طرفداری- با آن سبیل معروف، با آن خط ریش بلند و مشهور، ممکن نبود ساندرو ماتزولا را در زمین بازی نشناخت. در دوران اوج فوتبال کاتناچو، ماتزولا به خوبی راهش را پیدا کرد تا در بین بزرگان قرار گیرد. این مگا ستاره متولد تورین، کارنامهای برای خود در اینترمیلان ساخت که در آن می شد همه نوع شکوه و افتخار دید. تا به امروز، افراد کمی توانستهاند به رکوردهای «ایل بافو» در پیراهن آبی و مشکی دست پیدا کنند.
زندگی گاهی عجیب شروع می شود. فرزند یکی از معروف ترین بازیکنان فوتبال ایتالیا یعنی والنتینو ماتزولا، در نوامبر 1942 به دنیا آمد که دقیقا یک هفته پس از امضای قرارداد پدرش با تورینو بود. تراژدی و درام، در پوست و خون این خانواده نفوذ کرده بود. مخصوصا در سال 1949 که آن ها زندگی بسیار عجیب و تلخی را تحمل کردند. والنتینو، ستاره یکی از بهترین تیم های تاریخ فوتبال ایتالیا، قربانی حادثه سوپرگا شد. در این حادثه، هواپیمای تیم تورینو در بازگشت از لیسبون پرتغال به تپهی سوپرگا در نزدیکی تورین برخورد کرد و تمام اعضای تیم گرنده تورینو، در آن سانحه هوایی کشته شدند. آن زمان فوتبال ایتالیا در شوک بزرگی فرو رفت.
والنتینو، مردی خوش تیپ، با استعداد و یک شماره 10 کم نظیر بود که از نظر برخی، بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایتالیا به حساب می آید. شاید این ادعا بی جهت هم نباشد زیرا در 195 بازی برای پیراهن گراناتا، 118 گل توانست به ثمر برساند. برخلاف سبک بازیکنی که پسرش قرار بود به آن تبدیل شود، والنتینو ظرافت و آرامش عجیبی در بازیاش داشت. با آن وقار خاص، به عنوان یک مهاجم، مدافعان حریف را یکی پس از دیگری از پیش رو برمی داشت و بازی را به اختیار خودش درمی آورد. هنوز هم بازیکنی پیدا نشده که به سبک او بتواند فوتبال بازی کند. او پسر برجسته کالچو بود. مردی 30 ساله که چیزی برای از دست دادن نداشت و در سوی مخالف کلی چیز برای فتح و افتخار پیش رو داشت. البته همه چیز تا سوپرگا. قطعا میراث و باقی مانده های معنوی این مرد بزرگ، به عنوان بذری در ذهن پسرش کاشته شده بود. پسری که مصمم بود این راه را ادامه دهد و ادامه داد. سرنوشتی که به دو قهرمانی اروپا و چهار اسکودتو با اینتر انجامید.
مرگ پدر، ساندرو را بسیار تحت تاثیر قرار داد. طلاق پدر و مادر در سال 1946 سبب شده بود زندگی برای ساندرو، عبارت باشد از هرچیز مربوط به والنتینوی پدر. فوتبال هم به واسطه والنتینو وارد زندگی ساندرو شده بود. او تمام مهارت های دریبل زنی و پاس دادن را از پدرش آموخته بود. پس از گذشت سالیان، ساندرو ماتزولا در مصاحبه با گاتزتا دلو اسپورت، گفته بود: «برای یک فوتبالیست، پایه یعنی همه چیز. پدر من، همه چیز را از پایه به من آموخت. به همین خاطر تا ابد قدردانش خواهم بود. کل دوران حرفهای من، بر پایه مهارت هایی بود که به من یاد داد. راستش، باید فوتبالیست می شدم، راه دیگری نبود. باید آرامش را در زمین بازی پیدا می کردم. ما زیاد با هم وقت نگذراندیم.»
