سلام
وقتتون بخیر ، خب همون طوری که قبلا به اطلاعتون رسوندم، تصمیم گرفتم که اولین " مسابقه شعر نویسی طرفداری " رو برگزار کنم . بیشتر از 20 تا شعر به دستم رسید.
فقط باید لطف کنید، حوصله به خرج بدید و تک تک شعرها رو بخونید و دو شعری رو که از همه بیشتر دوست داشتید رو از طریق کامنت اعلام کنید.
ببینید ما اصلا چیزی به اسم تبلیغ برای این مسابقه نداریم، هر کاربر باید اون حس درونی خودش رو از خوندن شعرها بگه ، بحث و تحلیل در مورد شعرها آزاد هست، با شاعر بحث کنید سوالی اگه دارید ازش بپرسید حس خودتون رو بگید اما لطفا لطفا لطفا شاعران عزیز تبلیغ نکنن و لطفا لطفا لطفا لطفا هیچ کس تحت تاثیر دوستی و رفاقت رای نده🙏🙏🙏 تا پنج شنبه ظهر وقت دارید که شعرها رو بخونید و کامنت بگذارید .
.
از احسان عزیز هم بابت ارسال این پست و تحمل نوتیف ها تشکر میکنم .🍀🍀🍀
.
شعر ها رو به ترتیبی که به دستم رسید توی پست قرار می دم و ازتون میخوام سر فرصت همه اش رو بخونید واقعا 🌹
خب حالا آهنگ رو پلی کنید 😊
.
1
Hami Lotfi
هر وقت پنجره رو باز میکنم
صبحمو با گریه آغاز میکنم
دلم میخواد با خنده هات
خودمووووو راضی کنم
.
میخوام اونجا بمونم
تو اون قلب کوچیکت
میخوان آویزان بمونم
از اون درخت بیدت
2
ERNESTO VALVERDE
بردن لذتی ندارد/کامبک آید به کارم
چو لیورپول نباشد/رم آید به کارم
3
محمد طغانی
به یادش میشود روشن.. نه چشمم بلکه سیگارم
به عشقش میشود محکوم، تن و جان گنه کارم
به یمن رفتن جانان.. بهارم سرد و پر باران
بشد مرگم چنین آسان، که بر دردش گرفتارم
کجایی دلبر دورم، که بی طاقت و مجبورم
که بشکسته و مغرورم، ولیکن همچو دیوارم
از این و آن شنیدم من، پشیمان است از این رفتن
جفاها دیده روح و تن، ولی بازم وفادارم
بیا ای یار و ای همدم، تویی درمان و هم دردم
که هرچه من سعی کردم، بدون تو سرِ دارم
خدایا بگذر از بنده.. سیه رویم و شرمنده
که قلب از سینه ام کنده و من غمخوارِ دلدارم
4
عارف
شهرمان گشته اسیر
در دستان دیوِ افسار گسیخته ی باران
آیا نیست بر فراز آسمان کَس؟
و آیا میشود لطفی کنی باران نباری؟
ما را تو ای باران، بس
چشمه ها خوشید
چشممان جوشید
همچنان میزند باران
گوئی دریا شده آوار
بر شهرِ سوگواران
آه باران
تو بودی امید جانِ بیداران
تو باید بر پلیدیها بباری
آری
این باران چرا چیزی را نمی شوید؟
چرا چیزی پس از بارشش، نمی روید؟
رفته است از آن، خاصیتش آیا؟
آه از دست ظلم و جفای این باران
آه! آه! ای کاش، لطف کنی و نباری ای باران
لطف تو ما را برده در اعماق اقیانوس
در مغاکِ تباهی
دره ی ترسناکِ پلیدیها
این پریشان گیسوی وحشی
نگذاشته جای قراری
و نه مانده راه فراری
پس چاره ای باید
قایقی سازم
با دلی سرشار از نا امیدیها
میسپارم دل به دریاها
در اوج بی پروائی
سخت بر خود من چه لرزانم
کجا میبرد من را این امواج؟
نمیدانم
ولی این را خوب میدانم
نباید در جوار نا امیدیها مانم
5
علیرضا فوتبالی
چــــــه کنـــم تا کـــــه شـوم رفتگر چِــــرکِ لبــــانــــــت******چه کنــم تا که شــــوم مـحرم اسرار دلت
من همان عاشق و دلداده ی چشمان تو هستم******تو هـمان دلبر و معشوقه ی دنیای منی
6
Nima Sargashte
جامم پر از خیال و سرم پر زخواب کن-دانسته های من زحقیقت خراب کن
بنیاد دانشم همه بر گوش و دیده است-بشکن یخ جمود مرا جمله آب کن
عقلم کجا توان بردم پای "کوثر" ی- .دل را کجا توان که بگویی "حساب کن"
زین پس بجای واژه ی دل، یا به جای عقل-پیوند در میان دو لشکر تو باب کن.
