تو مغازه بودم, دم در مغازه لم داده بودم داشتم بیرونو نگاه میکردم,یهو چشمم به پسره تقریبا 6-7 ساله که تو ماشین سرویس مدرسه که داشت حرکت میکرد, افتاد
بعدش,همون طور که لب پنجره ماشین ایستاده بود,به محض اینک چشمش خورد به من , با یه لبخند مثله( جوکر) با دست بای بای کرد
منم از شدت فان بودنش لبخند زدم و خندیدم و دست تکون دادم:))
مسافت ما هم همچین نزدیک هم نبود حول حوش 20-25 متری بود
خلاصه با اینک دور بود فاصله ولی خیلی بچه شیرین و,با مزه باحال و تیزی بود.
پ.ن:
دوستان از نوشتن کلمات دور از شان خودداری کنین یه بار پستمو پاک کردن دوستان حراست...
منم فقد جالب بود واسم این قضیه گفتم به اشتراک بزارم .. قصد بدی نداشتم از این پست...
ممنون:)