طرفداری | این فصل شاهد تغییر بزرگی در فرمت جدید لیگ قهرمانان بودیم. این تصمیم پس از پایان دور گروهی و مسابقات بیپایان آن، با واکنشهای زیادی از سوی مفسران، کارشناسان، نویسندگان و هواداران فوتبال روبهرو شد.
مطلب پیشِرو شامل دو بخش است. نخست، نظر مثبت و منفی (بله یا نه) مارک وایت و کریس فلانگان از فور فور تو (ماه مارس ۲۰۲۵، شماره ۳۷۵) را میخوانیم و سپس مقالهی «جاناتان ویلسون» در «ورلد ساکر» را در همین رابطه از شمارهی مارس ۲۰۲۵ مرور میکنیم.
این مباحث به مسئلهی اساسیتر فوتبال اروپا بازمیگردد؛ مهم نیست فرمت مسابقات تا چه حد تغییر کند، این تغییرات هرگز عدم توازن مالی عظیمی را که بر فوتبال حاکم است، اصلاح یا عوض نخواهد کرد. ساختار جدید لیگ قهرمانان شاید حس غیرقابلپیشبینی بودن را افزایش داده باشد، اما در پایان، بزرگترین باشگاهها از ثروتمندترین لیگها همچنان ریش و قیچی همهچیز را در دست دارند.
موضع من احتمالاً با نظر ویلسون و فلانگان گره میخورد، اما شما چگونه به مدل جدید لیگ قهرمانان نگاه میکنید؟ برایمان بنویسید.
امیرحسین صدر
۱۸ فوریه ۲۰۲۵
سؤال داغ: آیا سیستم جدید لیگ قهرمانان اروپا را میپسندید؟
مارک وایت؛ سردبیر و ویراستار محتوای آنلاین: بله
همیشه برایم عجیب بود که چرا لیگ قهرمانان اروپا در واقع یک لیگ نیست! به همین دلیل، کاملاً از این تغییر جدید حمایت کردم، اما این فرمت حتی بهتر از آن چیزی بود که تصور میکردم.
ما به جایی رسیدهایم که دیگر گروههای چهارتیمی ما را هیجانزده نمیکنند. اینکه در جام جهانی ۲۰۱۸ این بحث نقل محافل شده بود که انگلیس بهتر است در گروه خود دوم شود، اولین نشانهی مشکل موجود بود و پس از مدتی فیفا ایدهی تغییر گروههای چهارتیمی از جام جهانی ۲۰۲۶ را مطرح کرد.
لیگ قهرمانان با فرمت قبلی هم همین مورد را ثابت کرد. دیگر هیچ هیجانی وجود نداشت. همیشه یک الگوی مشخص دنبال میشد: دو تیم بزرگ، دو تیم کوچک و رقابت بین بزرگان برای رتبهی اول و دوم، مگر اینکه در قرعهکشی تیمی مثل سویا در گروه قرار میگرفت که تنها هدفش رفتن به لیگ اروپا بود! و این در حالی بود که حتی صدرنشینی هم تضمینکنندهی یک قرعهی آسان در مرحلهی یکهشتم نهایی نبود.
مهم نیست که دربارهی فاکتور X (یک مسابقهی تلویزیونی محبوب در زمینهی موسیقی است که توسط سایمون کاول (Simon Cowell) ابداع و تهیه شده است. این برنامه اولین بار در سال ۲۰۰۴ در بریتانیا پخش شد و پس از آن، نسخههای مختلفی از آن در کشورهای دیگر تولید شد. هدف این مسابقه کشف استعدادهای خوانندگی جدید، چه بهصورت تکخوان و چه بهصورت گروهی است) صحبت میکنیم یا لیگ قهرمانان، اولین مرحلهی هر تورنمنتی باید چند کار را انجام دهد؛ هیجان ایجاد کند، مدعیان را مشخص کند و شوکهای کوچکی وارد کند، بدون اینکه ستارههای بزرگ زیادی حذف شوند. مدل سوئیسی دقیقاً این موارد را فراهم میکند.
هر هفته بازیهای بزرگی داریم و این بازیها رفتوبرگشت ندارند؛ یعنی هر مسابقه یک تکبازی حساس است. فرمت جدید عادلانهتر است. اگر بخواهید مدعیان قهرمانی را بشناسید، کافی است به جدول نگاه کنید، نه اینکه بررسی کنید چه تیمی گروه سختتری داشته است.
