مهاجم نوک به عملکرد وینگرها وابسته است و گبی لوگان و دوستانش در استودیو به عملکرد اینترنت شما وابسته هستند. (مجری و ورزشکار انگلیسی که با بی بی سی و آی تی وی همکاری میکرد و حالا مجری بازیهای لیگ برتر انگلستان در شبکه تلویزیونی آمازون پرایم است- مترجم). من هم در این باره آنچنان غری ندارم که بزنم. برنامهها بدون مشکل اجرا شد و فوتبال هم در جریان بود. مثل همیشه.
فوتبال البته، نکته مهم داستان نبود. چیزی که اهمیت بالاتری داشت این بود که چطور شبکههای اجتماعی در طول شب به خوبی فعال بودند. من هم چیزی نشده یک توییت جالب دیدم که نوشته بود: "خیلی دوست دارم وقتی کریس وود دقیقه آخر گل پیروزی رو میزنه، گزارشگر amazon prime بگه این یکی رو هم به سبد خریدتون اضافه کنید و بخرید".( اشاره به سیستم پیشنهاد دهنده شرکت آمازون که بر اساس جستجوها و لیست برنامهها به شما خرید های مشابه را پیشنهاد میدهد و شوخی با خرید کریس وود مهاجم برنلی- مترجم)
این توییت ۱۰۰ بار ریتوییت شد و هزار لایک گرفت. شاید اندازه توییت های آنتونی جاشوا جنجالی نبود اما شروع خوبی برای این کار میتوانست باشد. توییت جالب دیگری بود که فقط ۳ بار ریتوییت شد که نوشته بود: "متاسفم اما فکر میکنم موجودی ساخوهای ما تمام شده است". (اشاره به سرویس پاسخگوی شرکت آمازون و شوخی با تعداد زیاد بازیکنانی با نام خانوادگی ساخو در لیگ برتر- مترجم)
حالا به نظر میرسد بزرگترین امتیاز آمازون نسبت به بقیه پخش کنندگان که همان پخش تمامی بازیها است، تبدیل به نقطه ضعف این پخش کننده شده است. شما در واقع "میتوانید" تمام بازیها را ببینید. شما "میتوانید" بازی کریستال پالاس و بورنموث را هم ببنید. قبلا، فکر نمیکنم حتی کسی میدانست که این دو تیم در حال بازی هستند. معمولا این بازی در چند دقیقه آخر برنامه Match of the Day قرار داشت که شما کم کم حواستان از برنامه پرت میشد و بیشتر درگیر آن گزارش ۳ صفحهای بودید که قرار است فردا به رئیس شرکت تحویل دهید.
اما من تمام دقایق آن یک نیمهای که پخش شد را دیدم. دقیقتر اگر بگویم من تک تک دقایق نیمهای که پخش کننده بازیها در پذیرایی آپارتمانم پخش میکرد را دیدم. به محضِ توقف در هر بازی یا حتی یک پرتاب اوت، سرم را به سمت نمایشگر دوم برمی گرداندم.
استراتژی من برای دیدن بازیها بدین شکل است؛ کارت قرمزِ ممدو ساخو روی لپتاپ همکارم که روی پای من قرار داشت، اتفاق افتاد. او از سرویس رایگان آمازون در ابتدای ثبت نامش استفاده نکرده بود. سمت چپ من روی مبل، لپتاپ من قرار دارد که توییترم را نشان میدهد. وسط درماندگی من در بامزه توییت کردن در حین بازی، درگیر بحثهای سیاسی ضد یهودی با آقای بن هستم که تازه دارد به آن مطلبی که ۵ هفته پیش درباره روند انتخابات و رایگیری برایش فرستادم، واکنش نشان میدهد.
همزمان با این اتفاقات، جک توییت میکند که کمدین پادکست هفتگی فوتبال روزنامه گاردین، دوبلر یک مستند در شبکه ۴ بی بی سی شده است. پس من صدای تلویزیون را میبندم و به صدای مخملی او گوش میکنم. الیس در مورد خروسها با من حرف میزند و من گوشی خود را برمیدارم تا در واتساپ به او جواب بدهم.
و این سبک من در مصرف کردن فوتبال است. ۴ صفحه نمایش، ۳ گفت و گوی همزمان که دو تا از آن آدمها را حتی در عمرم ندیدهام.
شاید اگر بازی پالاس و بورنموث کمی جذابتر بود، من فقط به یک صفحه خیره میشدم و شاید من تنها احمقی باشم که نمیتواند روی یک صفحه نمایش تمرکز کند اما شک دارم هیچکدام از این دو مورد واقعیت داشته باشد.
