طرفداری- بسیاری کنجکاو هستند تا بدانند بازیکنان چگونه وقت خود را میگذرانند، بنابراین میخواهم برای شما توضیح بدهم که یک هفته عادی در منچستریونایتد چگونه سپری میشود.
بگذارید در نظر بگیریم که روز چهارشنبه، در اولدترافورد یک بازی در چارچوب لیگ قهرمانان اروپا در پیش داریم. من کارم را با برنامه خودم در سالن بدنسازی آغاز میکنم: یکسری حرکات کششی برای تقویت کمر خودم، کمی پرش از روی موانع و مقداری هم کار شکم که برای کمرم مفید است. این حدود یک ساعت طول میکشد. سپس راهی تمرین میشوم که کوتاه، سبک و مختصر خواهد بود. هیچ کار تاکتیکی خاصی در کار نیست و فقط در قالب گروههای پنج نفره حفظ توپ را تمرین میکنیم تا به مدت یک ساعت تکانی به پاهای خودمان داده باشیم. سپس احتمالا دوباره راهی سالن بدنسازی میشوم تا این بار کمی روی بالا تنه خودم و باز با هدف کمک به کمرم کار کنم: پرس سر شانه، شنای سوئدی و دیپ سینه. در جریان این تمرینات اکثرا تنها هستم ولی شاید یک فیزیوتراپ در حرکات کششی به من کمک کند. در هر صورت همیشه یکی از متخصصان علوم ورزشی در سالن حضور دارد. شاید کمی هم یوگا کار کنم. بستگی دارد چه حس و حالی داشته باشم.
کار اصلی، تمرین کوتاهی با تاکید بیشتر روی موارد تاکتیکی نسبت به روز قبل است. سپس 10 الی 20 دقیقه را صرف تمرین روی سبک حریف میکنیم: این که حریف چگونه توپ را از عقب زمین به گردش در میآورد. آیا در بین خطوط کار میکنند؟ آیا از پاسهای بلند استفاده میکنند؟ این که کدامیک از بازیکنانشان دست به حرکت خاصی میزند. در روز بازی، ویدیوهای بیشتری از بازیکنان کلیدی حریف و این که علاقه دارند از کدام نواحی حمله کنند به ما نشان داده میشود اما این پس از کارهایی که در زمین انجام دادهایم از راه میرسد. گاهی این روش موثر است. بعد از پیش آمدن شرایط خاصی در زمین به این فکر میافتی که: «آهان، میدونم چی به چیه.» هر روز پس از تمرینات یعنی حداقل در 90 درصد موارد، در بعد از ظهر یک ساعت تا یک ساعت و نیم میخوابم. وقتی به خانه بر میگردم، بیشتر وقتم را صرف فکر کردن به حریفی میکنم که مقابل آن بازی خواهم کرد. این که دوست دارد چگونه حمله کند؟ به جزییات هم توجه میکنم ولی نه زیاد. شاید به صحنههایی که در ویدیوها دیدهام هم فکر کنم. در خانه، غذا خوردن خیلی اهمیت دارد؛ من خوراکیهای خوبی میخورم: کربوهیدرات، پاستا به علاوه برنج. یک وعده غذایی کامل.
هیچ کار شدیدی در تمرینات انجام نمیدادیم: فقط یک گرم کردن مختصر و بعد تماشای ویدیویی از تیم حریف. در آن به نحوه حملات حریف، این که بازیکن خطرناک آنها کیست، چگونه گل دریافت میکنند و شاید برخی ضربات پرداخته میشد. سرمربی در طول تماشای ویدیو نکاتی را به ما گوشزد میکرد: «او روی پای چپش تبحر دارد و دوست دارد به فلان نحو شوت بزند...» این طور حرفها. سپس راهی هتل میشدیم و پس از ناهار خوردن، چرتی میزدیم و بعد هم به فاصله سه ساعت تا شروع بازی، یک وعده غذایی میل میکردیم. آن وعده از کربوهیدراتهای پر انرژی و پاستا تشکیل میشد. خوراک من اغلب پاستا بود. پس شد: یک بشقاب بزرگ پاستا، یک تکه مرغ بدون استخوان به علاوه پوره سیب زمینی و شاید چند تکه نان. سپس ماست و عسل به علاوه موز میخوردم و بعد از آنها هم یک فنجان قهوه مینوشیدم.
