فشار وارده بر يوگي لوو بسيار زياد بود، رسانه ها و كارشناسان فوتبال آلمان در روزهاي اخير با تشكيل جبهه ضد يوگي لوو خواستار بازگشت فيليپ لام به دفاع راست كناري شده بودند چون از لحاظ آنها استفاده از چهار مدافع مياني در زنجيره دفاعي طرحي شكست خورده به حساب مي آمد.
سرانجام يوگي لوو در بازي مقابل فرانسه به نوعي تسليم منتقدين خود شد و لام را به پست تخصصي خود در دفاع راست بازگرداند و از ميروسلاو كلوزه و سامي خديرا، دو بازيكني كه از جايگاه خوبي در افكار عمومي آلمان برخوردار هستند نيز در تركيب اصلي خود استفاده نمود. شايد بتوان اين اتهام را به يوگي لوو وارد نمود كه او تسليم منتقدين خود شده است، اما به معناي ديگر، تغييرات او باعث بازگشت آرامش و استحكام به تيم شد كه نتيجه آن پيروزي مقابل فرانسه بود.
فيليپ لام در اين تورنمنت به جزء دقايق پاياني ديدار مقابل الجزاير هرگز در سمت راست خط دفاعي به بازي گرفته نشده بود، او با قدرت پاس دهي خود كارهاي تركيبي خوبي را با هم تيمي هاي خود در منطقه مياني زمين داشت و به نوعي با از دست ندادن توپ در حين فشار حريف، اثر پرسينگ تيم مقابل را كمتر مي نمود كه البته در بازي مقابل فرانسه اين وظايف به باستين شواين اشتايگر سپرده شده بود.
به علت اين كه فرانسه از قدرت تهاجمي كافي در ميانه ميدان برخوردار نبود، يوگي لوو تصميم گرفته بود كه لام را به سمت راست خط دفاعي منتقل نمايد، در سيستم 3-3-4 فرانسه، با توجه به عدم حضور بازيكن پست شماره 10 توانا در تيم فرانسه، بيشتر حملات اين تيم از كناره ها صورت مي پذيرفت و به همين دليل ميانه ميدان زمين آلمان ها بدون حضور حريف باقي مي ماند و حضور فيليپ لام در پست هافبك دفاعي نمي توانست نفعي براي آلمان ها داشته باشد.
قدرت پايين پيروزي در نبردهاي تك به تك آلمان در خط مياني يكي از مشكلات آلمان ها بود ولي چندان به چشم نيامد و اثر منفي بر تيم نداشت، چون فرانسوي ها در ميانه ميدان از وجود بازيكن توانا و خلاقي رنج مي بردند. كروس، خديرا و شوايني در مجموع كمتر از نيمي از اين نبردها را به نفع خود خاتمه دادند، به طوري كه شواين اشتايگر تنها در يك نبرد از هفت نبرد تك به تك و خديرا تنها دو مرتبه از ده نبرد تك به تك موفق بودند، با اين وجود فرانسوي ها نتوانستند از اين كمبود تيم آلمان به خوبي استفاده نمايند.
پست لام به عنوان دفاع كناري و تمايل او به نفوذ سبب مي شد كه بازيكنان كناري فرانسه از زمين حريف پرسينگ را به خصوص بر روي كاپيتان آلمان ها اعمال نمايند و به اين ترتيب لام مي توانست با يك كار تركيبي خوب با خط مياني تيم، از فضاي پشت اين بازيكنان جلو كشيده استفاده نمايد.
با اين وجود تيم آلمان در بازي سازي با مشكل زيادي روبرو بود و بازيكنان تهاجمي اين تيم به مدت زمان زيادي را براي يافتن يكديگر نياز داشتند. براي مثال مسوت اوزيل مجبور بود كه براي پيدا كردن يار خودي به مركز زمين و عقب متمايل شود و حتي ميروسلاو كلوزه نيز دچار مشكل مشابهي بود.
به نظر مي رسيد كه آلمان ها نمي خواستند در فاز تهاجمي با خالي گذاشت پست شماره 10،دچار اشتباهاتي نظير بازي با الجزاير شوند. به جاي آن در اين بازي فقدان حضور شاگردان يوگي لوو در كناره ها و درون محوطه جريمه به خوبي احساس مي شد و آنها ترجيح مي دادند بيشتر از يك فضاي كوچك در مركز خط حمله خودي براي رسيدن به دروازه فرانسه استفاده كنند.
