شفر مصاحبه ای اختصاصی رو با ورزش 3 داشته که وقتی مطالعه میکنید نکات جالبی داره.
مدت ها تو مصاحبه هاش نکاتی رو دیدم که میخواستم دربارش بگم ولی فرصت نمیشد اما به بهانه مصاحبه مفصلش میخوام به بخشی از اون اشاره کنم.
قسمتایی از صحبتای ایشون:
1. من سعی کردم قبل از بازی حساسیتی که وجود داشت را آرام کنم. به طور مثال به داور حمله میشد که از نظر من اشتباه است. داوری کردن در دربی ایران کار سختی است. چند روز پیش خواندم یک بار دربی در ایران به خاطر داوری قطع شده و نیمه تمام مانده است.
کیه که داد و فریادای ایشون به داورها در دربی های مختلفی که حضور داشته رو کتمان کنه؟ جز اینه که رفتارشون باعث افزایش تنش بین بازیکنا و هوادارا نسبت به تصمیمات داور میشه؟ اما اکثر اوقات در کنفرانس و مصاحبه هاش جوری صحبت میکنه که انگار هیچ حرکت خاصی انجام نداده و حامی داورها و تصمیماتشونه. جالب اینجاست که هیچکس هم به این تناقض رفتاری ایشون اشاره ای نمیکنه!
2.این را از روز اول که آمدم به تیم گفتم؛ همه می دانند هیچ شخصی یا هیچ ژورنالیستی نمی تواند من را مجبور کند که کسی را بازی بدهم یا ندهم. بازیکن باید به من اعتماد داشته باشد و این هم هست.
اما نویمایر بعد از جداییش تو مصاحبه اش درباره جدایی از استقلال درباره بازی السد گفت: آن روز وقتی نیمه اول تمام شد، بعضی از بازیکنان به من هجوم آوردند و عملکرد من را در آن مسابقه زیر سوال بردند. آنها حتی از سرمربی خواستند که مرا تعویض کند و این اتفاق هم رخ داد. من و گرو هیچ وقت از طرف بازیکنان استقلال مورد استقبال قرار نگرفتیم. شفر هم با دیدن این رفتارها از سوی بازیکنان تصمیم گرفت ما را خیلی حمایت نکند.
3. عمرعبدالرحمن شانزده سالش بود که در العین پیش من آمد و من با اینکه خیلی سنش کم بود او را وارد تیمم کردم. به او راه را نشان دادم که چگونه می تواند رشد کند. اتوئو هجده سالش بود و ما قهرمان آفریقا بودیم . او یکی ازبهترین بازیکن ها شد به این دلیل که من هدایتش کردم.
این حس اعتماد به نفس و خودبزرگ بینی شفر هم بسیار جالبه که سامی اتوئو و عمر عبدالرحمن رو محصول کار خودش میدونه. فکر میکنم کمتر مربی ای تو دنیا وجود داشته باشه که اینطور ستاره ها رو به نام خودش بزنه.قاعدتا این کلام به فرض اینکه صحیح هم باشه باید از زبان خود اون بازیکنا گفته بشه نه ایشون اونم به این شکل. ایشون خودشون جوانان مستعدی تو استقلال دارن. ببینیم به کجا خواهند رسوند امثال قائدی و اللهیار و رضا آذری و....
4.گوندوغان می گوید که پپ در مهم ترین لحظه عصبی می شود و او یک وسواس دارد. من البته نقل قول دارم و از خودم چیزی نمی گویم.
بعد از زیر سوال بردن سبک گواردیولا که نظرشون به عنوان یه کارشناس میتونه درست هم باشه، به نقل از گوندوغان همچین جمله ای رو به کار میبرن. جمله ای که واقعا تصور گفته شدنش از زبان گوندوغان خنده داره!
5.یادم می آید فکر می کنم در سال 2011 در تایلند سرمربی تیم ملی بودم. کلوپ با تیم ماینتس 05 رشد کرده بود و درباره بازیکنی با من تماس گرفت او می خواست بداند من آن بازیکن را می شناسم یا خیر، من به او گفتم یورگن! در تیمی که در حال بالا رفتن و پیشرفت است اینقدر بازیکن جدید وارد نکن. چرا که این ها بازیکنانی هستند که اگر شرایط خوب پیش نرود چگونه می توانند اینجا را ترک کنند و به جای دیگری بروند. به او گفتم تیم تو با بازیکنانی رشد کرده که توانسته تا اینجا بالا بیاید بنابراین به آنها افتخار کن و بگذار در تیم بمانند، او هم به حرف من گوش کرد و بازیکنان تغییر نداد. در واقع در تیمی که خوب پیشرفته نباید بازیکنان زیادی را وارد کرد. باید هویتی نسبت به باشگاه حس شود که خیلی مهم است.