شاید درد و رنج و خشم حاصل از مرگ پدر و استادی که انگیزه می داد، باعث شد ساندرو عزمش را برای رسیدن به بهترین ها جزم کند. ساندرو همراه با برادرش فروچیو، که او هم بازیکن با استعدادی بود، در سال 1960 با اینتر قرارداد امضا کرد. داستان دو برادری که توانستند پیراهن اینتر را برتن کنند، واقعا دلگرم کننده است. «یک روز بنیتو لورنزی، مهاجم نراتزوری که با پدرم در تیم ملی ایتالیا همبازی بود و دوست صمیمی او هم محسوب می شد، به خانه ما آمد و از مادرم خواست اجازه دهد به میلان بروم. قرار بود عروسک نمادین تیم شوم. حتی جوزپه مه آتزا هم به خاطر مرگ پدرم بسیار ناراحت بود و می خواست به من و برادرم کمک کند این غم بزرگ را فراموش کنیم.
هردوی ما پیراهن اینتر را پوشیدیم و همراه بازیکنان از زمین خارج شدیم تا کنار زمین بایستیم و تیم را تشویق کنیم. به عنوان عروسک نمادین تیم هم پول در می آوردیم. برای یک برد 10 هزار لیر و برای مساوی 5 هزار لیر. آن روزها این پول برای خانواده ما بسیار زیاد بود.» سخاوتی که مه آتزا از خودش نشان داد، کافی بود تا ساندرو متقاعد شود آیندهاش در میلان رقم خواهد خورد. میلانو، شهری بود که پدرش 41 سال پیش چشم به جهان باز کرده بود. دنیای فوتبال باید پس از سوپرگا، 12 سال دیگر منتظر می ماند تا یک ماتزولای دیگر را در زمین ببیند. ساندرو اولین بازی خودش را در سال 1961 برابر یوونتوس انجام داد. او از فیلتر فردی سخت پسند چون هلنیو هررا گذشته بود و این خودش معنای بزرگی داشت. با وجود استعدادی که ماتزولا داشت، سال های اول بازیاش بسیار سخت سپری شد.
مهاجمی که بیشتر به پاس، کنترل توپ و دید عالی وابسته بود، هم باید در روزهایی که کاتناچو به اوج رسیده بود از سد مدافعان سرسخت عبور می کرد و هم با فشاری که نام ماتزولا بر روی دوشاش قرار داده بود، کنار می آمد. او بخشی از تیم هررا بود که عقب می نشست، به رقیب فشار می آورد و سپس ناگهانی زهرش را می ریخت. «در جوانی بسیار سخت بود چون همه انتظار داشتند مثل پدرم با استعداد باشم اما کیفیت و مهارت های پدرم را نداشتم. هواداران گاهی نظرات منفی در مورد من می دادند و این کارم را سخت می کرد. اوضاع به قدری بد پیش رفت که در یک مقطع به خداحافظی هم فکر می کردم.»
ساندرو پس از اینکه اولین بازی خود را برای آتزوری انجام داد، فقط 20 سال داشت و فقط بازیکنان باتجربه و بزرگ می توانستند وارد کمپ آتزوری شوند. از بسیاری جهات، شبیه کنی دالگلیش بود. او از بدن خود استفاده می کرد تا سدی برای مدافعان ایجاد کند و توپ را به هم تیمی هایش پاس بدهد. رکورد او یعنی یک گل به ازای هر چهار بازی، گواهی است بر کیفیت و توانایی های تمام کنندگی ساندرو ماتزولا.
در کنار لوئیس سوارز، هافبک سابق بارسلونا، ماریو کورسو، آرماندو پیچی و جاچینتو فاکتی بزرگ، ساندرو ستون تیمی بود که در دهه 60 بر فوتبال ایتالیا حکمرانی کرد و توانست قهرمانی اروپایی به دست آورد. اینتر در سال 1964 توانست فاتح اروپا شود که ماتزولا به صورت مشترک آقای گل شد. یک سال بعد، نراتزوری توانست از عنوان قهرمانی اش دفاع کند و این بار قربانی آن ها بنفیکا بود.
