پس از برگزاری دیدار تیم ملی ایران با بحرین و شکست تلخ ملیپوشان در منامه، فرصت مناسبی است که روند جدید تیم ملی را پس از روی کار آمدن مارک ویلموتس تحلیل کنیم. شکی نیست که مربی بلژیکی هنوز در ابتدای راه خود قرار داشته و نیاز به زمان بسیار بیشتری برای پیاده کردن ایدههای خود دارد اما روند تیم ملی در چند ماه اخیر میتواند ما را با رویکردهای جدید کادرفنی آشناتر کند.
- ویلموتس با میراث تاکتیکی کیروش چه میکند؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که هدف از این تحلیلها و مقایسهها به هیچ عنوان دامن زدن به دوقطبیهای بچهگانه و بیثمر کیروش – ویلموتس یا کیروش – برانکو نیست چرا که منحرف شدن به چنین فضاهایی نه مفید است و نه دیگر جذابیت دارد. کیروش خوب یا بد اکنون سرمربی تیم ملی کلمبیاست و به نفع ماست که او را فراموش کنیم اما در هر صورت تیم ملی ایران 8 سال با ذهنیت و فلسفه این مربی پرتغالی پیش رفته و بدون شک سرمربی جدید نمیتواند (و شاید منطقی هم نباشد) این میراث را به کل دگرگون کند.
تیم ملی کیروش محتاط بود و در فاز تدافعی منظم و منسجم. تیمی که سخت گل میخورد و البته سخت هم گل میزد. با کیروش تا حد زیادی بابت گل نخوردن خاطرجمع بودیم و بابت گلزنی نگران. حال طبیعی است که چنین تیمی پس از 8 سال انس گرفتن با چنین رویکردی، اگر تمایل به فوتبالی مالکانهتر و تهاجمیتر داشته باشد، دچار مشکل شود. رویکرد تهاجمی ویلموتس اگرچه بازیهای تیم ملی را برای ما جذابتر میکند اما شاید کمی هم بر نگرانیهای ما برای فاز تدافعی تیم ملی بیافزاید.
این نگرانی در اولین بازی مهم و سخت تیم ملی (بازی با بحرین در خانه حریف) تا حدی خود را نشان داد. در صحنه منجر به پنالتی در حالی که حتی برتری عددی هم با بحرینیها نبود، عدم جایگیری مناسب مدافعان و هافبکهای دفاعی (و البته سهلانگاری مجید حسینی) یک گل را به حریف هدیه داد. مشابه این اتفاق در دیدار دوستانه با کرهجنوبی هم منجر به گل کرهایها شد. گرچه نمیتوان انتظار داشت که هیچ خطا و اشتباه فردی و تاکتیکی در تیم ملی اتفاق نیفتد اما چنین مواردی میتواند یک زنگ خطر باشد. همه ما از رویکرد تهاجمی مارک ویلموتس به هیجان میآییم اما اگر این رویکرد نظم و سازماندهی دفاعی تیم ملی را تحتالشعاع قرار داده و عامل توازن و تعادل را در تیم از بین ببرد میتواند تبعات ناخوشایندی در پی داشته باشد.
-خلأ موج دوم
چیدمان جدید تیم ملی آشکارا یک چیدمان تهاجمی است؛ استفاده از دو مهاجم نوک (انصاری فرد و آزمون) و دو وینگر کاملا تهاجمی و نزدیک به محوطه جریمه (طارمی و محبی) این رویکرد تهاجمی را تأیید میکند. اما آنچه در جریان بازی با بحرین شاهد بودیم هجوم همه جانبه این چهار بازیکن به محوطه جریمه حریف و ایجاد یک حفره و خلأ بزرگ در پشت سر آنان بود. با توجه به حضور همیشگی هافبک دفاعی تیم ملی (امید ابراهیمی یا نورالهی) در فضای مقابل خط دفاعی، عملاً تنها بازیکنی که امکان پوشش دادن فضای پشت سر مهاجمان را داشت، احسان حاج صفی بود که در مقابل دو یا سه بازیکن بحرینی، امکان شکل دادن موج دوم حملات را پیدا نمیکرد.
البته در دیدارهای قبلی سردار آزمون را بیشتر در نقش یک مهاجم کاذب، پشت سر کریم انصاریفرد مشاهده میکردیم که میتواند با قرار گرفتن در فضای بین خطوط حمله و هافبک، در موج دوم هم مشارکت داشته باشد؛ اما در دیدار مقابل بحرین میل تهاجمی سردار در کنار بازی ناپخته محبی منجر به تهاجم چهارنفره مهاجمان به دروازه حریف و عدم استفاده از موج دوم حملات میشد. علاوه بر این مشکل، فضای خالی میان خط حمله و خط میانی، میتوانست فرصت مناسبی برای انتقال سریع حریف از دفاع به حمله و خلق ضدحملات سریع روی دروازه ما شود که با توجه به رویکرد محتاط و تدافعی بحرین شاهد چنین اتفاقی نبودیم.
