پس از خیانت شدن توسط خونآشام مستبدی به نام لرد Kain، به یک روح شکارچی تبدیل میشود
بازی شما را در کنترل شخصیت ریزیِل (Raziel) قرار میدهد؛ یک ستوان خونآشام که پس از خیانت خونآشام مستبدی به نام لرد Kain، به یک روح شکارچی تبدیل میشود. پس از بازگشت به زندگی توسط یک شخص مرموز به نام The Elder God، شخصیت Raziel باید وارد سفری شود که در آن از پادشاه سابقش انتقام بگیرد.
بازی Soul Reaver بدون شک شایسته ریمستر شدن است. شاید برای این کار دیر هم شده باشد. جهان بازی یعنی Nosgoth، سرزمین پادشاهی ویران و نابود شدهای است که در آن زمان با انواع خونآشامهای جهش یافتهاش، بسیار فراموشنشدنی و گیرا بود. در این بازی شکست دادن دشمنان مبتنی بر شناخت و استفاده از نقاط ضعف آنها بوده است که حتی تا به امروز هم از جمله سبکهای مبارزهای محبوب و پرطرفدار است. به علاوه، بازی سرشار از مکانهای شگفتانگیز و پر از رمز و رازهای مختلف است که میتواند ساعتها گیمرها را سرگرم کند. بدون شک موارد بسیاری برای لذت بردن از بازی Soul Reaver وجود دارد و تجربه دوباره این بازی با تکسچرها، نورپردازیها و مکانیزمهای بروز شده شگفتانگیز خواهد بود.
تاکنون هم هیچ بازی مشابه Soul Reaver نبوده است. در حالی که ۱۵ سال از عرضه آخرین نسخه این مجموعه میگذرد، یک نسخه ریمستر شده HD از یکی از بهترینهای این مجموعه، میتواند یک راه فوقالعاده برای زنده کردن خاطرات آن باشد. به هر حال بیستمین سالگرد آن در حال نزدیک شدن است، چه زمانی بهتر از الان؟
.
Persona 2: Eternal Punishment
با تشکر از Persona 5 که در سال ۲۰۱۷ عرضه شد، مجموعه بازیهای Persona بیشتر از هر زمان دیگر معروف شدهاند. بههمین دلیل فرصتی پیش آمده تا شاید باری دیگر نسخههای قدیمیتر این مجموعه شگفتانگیز را ملاقات کنیم. برخی از المانهای این مجموعه همانند Social linkها (که جای خود را در بازی Persona 5 به Confidants دادند) و فعالیتهای تفریحی بیرون از مبارزه که در نسخههای امروزی Persona وجود دارند، در بازیهای نسل اول پلیاستیشن وجود نداشتند؛ اما قابلیت شخصیسازی و پیشرفت کاراکتر و داشتن یک داستان ماوراطبیعی تاریک در یک دبیرستان همچنان در بطن Persona 2 حضور داشته است.
آرک کامل داستانی Persona 2 در دو بازی مختلف تقسیم شده است (Innocent Sin و Eternal Punishment) که هر کدام نقش فصلهای جداگانهای را ایفا میکنند. نسخه Eternal Punishment شما را در قالب شخصیت مایا آمانو (Maya Amano) قرار میدهد که یک کاراکتر اصلی و عضو گروه Innocent Sin است. او نویسنده یک مجله است که روی سازمان شیطانی New World Order تحقیق میکند و قصد دارد تا جهان را از گناه و آلودگی پاک کند. در این بازی شما با دیگر استفادهکنندگان پرسونا هم تیم میشوید تا جلوی این سازمانی شیطانی را از رسیدن به مقاصد شومشان بگیرید. جالب است بدانید ریتم این بازی بهجای آنکه شباهتی به نسخههای امروزی Persona داشته باشد، بیشتر شبیه بازی Shin Megami Tensei است.