سپس به ورزشگاه میرفتیم و برای بازی آماده میشدیم.
موسیقی همیشه برای من اهمیت داشته است. در یونایتد این را به بخش مهمی از مراسم قبل بازی خودمان تبدیل کردم. در ابتدا هیپ هاپ تند را دوست داشتم ولی در طول سالیان لیست پخش را بر این اساس چیدم که افراد مختلف، سلیقههای متفاوتی دارند. افراد سن بالاتر مثل کادر پزشکی و تدارکات تیم یعنی آلبرت، علاقهای به هیپ هاپ نداشتند. فرگی همیشه با نیت خوب گله میکرد: «این موسیقی نیست! تو دست و بالت آهنگی از سیناترا نداری؟» اگر موسیقی خوبی برای تیم پخش میشد، او هم راضی بود. بنابراین تلفیقی از سبکها را برای سلیقههای مختلف گلچین کردم؛ از قطعه «Fast Car» تریسی چپمن یا «Fools Gold» استون رز که آهنگ مورد علاقه من از این گروه منچستری است گرفته تا چیزهایی باب میل نسل جدید مثل جی-زد یا دریک. این طور بود که یک ساعت و نیم قبل از آغاز بازی، راهی رختکن میشدیم. ابتدا جلسهای درون تیمی داشتیم و پس از آن همه لباسهای خود را عوض میکردند و در این لحظه بود که آهنگها پخش میشدند. صدا را زیاد میکردم و بچهها خودشان را آماده میکردند: از حرکات کششی گرفته تا ماساژ. آهنگی که پخش میشد باعث میشد حسی مثبت و آرامش بخش برای همه ایجاد شود. طبیعتا افرادی هم بودند که بگویند: «این آهنگ چرته! قطعش کن!» بنابراین مورد بعدی را پخش میکردم. در طول سالیان، لیست پخش محبوب ما اینها بودند:
- Right Before My eyes) N'n'G feat. Kallaghan)
- Fast Car) Tracy Chapman)
- Fools Gold) The Stone Roses)
- Bartender) T-Pain ft.Akon)
- Successful) Drake, ft. Lil Wayne)
- Sweet Child O'mine) Guns N' Roses)
- Wonderwall) Oasis)
- Crazy Baldhead) Bob Marley)
- In Da Club) 50 Cent)
- P's & Q's) Kano)
- Beautiful) U2)
- A Milli) Lil Wayne)
- Little Bit Of Luck) DJ Luck & Mc Neat)
- Started From The Bottom) Drake)
- Juicy) The Notorious B.I.G)
- Dirt Off Your Shoulder) Jay-Z)
- Enough is Enough) Y-Tribe)
- Hold You) Gyptian)
- Niggas In Paris) Kanye West & Jay-Z)
همیشه کسی را داشتم تا در رختکن با او پاسکاری کنم. یک دوره رونالدو بود و چهار-پنج سال هم اسکولزی. در فصل پایانی من، با عدنان، ماتا یا ویدیچ کار میکردم. یا روی زمین پاسکاری میکردیم یا تلاش میکردیم تا توپ را در هوا نگه داریم. همیشه جایی برای این کار در رختکن یا راهرو پیدا میکردیم و اگر خارج از خانه بازی داشتیم، بستگی به این داشت رختکن تیم مهمان تا چه اندازه بزرگ باشد. هدف این است که حس خوبی از کار با توپ پیدا کنیم. گاهی با پوشیدن استوکهایم، گاهی با جوراب خالی و گاهی هم با هیچکدام از آنها با توپ کار میکردم. اسکولزی بهترین بود. اگر در حال باختن بود، به نحوی توپ را به طرف شما شلیک میکرد که نتوانید آن را پس بگیرید. فقط باید پاسهای کم ارتفاع میفرستادیم ولی بعضا آنقدر محکم ضربه میزد که کنترل توپ برای ما سخت میشد.