7
مقام شیرر
تنها انان که گداختند به نرمی چکش می شوند
زندگی
مردمان پنجره امروز
مرد پنجره فردا
شعر دوم این کاربر :
ای جوان شنو از پیر مردان
که چندی ناممکن در ان
اولندش بانوی خردسال و بس
که در مانده اند در cl چون قفس
دومندش تیم نفتی و cl
قال الکرویف:لا پول cl with
سومی است رئال و triple(سه گانه)
نیست کارساز پول های پاپا پرز
چهارم است بارسلون و حذف خالی
به مغزت فشار بیاور آنی(ثانیه ای)
پنجمش تاتنهام و جام اسست
آودی کاپ لایق انان است
ششمی آرسنال است و جام
نه بریتانیایی بلکه یوروپین نوع ان
هفتمی دورتموند هست بایرن
تغییری نیست در جاشان در لیگ تایر
هشتمی هم باشد نوبتی
نوبت منچستر و منچستری
نیست سهمیه ای برای آنها
در دمادم همه بحران ها
نه مویس و نه فن خال نه مورینیو
نه نروژی نوعی از آنهام too (همچنین)
بشنو این پند ها را از من ای پسر
نکن تو کل کل با اینها توی خر
8
شاهرا ( شاعر این شعر تمایلی به بیان اسمش نداره )
یار ما رفت ببین، دلدار ما رفت ببین
غم به جان زد ببین، تیمار ما رفت ببین
مَهنقاب و مهربان و مَهوشِ تابانِ ما
از دلِ تاریکِ ما، انوار ما رفت ببین
بت من دلبر من، آن صنمِ عنبر من
اندر این گلزار ما، هَزار ما رفت ببین
چون ندیدم پیش رو، گفتار آن شیرینسخن
قول، بر قلم شد و گفتار ما رفت ببین
تیشهٔ جفای یار آمد و جور پیشه کرد
اکبرالاصنام، از فَرخار ما رفت ببین
چون برفتم تا سِتانم میوهای از عیش یار
از دلِ بُستان ما، بهار ما رفت ببین
من ننوشیدم از آن نوشینلبان خوشگوار
از کف طالع ما، زنهار ما رفت ببین
کِی بیایی، ای که داری در نگه، تیر خدنگ
از برای طَرَب، انتظار ما رفت ببین
شاهرای تو چه شیداست در این دِیرِ خراب
از پی عشق تو، روزگار ما رفت ببین
9
ali ac80
صدایت بوسه ی آوای باران
نگاهت پرتو خورشید تابان
دهانت چشمه ی جاری نغمه
لبان تو بود چون پسته خندان
منم یعقوب و آغوشت وصال است
بیاید آخر آن یوسف به کنعان
بهشت و جنت باری تعالی
بود در گرمی آغوش مامان❤
نخوابیدی تمام شب تا صبح
چو بودم من شبی بی سر و سامان...
