سعید تاجییه خاطره از امام شنیدم خیلی جالبه
یارو میگفت یه روز عصر گرم تابستونی در محضر امام نشسته بودیم که که واسه پذیرایی واسمون یه هندونه خنک آوردن بعد واسه امام خمینی تو یه ظرف جدا از ما اوردن من به امام گفتم میشه منم از هندونه شما بخورم امام گفت مطمئنی منم گفتم آرزومه...بعد اینکه از هندوانه آقا خوردم متوجه مزه عجیب وناخوشایندش شدم از ایشون پرسیدم چه مزه اش اینجوریه ایشانم درپاسخ به من گفتن من به هندوانه نمک میزنم تا اسیر هوس هایه زود گذر دنیا نشم:)
خداشاهد حتی یه ذره اش رو اضافه نکردم این داستان رو دوران راهنمایی معلم پرورشی واسمون تعریف کرد...تازه این که چیزی نیست یه دستانی از قدرت فوق ماورا الطبیعه امام هم برامون گفت حالا بعدا وقت بشه براتون تعریف میکنم:(
خخخ این داستانها وامثالهم فقط واسه خر کردن مردم سادس هیچ ارزش دیگه ای نداره