- علامت سوالی به نام توان بدنی
اگر به خاطر داشته باشید، کیروش در ماههای ابتدایی حضورش در تیم ملی، اردوهای حدوداً یک هفتهای را برای آمادهسازی قبل از بازیهای رسمی در نظر میگرفت اما پس از چند نتیجه نامناسب، اردوهای طولانی مدت چند هفتهای، پای ثابت برنامهریزیهای تیم ملی شد. کیروش معتقد بود بازیکنان در تیمهای باشگاهی به خوبی آماده نمیشوند و نیاز به زمان بیشتری دارند تا به لحاظ بدنی آمادهی بازیهای ملی شوند. موضوعی که همواره با اعتراض مربیان باشگاهی همراه میشد.
در بازی تیم ملی مقابل بحرین، ضعف بدنی بازیکنان به خصوص در نیمه دوم کاملاً آشکار بود و به شکل واضحی شاهد عدم آمادگی بدنی ملیپوشان در این دیدار بودیم. اولین عامل دخیل بدون شک شرایط آب و هوایی کشور میزبان بود. گرما و رطوبت بالای محل برگزاری مسابقه حتی از ظاهر و صورت بازیکنان هم قابل تشخیص بود و چنین شرایط سختی مطمئناً بر روی کیفیت فنی بازیکنان تأثیرگذار است؛ اما مگر این اولین بار است که بازیکنان ایرانی در چنین شرایط آب و هوایی به میدان میروند؟ مگر همین بازیکنان بارها و بارها در چنین زمانی از سال در خانه حریفانی مثل بحرین، قطر، امارات و ... به میدان نرفتهاند؟ شاید گذر زمان و انجام بازیهای بیشتر ما را به قضاوت دقیقتری در ارتباط با این موضوع برساند اما در صورت تکرار این اتفاق و تداوم ضعف بدنی بازیکنان، شاید ویلموتس هم سراغ گزینه اردوهای بلند مدت برود.
- ذخیرهها دعوت نمیشوند حتی شما ستاره عزیز
لیست جدید تیم ملی پرده از رویکرد جدید تیم ملی تحت هدایت مارک ویلموتس برداشت: عدم دعوت از بازیکنان نیمکتنشین.
این رویکرد درست و اصولی قربانیان بزرگی هم داشت از جمله: علیرضا جهانبخش و سعید عزتالهی. بدین ترتیب دیگر هیچ بازیکنی برای خود جایگاهی تضمین شده در تیم ملی در نظر نمیگیرد و خطر خط خوردن از تیم ملی به دلیل عدم آمادگی در باشگاه همواره با بازیکنان خواهد بود.
- مدافعان میانی؛ از مجید حسینی تا شجاع خلیلزاده
در شرایط فعلی به نظر نمیرسد هیچکدام از بازیکنان را بتوان یک مدافع میانی تمام عیار و کامل در نظر گرفت؛ در واقع پس از کنارهگیری اجباری سید جلال حسینی و خداحافظی پژمان منتظری هنوز ترکیب دونفره ثابت تیم ملی مشخص نشده است. مرتضی پورعلی گنجی شاید نزدیکترین فرد به چنین جایگاهی باشد اما مصدومیتها و افت و خیزهای اخیر کمی جایگاه او را متزلزل کرده است. مجید حسینی با توجه به شرایط سنی و موقعیتش در فوتبال ترکیه میتواند آینده خط دفاعی ایران باشد، مدافعی خونسرد و خوشفکر از جنس مدافعان باهوشی مثل یحیی گل محمدی و پژمان منتظری، اما همچنان ناپخته و گاهی دارای اعتماد بنفس کاذب که میتواند برای تیم ملی خطرناک باشد. کنعانیزادگان هم با وجود فیزیک بدنی مناسب و پیشرفت سالهای اخیرش همچنان فاصله زیادی تا عنوان یک مدافع کامل دارد.
شجاع خلیلزاده را هم اگر فراتر از رنگها تحلیل کنیم، مدافعی سخت کوش، فیزیکی و تا حدی خشن است، شجاع شایستگی حضور در لیست تیم ملی را حداقل به عنوان مدافع ذخیره دارد اما آنچه او را تا امروز از پیراهن تیم ملی دور کرده، بیش از آنکه تواناییهای فنی باشد، حاشیههای غیرضروری است.
جمعبندی:
روند تیم ملی با مارک ویلموتس، روندی امیدوارکننده، رو به جلو و البته پر از ابهام است. سرمربی بلژیکی بر خلاف کیروش از در تعامل و تنشزدایی با فوتبال ایران وارد شده و حداقل در ابتدای کار خود سعی در ایجاد فضایی مثبت دارد. او با مربیان لیگی جلسه میگذارد و به حرفهای آنان گوش میدهد. رویکرد تهاجمی تیم ملی هم میتواند هیجان بیشتری به بازیهای تیم ملی تزریق کرده و تعادل بهتری بین فاز تهاجمی و فاز تدافعی تیم ملی ایجاد کند.
اما با این حال هنوز سوالاتی در ذهن داریم که گذر زمان به آنها پاسخ خواهد داد. آیا فضای مثبت تیم ملی تداوم خواهد داشت؟ آیا رویکرد تهاجمی جدید از تیم ملی ایران تیم قدرتمندتری خواهد ساخت یا ضعفهای بیشتری را آشکار خواهد کرد؟ آیا ویلموتس تا انتها پای اصول خود خواهد ایستاد؟
بهتر است حالا حالاها صبور باشیم و منتظر و بدون شتابزدگی و کاملا منطقی روند پیش رو را مشاهده و تحلیل کنیم. به این تیم امیدواریم و امیدوار خواهیم ماند.