نداری در جهان مانند و همتا
فرشته بوده ای در پیش یزدان
و من اُفّی به سوی تو نگویم
که باشد آیه ای در متن قران:
بسم الله الرحمن الرحیم وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّوَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا
نخواهم من جز این از کل دنیا
کنم آن صورتت را بوسه باران❤❤❤❤
10
آقا ωـیــد
غزل (پَـــرستشگر) بر وزن : (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن)
از دسته دسته یاس تو بوییدنی تری / از هفت رنگ قوس قزح دیدنی تری
هر شب در آسمان پر از نور و روشنی / تنها تو از ستاره و ماه چیدنی تری
در لا به لای این همه بت های گونه گون / در کیش من تویی که پرستیدنی تری
من زنده ام به زمزمه های شبانه ات / از نغمه هَـــزار تو بشنیدنی تری
هر چند با بهار پر از حس تازه ام / اما تو از بهار پسندیدنی تری
11
Amirreza Sk
من در عالم تن های تهی از روح
در عالم روح خود،بی تن ها،تنها مانده ام
تنِ تنها ،تک و تنها،در این عالم،پراز معنا
در دایره ی وجود خویش تنها مانده ام
تو گویی نقاش این دریا به هنگام نقشآن
دایره را به یاری پرگار تنهایی دایر کرد
مرکز دایره از تنهایی،قطری به اندازه تنهایی
خلاصه کنم یک دایره از جنس تنهایی
12
Mazyar Madridismo
چه ابلهانه بیرحمیم ، چه بیرحمانه بیدردیم
چه احمقانه خرسندیم ، که ما هم زندگی کردیم
سال ها رفت و نفهمیدیم ، حتی از خود نپرسیدیم
در این پیچ و خم دوران ، ما اصلا زندگی کردیم؟
چه مظلومانه مینالیم ، که ما نحس و بد اقبالیم
بسی اقبال باید تا ، بفهمیم اشتباه کردیم
در این زندان تنهایی ، چه آزادانه میگردیم
چه ناغافل نمیدانیم ، که آزادانه در بندیم
با خواهش های نفسانی ، میجنگیم و میبازیم
چه مغرورانه میگوییم ، که جنگ تن به تن کردیم
در این دعوای بیهوده ، یکی زدیم دو تا خوردیم
صد افسوس که در این بازی ، نمیدانیم چند چندیم
اگر سود است میگرییم ، و گر سود است میخندیم
چقدر دوز و کلک داریم ، چقدر درگیر ترفندیم
همه چیز را میدانیم ، ما خود علامه دهریم
ز پرسیدن بیزاریم ، دل آزرده ز هر پندیم
به فکر آخرت هستیم ، دنیا را تباه کردیم
بخارا را سیل برده است ، ما در فکر سمرقندیم
به دنبال فرار از خود ، زمین را زیر و رو کردیم
ندانستیم چه میکردیم ، ما گور خود میکندیم
بیست و چند سال بگذشت ، بیست و چند سال باقیست
چه خوشبختانه گر رفتیم ، بگوییم زندگی کردیم
13
آخه این درسته :(
روزگار ابری و تاریک است
زندگانی همچو مو باریک است
در هیاهوهای این شهر ستم
بدکار جای کار نیک است .
14
به درخواست شاعر حذف شد
15
باید رفت
شب بود و روز سرد
روز سرد بود و شب
اما حس کردم شب بود و سرد
مگر میشود بدون شب سرد
شب را سرد طی کرد
طی را شب سرد کرد
غمگینم ای شب سرد
سرد و سرد و سرد
شب و شب و شب
ای یار شب سرد
کجا رفتی بدون سرد
بی تو بود شب همیشه سرد
حتی وقتی شب نبود سرد
شب ها در سرما بودم سرد
سردها در شب ها بودند سرد
اما بدان شب سرد
سرد نمیشود بی تو شب
16
. pmohamadaminq .
لاله را ببین / دلش دریاست / با اینکه زود میمیرد / نمیرود از یاد / آتش نزن بر خرمن / دستت را بده بر باد / آرزوهایت را ببین / که مانند ابر / خواهند رفت / ببین / ببین که این ابر ها / دلشان را / داده اند به دست عکس دریا / میروند / نمی آیند دگر / بگذار / یک بار / فقط یک بار / شب ها / که پرده های عاشقانه ات / که میروند در خواب / فردا باز ببینی آن ابر ها / ایستاده اند / می مانند / نمیروند دیگر / نگاهشان به توست / پس نگاه کن / که تو هستی / که میمانی / بگیر این ابر ها را / دلت را به دلشان بدوز / که شاید تو هم / به دست باد / با دل آسمان / به سمت عشق / حرکت کنی / و شیشه ی عشق را / روی خاک نریزی .