برای آن هایی که والنتینو ماتزولا را می شناختند و بازی هایش را به یاد داشتند، ساندرو ماتزولا را بازیکنی بسیار متفاوت از پدرش می دانستند. والنتینو در خون و پوستش بود که رقبا را یکی پس از دیگری محو و نابود کند و گل بزند اما ساندرو، زیر نظر هلنیو هررا بیشتر دفاع می کرد و زهرش را در یک سوم پایانی زمین وارد بدن رقیب می کرد. او کاملا متفاوت به نظر می آمد. هرکس که ساندرو ماتزولا را دیده بود، می توانست با گفتن «جنگجو» تعریف خوبی از سبک بازی وی بر زبان آورده باشد. شاید ساندرو برای نشان دادن اینکه چیزی بیشتر از «پسر والنتینو بودن» است، می بایست ظاهری جنگجو پیدا می کرد. ایل بافو علاوه بر موفقیت های بسیار با پیراهن اینتر، در دوران باشکوه فوتبال ایتالیا هم سهیم بود. ایتالیا تیمی بود که با ارتشی از ستاره ها به قهرمانی نرسیده بود اما ماتزولا کمک کرد جام یورو 1968 از آنِ ایتالیا شود. عملکرد ماتزولا عالی بود. تا جایی که در تیم منتخب جام هم حضور پیدا کرد.
جام جهانی 1970، زمانی بود که کل جهان نفس هایشان را در سینه حبس کرده بودند تا زوج جیانی ریورا-ساندرو ماتزولا را در زمین ببینند. ماتزولا در طول سال هایی که پیراهن لاجوردی پوشان را برتن کرد، در 70 بازی ملی 22 گل به ثمر رساند و همیشه این به عنوان یک حسرت در دل ایتالیایی باقی می ماند که این کشور جام قهرمانی را در دستان امثال ریوراها، ماتزولاها و فاکتی ها ندید.
در حالی که ساندرو در ایتالیا و اینتر می درخشید، فروچیو در لاتزیو دوران خوبی را سپری می کرد. این برادری و همراهی در ماه می سال 2013 به پایان رسید و فروچیو، جوان ترین عضو خانواده از دنیا رفت. شش سال پس از واگذار کردن توپ طلا به یوهان کرایوف، در سال 1977 دوران بازی ساندرو کم کم به پایان خود نزدیک می شد. راه برای نسل جدید فوتبال ایتالیا باز شد. نسلی که توانست آتزوری را در جام جهانی 1982 قهرمانی جهان کند.
این روزها ماتزولا به عنوان مفسر و گزارشگر در شبکه RAI مشغول به کار است و هنوز هم دانش و علمی را که از پدرش یاد گرفت، در تمام ابعاد زندگیاش به کار می گیرد. سرنوشت ساندرو ماتزولا این بود که راه پدرش را در پیش بگیرد و تا پایان این راه برود. او موفق شد تا در پایان این راه، نامش را در کنار نام پدرش ببیند. این پدر و پسر، اکنون به عنوان برترین های تاریخ ایتالیا شناخته می شوند. در عصر پیش از آمار و ارقام، کیفیت ماتزولا به شدت مشهود بود. شاید در فوتبال امروزی، بتوان روبرتو فیرمینو را از بسیاری جهات به سبک ساندرو ماتزولا نزدیک دانست. به عنوان مردی 76 ساله که نگاهی عمیق به گذشته می کند، ماتزولا اعتقادات خاص خودش را دارد.
«از طریق فوتبال بیشتر به پدرم می توانستم نزدیک شوم. شاید می توانستم درس بخوانم و تبدیل به شخص دیگری شوم اما می دانستم هرگز روی آرامش را نخواهم دید. حالا بیشتر احساس آرامش می کنم. احساس می کنم به پدرم نزدیک شده ام. فوتبال ما را به هم نزدیک کرد.»
به قلم Omar Saleem برای وبسایت Thesefootballtimes