طرفداری- در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، برزیل بزرگترین کانال انتقال فرهنگ و ورزش بریتانیا به آمریکای جنوبی بود. این کشور با وسعت بسیار زیاد و داشتن منابع طبیعی فراوان، فرصتی عالی برای انگلیس به شمار می آمد. امپراطوری بریتانیا که قسمت اعظمی از جهان را در اختیار داشت، هیچوقت به برزیل پا نگذاشته بود. البته شاید از عواقب این کار کمی دوری می جستند اما بدین معنا نبود که این امپراطوری بزرگ، محدودیت یا ترسی دارد.
در برزیل، چند فرد بریتانیایی مهم زندگی می کردند که اغلب یا سیاستمدار بودند یا کارمند بانک و یا مهندس که در نوع خود، نماینده ارزش های دولت انگلیس به حساب می آمدند. تمامی این اتفاقات کم کم دست به دست هم داده بود تا به طور غریزی، برزیل بخشی از امپراطوری بریتانیا شود.
دیوید گلدبلات، متخصص جامعه شناسی برزیل که از اواسط قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم، عمر خود را صرف تاثیر بی نظیر امپراطوری انگلیس بر دنیا و موج «Anglophilia»-شیفتگی نسبت به انگلستان و مردم و زبان و فرهنگ آن- کرده بود، به خوبی از پتانسیل عالی کشور برزیل برای پذیرش ورزش انگلیس و تاثیرگذاری آن باخبر بود. او می دانست مردم برزیل می توانند عاشق فرهنگ و ورزش انگلستان شوند.
گرچه بریتانیایی ها در شهر سائوپائولو از لحاظ تعداد بسیار کم بودند اما از منظر نفوذ مالی، کاملا بر شرایط و اوضاع کنترل داشتند. همانطور که اشاره شد، پیش از این جامعه مورد بررسی قرار گرفته بود و این سیستم کودتا مانند انگلیس برای به دست گرفتن فعالیت های اجتماعی مردم برزیل، کاملا از پیش تعیین شده بود. این جنگ قلب و ذهن بود، هیچکس نمی خواست به زور چیزی را تحمیل کند، بلکه موضوع، تطابق علایق بود.
چارلز ویلیام میلر، زاده شده در برزیل از مادری انگلیسی-برزیلی و پدری اسکاتلندی، پس از اتمام تحصیل خود به مجتمع صنعتی در ساوتهمپتون فرستاده شد تا در موسسهای عالی، به تحصیل ادامه دهد. او در زمینه ورزش نسبت به سایر دروس برتری داشت و همین باعث شد در ورزش موفق تر شود. او هنگام بازگشت به برزیل، در چمدانش کتاب قوانین فوتبال کشور انگلیس و توپ فوتبال گذاشت تا ذهن پر از ایدهاش، با قلب پر از عشقش برای فوتبال، ترکیب شود و بدین ترتیب، بهترین اتفاق تاریخ کشور برزیل رقم بخورد.
میلرِ جوان که در طول دوران تحصیلش، به عنوان ورزشکار نمونه و بااخلاق شناخته می شد، به شهرت خوبی رسیده بود. فراتر از مستطیل سبز، او در ورزش کریکت هم مشغول بازی بود اما این فوتبال بود که نامش را به عنوان مردی از ساوتهمپتون، جاودانه کرد.
البته میلر در دانشکده حقوق دانشگاه بانیسترِ ساوتهمپتون درس خوانده بود و این بدین معنا بود که در زمینه نحوه کارکرد امپراطوری انگلستان، آگاهی داشت. به محض اینکه پایش به خاک برزیل رسید، هدفش مشخص بود. با این حال کار سختی پیش رو داشت زیرا شناساندن ورزش به ملتی که هیچ ایدهای در مورد آن نداشتند، بسیار دشوار بود. اولین شرکت کنندگان و داوطلان این ورزش، اغلب کودکان بودند زیرا بازی شادی اوری بود. پس از بچه ها، بزگترها هم نسبت به فوتبال از خود علاقه نشان دادند. ظاهرا هدف میلر به درستی در حال کار کردن بود.
این بازی خیلی سریع فراگیر شد. در آن روزها چارلز شخصی بود که این ورزش را به برزیل آورده بود و همه به او، به عنوان یک قهرمان نگاه می کردند. البته ادعا می شد ورزشی شبیه فوتبال، توسط کارمند کارخانه نساجی به نام توماس دونوهو، در میان کارمندان مطرح شده اما مه میلر را به عنوان منشا مطرح شدن فوتبال می شناختند. انصافا هم او اولین شخصی بود که به صورت رسمی، فوتبال را به ملت برزیل شناساند. تحت تاثیرگذارترین بخش ماجرا هم این بود که مردی تحصیل کرده از خانوادهای خوب از آن سوی دنیا، با اهدافی کاملا متفاوت و خیر، دانستههایش را در برزیل به اشتراک گذاشته است.
در 13 می 1888، میلر باشگاه فوتبال سائوپائولو را که امروز در زمینه های مختلف از جمله فوتبال، والیبال و راگبی فعالیت می کند، تاسیس کرد. مهم تر از آن، شاید بزرگترین میراث او، ایجاد لیگ پائولیستا بود. این اولین لیگ سازمان یافته کشور بود. سائوپائولو، خانه دوم میلر، شهری بزرگ و پر از جنب و جوش بود. شهری با جمعیتی عظیم که گهگاه موجب جنایت های بسیاری می شد. شهری سریع و البته زنده و پویا! حتی بزرگترین بمب ها در بلندترین برج ها هم نمی توانست این شهر را خاموش کند؛ بهشتی کوچک شاید بهترین لقبش باشد.
همه چیز فقط فوتبال بود و فوتبال. خبری از سیاست نبود. تنها چیزی که صحبت می شد، به آن علاقه داشتند، در موردش ساعت ها بحث می کردند و برای بازی کردنش دیوانه می شدند، فوتبال بود. طولی نکشید که برزیل به عنوان کشور فوتبال شناخته شد. در 1950، برای اولین بار میزبان جام جهانی شدند، در 1958 اولین کاپ قهرمانی جام جهانی را بالای سر بردند. آن ها در جام جهانی بعدی هم قهرمان شدند. سال به سال بر شهرت این کشور افزوده می شد. شاید برزیل خانه اصلی فوتبال بود. همه چیز از خواسته یک مرد مصمم در کنار ایستگاه قطار آغاز شد. میراثی برجای ماند و سالیان سال بر زرق و برق آن افزوده شد تا همه چیز به اینجا کشیده شد.
به قلم اد نوروال برای وبسایت Thesefootballtimes