نکتهی جالبتر این است که استون ویلا و برست عالی کار کردند، درحالیکه لایپزیش، منچسترسیتی و رئال مادرید غیرمنتظره دچار مشکل شدند. این بحرانها به هر حال رخ میدادند، اما فرمت جدید باعث شد که ضعف تیمها بیشتر به چشم بیاید.
بعید نیست که در آینده تورنمنتهای ملی هم این سیستم را کپی کنند. این فرمت جدید، تازه، ساده و پر از لحظات حساس بوده است. چه چیزی را نباید دوست داشت؟
برست و عملکرد عالی در اولین دوره حضور در لیگ قهرمانان
کریس فلانگان؛ دبیر تحریریه: نه
یادتان هست زمانی که همه از سوپرلیگ اروپا عصبانی بودند؟ امسال همان اتفاق افتاد! فرمت جدید لیگ قهرمانان مانع از شکلگیری سوپرلیگ شد، اما تا قبل از مرحلهی حذفی، جذابیت اصلی مسابقات را از بین برد. در آن شش دور بازی پیش از کریسمس، بارها از خودم پرسیدم: «چه تیمهایی این هفته بازی دارند؟ معلوم نیست.» «اگر تیم X ببرد، چه اتفاقی میافتد؟ معلوم نیست!»
من با تغییرات جدید مشکلی ندارم. وقتی یوفا لیگ ملتهای اروپا را تشکیل داد و آن را با مقدماتی یورو و جام جهانی پیوند داد، پیچیدهترین چیز ممکن به نظر میرسید. حتی یک سرمربی تیم ملی به من گفت که خودش هم نمیداند قوانین چیست!
اما لیگ ملتها جایگزین بازیهای دوستانهی بیهدف شد و به همین دلیل موفق بود. در گروههای چهارتیمی همیشه چیز مهمی در خطر است؛ صعود، سقوط، پلیآف برای تورنمنتهای بزرگ یا حتی قهرمانی در لیگ ملتها. مقدونیهی شمالی و گرجستان به اولین یوروی خود رسیدند. حتی سنمارینو صعود کرد و این فوقالعاده بود.
اما لیگ قهرمانان با فرمت جدید چیزی را که قبلاً برای همه قابلفهم بود، با چیزی بدتر جایگزین کرد: یک مرحلهی گروهی غیرقابلدرک و بدون هیجان. ۱۴۴ بازی برگزار شد تا فقط ۱۲ تیم از ۳۶ تیم حذف شوند. جدول کلی بیش از حد شلوغ و بیمعنی بود. تیمهای بزرگ انگار در بازیهای ابتدایی جریان را خیلی جدی نگرفتند و درعین شکست، باز هم فکر میکردند در نهایت صعود خواهند کرد.
در این بین، تیمهایی مثل یانگ بویز و اسلوان براتیسلاوا در هر بازی شکستهای سختی داشتند. این واقعاً لذتبخش بود، دوستان؟
قرعهکشی مرحلهی گروهی هم افتضاح بود. فقط یک کریستیانو رونالدوی بیحوصله که ۳۶ بار یک دکمه را فشار میداد! حتی یک بار هم فریاد «سیوووو!» نزد!
اگر سوپرلیگ اروپا قرار بود این شکلی باشد، قطعاً و بهطور حتم علاقهای به آن ندارم.
![](/sites/default/files/users/user35197/2025/02/18/photo_2025-02-18_18-02-54.jpg)
بازیهای بیشتر، تیمهای بیشتر، بدون افزایش کیفیت
آیا اصلاحات یوفا در لیگ قهرمانان باعث بهبود رقابتها شده است؟ (به قلم جاناتان ویلسون)
شما میتوانید قالبها را هرچقدر که بخواهید تغییر دهید، اما هیچکدام از این تغییرات نابرابریهای عظیم مالی در فوتبال اروپا را برطرف نخواهد کرد.
مشکل ارزیابی هر چیز جدید این است که در ابتدا همیشه آن را از دریچه نگاه به گذشته میبینید و آن را با معیارهای قدیمی میسنجید.
در مورد فرمت جدید لیگ قهرمانان اروپا هم همین موضوع صدق میکند. برای مدتی طولانی، این تغییرات هیجانانگیزتر از مراحل گروهی سیستم قدیمی به نظر میرسید، هرچند با توجه به رکود و قابلپیشبینی بودن ساختار قبلی، تقریباً هر تغییری میتوانست هیجان بیشتری ایجاد کند.