17
پگاه مناجاتی
در میان سایتهای ورزشی
چرخشی و گردشی و ارزشی
خالی اما بود جای سایت ما
ممدلی جنت بزد در کارِ ما
متحد شد با یکی همسان خود
دومی را گفت باشد اهل مُد
تا که اخبار فرنگی جور شد
چشم دشمنها ز هرجا کور شد
در مسیر خود در این دنیای نت
شُرت و استوکهای او هی گشت سِت
ده هزاران کاربر را مو به مو
صف بکرد و ثبت کرد همچون لبو
آبی و زرد و سفید و سرخ و بور
از تمام طیفها شد جور و تور
از رونالدو تا مسی و اکبری
از زلاتان تا اوزیل و قنبری
گرد هم گشتیم و این شد عاقبت
جنت و یاران یکایک چاکرت
گر مناجاتی خیال شعر کرد
پس دهانش مهر باید، قفل کرد
(پگاه مناجاتی)
18
کیانوش صفرزاده
ترا دوست دارم
ای آنکس چه کس بودی، نمیدانم
به هیچ و پوچ می مانی
تو مبهم من مبهم
غمی یا شادی به چه می مانی؛
میدانی...
صفحه گوهری در دفتر
رخ می نمایی و می تابی
تکیه گاهی پر آرام در جهانی
شیرینی با آشوب زلف پریشانت
سفر در اصل خویش داری، مهربانی، زیبایی
عشوه از قصه بر چشم شاه پریان دانی
میدانم
جهانم تاریک و تو خورشیدی
خدایا روشنش کن این شب تاریک را
از این
ترا دوست دارم
19
ام باپه ,
باید سیاه نفس کشید
با چاشنی عشق و تنفر به سفید
تن پوشهایم همه ژنده همه مشکین
تلخ مثلِ نوشته های پوشکین
شرمسارم بر روی سنگفرش خیابانی سفید بپوشم که یک فرشته سرخش کرد
تو سفید صلح دست گرفتی ولی پرچمت کفنم شد
باید سیاه نفس کشید
در سوگ قهوه ای شدن
20
Arian Victor2
از یاد گرچه برده مرا شانه های تو
آسوده سر به شانه ی مهتاب جای تو
پیچیده لابلای غزل های دفترم
عطری از آستان خیال رهای تو
با هر خیال می گذری از مقابلم
هر بار، جا گذاشت مرا رد پای تو
در جای جای شهری و پس کوچه ها هنوز
نشنیده اند نام مرا با صدای تو
تصویر من بدون تو معنا نمی دهد
مبهم شدند آینه ها در هوای تو
در جستجوی تو، همه روز و شبم گذشت
از آن زمان که داده به من جان خدای تو
هرچند بر زبان گله دارم ولی بدان
عمریست زنده ام که بمیرم برای تو
افسوس... وقت آمدنت خواب بودم و
گلبرگ ها شدند به جایم فدای تو
21
BABAK
وقتِ تنهاییِ خود گریۀ آسان بلدی؟
اینکه آزاد شوی در دلِ زندان بلدی؟
دلِ تنگم نتوانست فراموش کند
عشقِ غمدیده من، دوری و نسیان بلدی؟
.
اینکه هر بار بخوانی تو برایم بازم
قصۀ شوم مرا از تهِ فنجان بلدی؟
آن زمانی که غمت بر سرِ جوش آمده است
سرد و مایوس شدن با لبِ خندان بلدی؟
.
وقت هایی که وجودم پرِ از سرما شد
اینکه دورم کنی از دردِ زمستان بلدی؟
تا به روزی که نفس هست کنارم باشی
یا که حفظم کنی از نم نم باران بلدی؟
.
عشقِ بینِ من و تو تابع و مشتق دارد
یارِ بی حوصله ام، جبر و حسابان بلدی؟
بی تو از هر کس و هر چیز تنفر دارم
حال من ریخت بهم باز، تو درمان بلدی؟
22
meHrdad رئالی
در وادی عشق گویند به حرف قلبت گوش کن!
منی که قلبم هزارتکه شده به نجوای کدامین تکه گوش سپارم