به نظرم نقش هوادار در یک باشگاه و غصه و دلمشغولی آن برای یک باشگاه بزرگ آنقدر برای یک مدیریت باید مورد احترام باشد که بتواند مزیت ها و معایب یک تصمیم را در نظر بگیرد.
از چه صحبت می کنیم؟ از ماندن والورده!کسی که باز هم نتوانست بر این ترس لعنتی خود غلبه کند و با اندوخته ی سه گل،باز هم کامبک خورد...حتی اگر دمبله هم در نیوکمپ گل چهارم را میزد بارسا در آنفلید میتوانست پنج گل دریافت کند!!!
حال چه بر سر این بارسای غرور انگیز که در گذشته که نامش لرزه بر اندام حریفان می انداخت آمده؟ بارسایی که حالا تبدیل به یک تیم باندی شده است.هدف نه موفقیت تیم و پیروزی و سربلندی آن بلکه فقط بازی کردن به هر نحوی که شده است!! می باشد.
شاید اکثریت قریب به اتفاق طرفداران بارسا خواهان رفتن والورده هستند ولی گوش شنوایی نیست...انگار بارتامئو در حال لجبازی کردن با خواسته ی هوارداران است.
وقتی این باند سی ساله ها برای رسیدن به اهداف خود حاضر نیستند تیم را چابک و جوان و سرحال تر کنند دیگر از هوادار دو آتیشه چه بر می آید؟
اگر مسی توپ طلا بگیرد آن وقت دوباره بارسا به شکل مفتضحی حذف شود،واقعا این توپ طلا چقدر دلچسب خواهدبود؟!!
یادمان نرود این باشگاه هست که به بازیکنان قیمت و اعتبار می دهد هر چند که رابطه ی مسی و بارسا یک رابطه ی دو طرفه است.