اما آیا سه یا چهار سال دیگر هم همچنان جذاب خواهد بود؟
لحظاتی پر از هیجان در این رقابتها رقم خورد؛ از پیروزی لیورپول مقابل رئال مادرید و برتری استون ویلا برابر بایرن مونیخ، تا عملکرد درخشان برست و آتالانتا با چهار برد، شکستهای غیرمنتظره رئال مادرید در سه بازی، و شاید جذابتر از همه، ناکامی منچسترسیتی برابر اسپورتینگ، یوونتوس و پاریسنژرمن، در حالی که در خانه مقابل فاینورد برتری سهگله را از دست داد. همچنین، تعداد بازیهای بیمورد و تشریفاتی (و بیاهمیت از نظر صعود) به حداقل رسید؛ بهطوری که در میان ۱۸ دیدار حساس چهارشنبه پایانی، تنها دو بازی بدون تأثیر در سرنوشت تیمها برگزار شد.
طرفداران فرمت جدید به این نکته اشاره میکنند که این تغییرات به سود تیمهایی مانند سلتیک، کلوب بروژ، شاختار دونتسک و دینامو زاگرب بوده است، تیمهای بزرگی از لیگهای درجه دو اروپا که در فرمت قدیمی بیشتر نقش تیمهای حاشیهای را داشتند.
اما این بار احساس رقابت و شانس بیشتری برای صعود پیدا کردند، هرچند که در نهایت تنها دو تیم از این چهار تیم موفق شدند جواز حضور در مرحله پلیآف را کسب کنند.
البته، افزایش تعداد بازیها بین تیمهایی با سطح کیفی مشابه نکتهای مثبت است، اما ماندن تیمهای بیشتر در کورس رقابت بیشتر به دلیل دیگری بوده است. حالا ۲۴ تیم به جای ۱۶ تیم به مرحله بعد راه پیدا میکنند. وقتی ۵۰ درصد تعداد تیمهای صعودکننده افزایش پیدا کند، بدیهی است که تیمهای بیشتری احساس مشارکت و حضور در رقابتها را داشته باشند. اما آیا افزایش تعداد بازیها از ۹۶ به ۱۴۴ واقعاً ارزش این تغییرات را دارد؟
آیا هیچیک از این تیمها واقعاً به کسب جام نزدیکتر شدهاند؟ البته که نه.
این دقیقاً به مشکل اساسی اشاره دارد: شما میتوانید فرمتها را هرچقدر که مایلید تغییر دهید، اما هیچکدام از این تغییرات نمیتواند اختلافات مالی عظیمی را که بر فوتبال اروپا سایه افکنده است، برطرف کند.
و اگر در این مورد تردیدی وجود داشت، فقط کافی است به هشت تیم برتر نگاه کنید، تیمهایی که مستقیماً به مرحله یکهشتم نهایی صعود کردند: همه آنها از پنج لیگ برتر اروپا هستند.
در مورد ۲۴ تیم برتر نیز، تنها یک تیم، سلتیک، خارج از هشت لیگ برتر اروپا به مرحله دوم رسید. در همین حال، ۹ تیم، از تیمهای حاضر در لیگهای کوچکتر اروپا، تیمهایی هستند که پس از موفقیت، بازیکنان کلیدی خود را از دست دادهاند، و لایپزیش، پیش از دور پایانی بازیها، با دودوتا چهارتا، از صعود بازمانده بود.
احساس خطر و عدم صعود پیرامون منچسترسیتی، پاریسنژرمن، و برای مدت کوتاهتری رئال مادرید، بیشتر به دلیل ضعفهای فردی آنها بود تا فرمت جدید مسابقات. در واقع، میتوان گفت که این فرمت به سودشان هم تمام شد؛ سیتی با وجود اینکه تنها در سه بازی از هشت دیدار خود پیروز شد، همچنان صعود کرد.
از این نظر، نهتنها فرمت جدید هیجان و رقابت بیشتری ایجاد نکرده، بلکه بیش از حد بخشنده و مهربان بوده است.