در اين بازي آلمان ها خيلي زود از روي يك ضربه ايستگاهي به گل رسيدند و توانستند فشار بر روي فرانسه را از همان اوايل بازي افزايش دهند و در 30 دقيقه پاياني بازي آلمان ها تقريبا تيم بي آزاري بودند و با علم به اين موضوع كه در ميانه زمين فرانسه از عدم حضور بازيكني خلاق رنج مي برد،در برخي از مواقع سيستم بازي خود را به 1-5-0-4 تغيير مي دادند و به اين صورت فضاهاي باز زيادي در اختيار تيم حريف قرار مي گرفت، كه شاگردان دشام نيز توانايي استفاده از آنها را نداشتند.
به جاي آن دفاع آلمان ترجيح مي داد بيشتر نزديك به دروازه خودي بازي كند تا مهاجمين فرانسه نتوانند همانند بازي مقابل الجزاير از فضاي پشت سر آنها استفاده كنند، با اين حال چند مرتبه بازيكنان فرانسوي سعي در استفاده از چنين توپ هاي بلند پشت مدافعين داشتند كه با شكست مواجه شدند.
فرانسه هنگامي خطرناك تر مي شد كه مي توانست بازي را با سرعت از كناره ها دنبال كند و از اين نقطه به دروزاه حريف نزديك شود. اين اتفاق در حالي رخ مي داد كه توماس مولرو مسوت اوزيل بسيار جلو بازي مي كردند و سامي خديرا و توني كروس نيز بيشتر به فكر مهار مهاجمين عقب كشيده فرانسه بودند. به همين دليل مدافعين كناري فرانسه موفق شدند چندين مرتبه به جلو نفوذ كرده و سانترهاي خوبي نيز درون محوطه جريمه آلمان ها ارسال نمودند كه بيشتر متس هوملز با قدرت بالاي سر زني خود، آنها را دفع مي نمود و يا مانوئل نوير با خروج هاي موفق خود نسبت به آنها واكنش نشان مي داد.
در دقايق پاياني ديدار فرانسه روي به بازي تمام حمله اي شد و با خروج كاباي از زمين، سيستم تيم در اين لحظات به 4-2-4 تغيير نمود و شاگردان دشام براي گل زني بيشتر دل به ارسال ها و سانترهاي بلند بسته بودند و به اين ترتيب كنترل ميانه ميدان را كاملا به آلمان ها واگذار نموده بودند به طوري كه در نتيجه آن موقعيت هايي براي ضد حمله دراختيار شاگردان يوگي لوو قرار مي گرفت كه مهمترين آنها توسط آندره شورله بازيكن تازه وارد آلمان ها از دست رفتند.
با وجود كمبود خلاقيت، شاگردان ديديه دشام تا آخرين لحظات بازي بسيار خطرناك بودند. بيش از همه بنزما با حركات، دريبل ها و ضربه هاي خ ودمي توانست به گل برسد كه وجود هوملس و نوير آلمان ها را در خط دفاعي در اين بازي بيمه كرده بود.
هنگام فاز تهاجمي فرانسه،لام و هوودس با كمك خديرا و شواين اشتايگر سعي در بستن راه هاي نفوذ مهاجمين حريف داشتند و در اكثر مواقع نيز در كار خود موفق بودند،تنها حركت هاي اوزيل و كلوزه از هماهنگي خوبي برخوردار نبود و آنها قادر به ايجاد خطر آفريني بر روي دروازه حريف نبودند،براي حل اين معضل يوگي لوو شورله و گوتزه را به زمين آورد و مولر را در نوك حمله جايگرين كلوزه نمود كه البته با توجه به حساس بودن بازي و شرايط تيم فرانسه اين تغييرات هجومي يوگي لوو بي اثر ماند.
پيروزي آلمان در اين ديدار به نوعي يادآور سال هاي گذشته بود، به نظر مي رسد كه فلسقه فوتبال آلمان در اين جام جهاني بر خلاف جام جهاني گذشته از ارائه بازي هاي جذاب و تماشاگر پسند به بازي هاي نتيجه گرا تغيير يافته است و اين تيم ترجيح مي دهد با يك ساختار دفاعي مستحكم،تيم حريف را خنثي نمود تا اين كه از ابتدا بسيار تهاجمي بازي كند. در پايان شايد بتوان ادعا كرد كه روح حاكم بر آلمان 1990 تا حدودي بر آلمان 2014 نيز سايه انداخته است.