در حال حاضر برای بازی Innocent Sin یک نسخه ریمستر در سال ۲۰۱۱ برای کنسول دستی PSP ساخته شده است. بازی Eternal Punishment هم با تعریف دوباره مکانیزم و بهبود جلوههای بصری برای کنسول PSP تنها برای کشور ژاپن عرضه شد و هیچوقت برای کشورهای دیگر محلیسازی نشد. در حال حاضر نسخه اصلی پلیاستیشن 1 بازی Eternal Punishment را میتوان در کشورهای دیگر روی کنسولهای PS3 ،PSP و Vita بازی کرد، اما تجربه یک بازی بهبود نیافته ۱۸ ساله شاید کمی توی ذوق بزند. مطمئنا بسیاری از ما حاضر خواهیم بود تا بازیهای خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم بار دیگر بازیهای اینچنینی با داستانهای بسیار غنی را دوباره تجربه کنیم.
.
Parasite Eve
بازی Parasite Eve دنبالهای بر رمانی با همین نام است که توسط هیدِآکی سِنا (Hideaki Sena) نوشته شده بود. این بازی به عنوان اولین نسخه از این سری در زمان خود حس و حال منحصربهفردی داشت. تا قبل از این بازی، استودیوی Squaresoft بازی با رده سنی M نساخته بود اما با ساخت Parasite Eve، ثابت کرد که وقت خود را هدر نداده است؛ صحنه آغازین بازی نشان میدهد که یک جمعیت حاضر در سالن اپرا در حال سوختن در آتش هستند که برای اکثر ما که در آن زمان کم سن و سال بودیم، تجربه واقعا ترسناکی بود. بهغیر از Aya Brea (کاراکتر اصلی بازی که پلیس NYPD بود) و اجراکننده اپرا که تبدیل به یک هیولای ماوراطبیعی شد، همگی در آتش سوختند تا این نمایش دلهرهآور غیرطبیعی آغاز شود.
Aya برای از بین بردن موجودات ترسناک متوصل به سلاح گرم مرسوم میشد و شما میتوانستید او را از یک نمای ایزومتریک کنترل کنید تا با دقت محیط بازی را هم بررسی کنید. در این بازی مبارزات به صورت نوبتی و آمیخته با قابلیتهای جادویی Parasite Energy بودند و جستجو در جهان بازی هم همانند یک بازی سنتی نقشآفرینی بود. فرض کنید دنیای Resident Evil را با دنیای Final Fantasyادغام کنید. به عنوان یک طرفدار هر دو مجموعه، دیدن هر دو سبک در کنار یکدیگر واقعا فوقالعاده بود. نسخه تاریک و تیره و تار شهر نیویورکسیتی همیشه لذت بخش بوده است اما ارائه فوقالعاده بازی و گیمپلی ترکیب شده با سبک نقش آفرینی باعث میشود تا بتوان بر ترس آن غلبه کرد.
مطمئنا تجربه مبارزه با دشمنان در ساختمان ۷۷ طبقه Chrysler Building در بخش New Game Plus بازی چیزی است که ارزش تجربه کردن در یک نسخه بهبود یافته را دارد.
.
Xenogears
در بین قویترین بازیهای نقشآفرینی ژاپنی کنسول پلیاستیشن، بازی Xenogears در صدر قرار میگیرد. ابتدا این بازی قرار بود که دنبالهای برای سری Chrono Trigger باشد، اما کارگردان این بازی یعنی تتسویا تاکاهاشی (Tetsuya Takahashi) پروژه را به مسیری متفاوت برد که باعث شد این بازی به یک داستان علمی تخیلی مکانیکی با یک سیستم مبارزهای اکشن و پیچیده تبدیل شود. بازی Xenogears قابلیتی به نام Active Time Battle داشت که یک سیستم مبارزهای نوبتی سرعت بالا ولی ادغام شده با ضربههای چندگانه مختلف بر اساس ویژگیهای کاراکتر بود. وارد کردن Gearsها (روبات های غولآسا) به مبارزه، باعث شد تا این بازی یکی از پویاترین بازیهای سبک نقشآفرینی نسل خود باشد.