با این حال، برگزاری دیدار پلیآف سیتی مقابل مدافع عنوان قهرمانی، رئال مادرید، حداقل تا حدی پیامدهایی برای تیمهایی که نتوانستهاند در جمع هشت تیم برتر قرار بگیرند، به همراه داشت. بزرگترین پاداش برای آن هشت تیم برتر این است که دو بازی کمتر انجام میدهند، و این خود گواه و نشانهای روشن از شلوغی بیش از حد تقویم مسابقات است و بخشی از این مسئله به دلیل همین فرمت جدید است.
تقابل غولهای اروپا؛ پیروزی لیورپول مقابل رئال مادرید، ضربهای سنگین به قهرمان اروپا وارد نکرد
بله، در حالی که ساختار جدید باعث شده برخورد میان تیمهای بزرگ بیشتر شود، اما دیدارها اغلب فاقد اهمیت واقعی بودند. و در نهایت مشخص شد، این بازیها جز تأثیر بر سیدبندی یا فراهم کردن فرصتی برای دو هفته استراحت، اهمیت چندانی ندارند.
برخی نتایج در ابتدا مهم به نظر میرسیدند، اما تنها به این دلیل که هنوز بهخوبی متوجه نشده بودیم هر تیم میتواند سه یا حتی چهار بازی را در مرحله گروهی ببازد و همچنان صعود کند. در سالهای آینده، وقتی هواداران به این سیستم عادت کنند، آیا چنین مسابقاتی هنوز هم هیجانانگیز خواهند بود؟
وقتی این فرمت جدید برای همه جا بیفتد، آیا چنین بازیهایی با کمترین پیامد، حتی کوچکترین موجی میان فوتبالدوستان ایجاد خواهد کرد؟
بهطور فزایندهای، این احساس ایجاد شده که فوتبال به یک ماشین تولید محتوا تبدیل شده است: بازی و بازیهای بیشتر، مسابقات بیپایان، چیزی برای پخش، نامهای بزرگ، رنگ و لعاب، تولیدات پر زرق و برق، درخشان و چشمنواز، هیچ حس واقعی از اهمیت و معنا در آن وجود ندارد. آیا واقعاً این چیزی است که میخواهیم؟
یکی از عجایب و تناقضهای مدیریتی در تمام رشتههای ورزشی، و این فقط مختص فوتبال نیست، چون به نظر میرسد آنها به وضوح اعتماد چندانی به عنصر ورزشی محصول خود برای جلب و جذب بینندگان ندارند.
آیا مردم واقعاً علاقه دارند که بیوقفه شاهد مسابقات بین تیمهای بزرگ با نامهای پرآوازه باشند، حتی اگر این بازیها اهمیت خاصی نداشته باشند؟
شاید برخی علاقهمند باشند، اما نشانههای اولیه از این فرمت جدید خلاف این را نشان میدهد، زیرا شبکه تیانتی اسپورتس (TNT Sports) گزارش داده، میزان بینندگان در بریتانیا کاهش یافته است.
تقابل بزرگ اینتر و آرسنال در سن سیرو؛ اما شاید اهمیت و شاید نتیجه این بازی در خیل بازیهای بزرگ، گم شد
بخشی از مشکل شاید احساس بیمحتوا شدن رقابتها باشد؛ هیچکس نمیتواند تمام برنامه مسابقات را در ذهن نگه دارد یا بیش از یک درک کلی از جدول داشته باشد، و بنابراین دانستن اینکه هر بازی چه معنایی دارد، اغلب نیاز به تحقیق دارد. از این لحاظ، همان نزدیکی رقابتی که باعث شد بازیهای بیاهمیت کمتری وجود داشته باشد، خود به یک مشکل تبدیل شده است: ۱۷ تیم که تنها با سه امتیاز اختلاف وارد بازی پایانی شدند، یک وضعیت شلوغ و مبهم ایجاد کردند.
در نهایت، روز آخر با ۱۸ بازی همزمان تقریباً بیش از حد آشفته بود تا قابل پیگیری باشد؛ یک رویداد تلویزیونی پر از هرجومرج که در آن گلها یکی پس از دیگری به ثمر میرسیدند و جداول لحظهبهلحظه تغییر میکردند، تا جایی که عملاً تماشای یک مسابقه فوتبال واقعی غیرممکن شده بود.
اما شاید همین نکته مدنظر مدیران فوتبال باشد. به نظر میرسد کسانی که این ورزش را اداره میکنند، مدتهاست دیگر به خود «فوتبال» اهمیتی نمیدهند.