خنده دار ترین قسمت ماجرا اینجاست که باعث شد بخوام این متنو بنویسم.
اولا یورگن کلوپ سال 2011 سرمربی دورتموند بود نه ماینتس! ثانیا فکرش هم خنده داره که یورگن کلوپ برای خرید بازیکن با شفری مشورت کنه که از سال 2000 به اینور اصلا در آلمان نبوده. ثالثا ایشون ادعا میکنه کلوپ رو نصیحت کرده و کلوپ هم حرف ایشونو گوش داده!! اینکه ادعاهای ایشون چقدر صحت داره کاملا مشخصه اما برای من جالب این خودبزرگ پنداری ایشونه که فکر میکنه مرکز موفقیت ها و پیشرفت آدمای مختلفه! بماند که حتی اگه این مکالمه خیالی با کلوپ هم درست باشه ناقض اولش خودشون هستن چرا که استقلال ایشون با یه دوجین بازیکن جدید فصل رو شروع کرد و تا همین چند هفته پیش مدام از هماهنگ شدنشون دم میزد.
6.من در سال 1994 پیشنهادی از باشگاه بایرن مونیخ داشتم. اولیور کان آن روزها به بایرن مونیخ نقل مکان کرده بود. این درست همان زمانی بود که من هم چمدانم را می بستم برای حضور در رقابت های یوفا و او از من پرسید ما اینجا به مربی نیاز داریم می آیی؟ که من گفتم دقیقا الان نمی توانم جواب بدهم چرا که پس فردا بازی داریم. آن بازی در وین بود اما کان به من گفت باید همین الان به من جواب بدهی چرا که اینجا به دنبال مربی هستند و همین اتفاق هم افتاد و آنها چند روز بعد مربی جدید را آوردند. من اگر در همان زمان جواب مثبت داده بودم می توانستم سرمربی بایرن مونیخ شوم. اما من هم اصول خودم را دارم. ما آن موقع تیمی بسیار عالی بودیم و به همین دلیل من نمی توانستم در آن زمان بگویم من می روم.
قسمت فان داستان مصاحبه ایشون هم اینجاست. باشگاهی با عظمت و بزرگی بایرن مونیخ برای انتخاب مربی مث صف نونوایی عمل میکنن طوری که هرکی زودتر بره زنبیل بذاره سرمربی میشه. الیور کان میاد میگه شفر بایرن مربی میخواد نمیای؟ شفر میگه اجازه بده فکر کنم. بعد الیور کان میگه نه همین الان بگو!!! جالب اینجاس که میفرمایند اگر همان زمان قبول میکردم سرمربی بایرن میشدم! پیشنهاد به ایشون ( بازم در صورت صحت ماجرا ) اونم به این شکل منو یاد پیشنهاد برایتون انگلیس به مظلومی و منصوریان و مجید جلالی میندازه!
ایشون یک درصد اگه در آلمان مشتری داشت سال 99 (5 سال بعد از پیشنهاد بایرن مونیخ به قول خودشون) نمیرفت سرمربی یک تیم دسته دومی بشه باهاشون سقوط کنه دسته سوم آلمان و بعدشم برای همیشه کوچ کنه به خارج از آلمان!
7.من کارلوس را می شناسم، مربی خوبی است. اما شاید مشکل بزرگ شاید ترس بود. اینکه چرا ایران در العین برابر ژاپن شکست خورد؟ چون می ترسید. وقتی می ترسید نمی توانید خلاقیت داشته باشید. و بار دیگر می خواهم تکرار کنم باید به بازیکن همه جور امکانات برای اینکه خوب بازی کند بدهیم. اگر مربی برابر ژاپن بترسد بازیکن نمی تواند نمایش خوبی داشته باشد.
قسمت جالب مصاحبه اشون هم اینجاست. جایی که کارلوس کیروش رو یه ترسو خطاب میکنه. جمله ای که حتی برانکو هم انقد واضح بیان نکرد. حالا که کیروش نیست ایشون زبون به انتقاد اونم به این شکل باز کردن اما موقع حضور کیروش جرات بیان همچین صحبتایی نداشتن! چون دو قطبی برانکو - کیروش به نفع ایشون بود و چراغ خاموش در حمایت از کیروش حرکت میکرد!!
به هرحال ایشون تکنیک های مصاحبه رو خوب بلده و فهمیده چطور باید تو افکار عمومی ایران خودشو بالا و بزرگ نگه داره.