این مسئله فقط در مورد کسانی که در خانه فوتبال میبینند، نیست. حتی هوادارانی که در ورزشگاه هستند هم دائما گوشی خود را چک میکنند؛ حالا دیدن صحنههای مشکوک داوری باشد یا ضبط کردن یک ضربه آزاد از پشت دروازه. شاید این ضربه آزاد، به گل تبدیل شود و ما بتوانیم نمایی از یک آیفون که در زمین(توسط تماشاچیان) در حال شکسته شدن است را ببینیم!
هنوز ۱۰ دقیقه از بازی سیتی و برنلی نگذشته که همه از قطع تصاویر در پخشکنندگان اینترنتی شاکی هستند. همه داد میزنند چطور میشود فوتبالی را دید که ۱ دقیقه عقب است. آیا ما مستحق دیدن تصاویر " تماما زنده" نیستیم که قرار است در پذیرایی خانه ببینیم؟ اگر قرار است ۶۰ ثانیه دیرتر ببینیم که اصلا چه ارزشی دارد؟ تو رو خدا ما حتی آدم به ماه فرستادیم. شرط میبندم تصاویر نیل آرمسترانگ هیچ تاخیری نداشت (اشاره به پخش زنده تلویزیونی فرود آپولو ۱۱ ناسا بر روی ماه در ژولای سال ۱۹۶۹. فرود انسان روی ماه به یک ضرب المثل رایج در بین انگلیسیزبانان تبدیل شده برای غر زدن به مشکلات ساده که با این همه پیشرفت و رفتن به ماه هنوز قادر به انجام سادهترین کارها نیستیم- مترجم).
قطع شدن تصاویر اینترنتی به من فرصت توییت کردن میدهد. من به شوخی مینویسم که سیتی دقیقه ۲۲ با گل استرلینگ جلو افتاده اما کاربر دیگری جواب میدهد وقتی از اینترنت بازی را میبینی، به خاطر کندی تصاویر نمیتوانی به صورت زنده بازی را گزارش کنی. یکی دیگر هم نوشته حتما چاخان میکنی.
سپس دقیقه ۲۴ قبل از اینکه توضیح بدهم که شوخی کردم، گابریل ژسوس با یک ضربه عالی بازی را ۱-۰ میکند. پس من بدون اینکه این شوخی را توضیح داده باشم متهم به نژاد پرستی میشوم و فکر میکنند رنگ پوست استرلینگ و ژسوس را با هم اشتباه گرفتهام. خوششانس بودم جنجال زیادی به پا نشد. شاید این هم سبک سرنوشت باشد تا به من بفهماند که سرت فقط روی یک صفحه نمایش باشد.
بنابراین مشکل سرویس آمازون، اصلا مشکل آمازون نیست. مشکل ماست. در طول لحظات حساس، من صفحه نمایش بازی سیتی را ول کرده بودم تا توییت کنم. کمتر از چند ثانیه خود را به گوشی رساندم و مصداق آن جمله معروف بودم که وقتی از اینترنت بزرگ (پخش زنده) خسته شدید، به اینترنت کوچک (شبکههای اجتماعی) رو میآورید.
قضیه انگاری اینطور است که اگر ما در مورد تمام چیزها نظر ندهیم دنیا به آخر میرسد. وقتی اونای امری اخراج شد، من با چاقو بستههای پستی که رسیده بود را روی میز آشپزخانه باز میکردم. همزمان که چند کاغذ را میخواندم و سس سالادم حاضر بود شنیدم که "آرسنال در حال مذاکره با مکس الگری است". پس توییت کردم: "سسهای من میگویند الگری مربی بعدی آرسنال است" (شوخی با کلمات سسها و سورسها. sauces و sources- مترجم).
بدترین جای داستان این بود که خودم با توییتم خیلی حال میکردم. من مرد ۴۰ ساله ای هستم که دلم به ۳۲ ریتوییت خوش بود.
در یک دهه گذشته من ۶۳ هزار و ۵۰۰ توییت کردهام. با این تعداد میشد یک کتاب نوشت. ولی من قدم به قدم پیش میروم! من گوشی را طبقه پایین جا میگذارم اما زمانهایی هست که فقط به آن نگاه میکنم شاید چیزی برای گفتن باشد.
وقتی سال اول دانشگاه کمبریج یونایتد بودم، نیم ساعت وقت استراحتِ ما با صحبتهای مرد آفتاب سوختهای سپری میشد که نتایج بازیها در سراسر کشور را اعلام میکرد. شاید باورتان نشود اما واقعا هیجانانگیز بود. وقتی فوتبالی از تلویزیون پخش میشد، من واقعا تمرکز میکردم تا آن را به خوبی تماشا کنم. من به این روش عاشق این بازی شدم. دوست دارم به آن دوران برگردم اما گمان نکنم شدنی باشد.
نوشته مکس راشدن در روزنامه گاردین