Xenogears با استفاده از تم مذهبی و فلسفی خود، داستانسرایی بسیار قوی را در به مخاطب ارائه میکرد
علاوه بر سبک نقشآفرینی منحصر به فرد این بازی، Xenogears با استفاده از تم مذهبی و فلسفی خود، داستانسرایی بسیار قوی را به مخاطب ارائه میکرد. در نهایت شما در نقش Fei Fong Wong که فراموشی گرفته، با دیگر اعضای گروه همکاری میکنید تا تمامی روباتهای قدرتمندی را که Dues نامیده میشدند، نابود کنید. بهدلیل ارجاعات مذهبی و تاکید بر موضوع حیات بشر، محلیسازی این بازی برای کشورهای غربی، بدون آنکه کفرآمیز بهنظر برسد، کمی دشوار بود. خوشبختانه در نهایت یک نسخه محلیشده تولید شد، اما کلیت بازی ناکامل بهنظر میرسید. در دیسک دوم بازی بجای آنکه تک تک لحظات داستان فوقالعاده بازی را تجربه کنیم، با یک داستانروایی سریع و گنگ روبرو بودیم. بههمین دلیل بازی Xenogears لایق یک نسخه بازسازی شده است. با آنکه این بازی میتوانست حتی بهتر از این باشد، ولی باز هم بدون شک یکی از بهترین بازیهای سبک نقشآفرینی زمان خود بوده است. علاوه بر آنکه با یک سری بهبودهای ظاهری در بازی میتوان تجربه آن را لذتبخش کرد، بلکه فرصتی پیش میآید تا بتوان نیمه دوم بازی را هم کامل کرد. البته ناگفته نماند کسی نمیداند که آیا ریمستر کردن و اضافه کردن محتوا به یک بازی مربوط به ۲۰ سال پیش اصلا شدنی است یا خیر، اما به هر حال آرزو بر جوانان عیب نیست!
.
Metal Gear Solid
بهتر است کونامی بازی Metal Gear Solid را با موتور Fox Engine بسازد تا بتواند همه را خوشحال کند و باید این کار را آنقدر خوب انجام دهد تا طرفداران بتوانند با Metal Gear بدون هیدئو کوجیما کنار بیایند
در حال حاضر آینده مجموعه Metal Gear Solid در هالهای از ابهام قرار دارد. با جداییهیدئو کوجیما از کونامی، توسعه یک نسخه جدید از این مجموعه بدون حضور فرد اصلی آن، همانند انداختن افراد گروه توسعهدهنده به دهان شیر است. مخصوصا پس از واکنشهایی که نسبت به بازی Metal Gear Survive داده شد، کونامی باید حسن نیت خود را به طرفداران نشان دهد و شاید تنها راه انجام این کار، ساخت ریمستر نسخه اول بازی Metal Gear Solid باشد.
شاید انجام این کار برای طرفدار غیرقابل هضم باشد، اما حداقل میتواند چارچوبی ساختاریافته را در اختیار کونامی قرار دهد تا از آن پیروی کند؛ رویایی که در آن Metal Gear Solid بتواند همانند ریمستر بازی Shadow of the Colossus وارد نسل جدید شود و بدرخشد. کونامی برای رسیدن به این هدف باید به نسخه اصلی وفادار بماند و برای بهترشدن گیمپلی بازی، بهبودهای کوچکی در آن ایجاد کند. با وجود جو منفی که کونامی را احاطه کرده است، مخصوصا پس از عرضه بازی Metal Gear Survive، طرفداران ترجیح میدهند فرصت تجربه لحظات فوقالعاده این مجموعه را در قالب یک بازی مدرن از دست ندهند.
البته شاید بگویید که ریمستر این بازی با عنوان Metal Gear Solid: The Twin Snakes در سال ۲۰۰۴ عرضه شده است، اما آن بازی آزادی عملها و برخی از لحظات سینمایی بازی اصلی را حذف کرده بود که باعث شده بود لحن بازی کاملا عوض شود. بهتر است کونامی بازی Metal Gear Solid را با موتور Fox Engineبسازد تا بتواند همه را خوشحال کند و باید این کار را آنقدر خوب انجام دهد تا طرفداران بتوانند با Metal Gear بدون هیدئو کوجیما کنار بیایند.