سپس راهی زمین مسابقه میشوید و خودتان را گرم میکنید.
بعد بازی میکنید
بعد نمیخوابید
یا حداقل زیاد نمیخوابید. پس از یک مسابقه، آدرنالین در بدنتان جریان پیدا میکند و نمیتوانید از فکر کردن به بازی دست بردارید، مخصوصا اگر شکست خورده باشید. به این فکر میکنید که آیا میتوانستید به نحو دیگری عمل کنید، تمام اما و اگرها را مرور میکنید و شاید بارها بازی را در ذهن خودتان تکرار کنید. اگر خوش شانس باشید، ساعت سه یا چهار صبح به خواب میروید. فرقی نمیکند بازی بزرگی باشد یا نه. دائما ذهنتان را به خود مشغول میکند.
صبح روز بعد، اساسا صرف ریکاوری از شب قبل میشود. ابتدا کمی میدویم، سپس 20 دقیقه خودمان را با استفاده از دوچرخه ثابت گرم میکنیم و بعد هم به حرکات کششی میپردازیم. اما این روند فقط برای اعضایی از تیم است که شب گذشته بازی کردهاند. آنهایی که بازی نکردند، تمرین کامل و نرمالی را پشت سر میگذارند. پس از حرکات کششی راهی استخر میشویم و حدود نیم ساعت در آنجا شناور میمانیم. نشستن در آب باعث میشود اسید لاکتیک از ماهیچههای بدن خارج شود و بدن را سبک میکند. تمرینات با ماساژ به پایان میرسد... و باز هم بازگشت به خانه.
فردا یک بازی در لیگ در راه است، پس تیم با ریتم تندی آماده تمرینات میشود تا دوباره تکانی به خودمان بدهیم و یک مسابقه درون تیمی کوچکی داشته باشیم. اغلب در قالب دو تیم جوان و مسن بازی میکنیم که معمولا به باخت سنگین جوانان منجر میشود. سپس تا حد زیادی مثل وسط هفته، آماده بازی میشویم. همان تعادل بین استراحت کردن و کار کردن بر قرار است، همان غذاها را میخوریم، خواب و آماده شدن برای کارهای تاکتیکی به کمک ویدیوها هم همان طور است.
در سه فصل آخرم در یونایتد که بیشتر در معرض مصدومیت قرار داشتم، اگر چهارشنبه بازی میکردم، در روز جمعه یعنی دومین روز از ریکاوری که بچهها راهی تمرینات پر فشار میشدند، من فقط در قسمت آقا وسط وارد کار میشدم و بعد هم میدویدم: مثلا حدود هشت بار از این محوطه به آن محوطه میدویدم. سپس در پایان کار، در بازی درون تیمی شرکت میکردم. تحرک کمی داشتم و دست به حرکات خطرناک نمیزدم. در رسانهها شایعاتی وجود داشت که مویس بیش از اندازه به ما تمرین میداد ولی من موافق این ادعا نیستم.
برای بازی چهارشنبه صرف نظر از این که در خانه بازی داشته باشیم یا خارج از خانه، به هتل میرفتیم. پس از تمرین، چند ساعتی در خانه میخوابیدم و بعد سپس همراه اعضای تیم راهی هتل میشدم. جمعه شب یک بشقاب پاستا به همراه مقداری سس روی آن میخوردم. بعد هم مرغ یا مقداری استیک و در دوران فرگی، چیپس کم چرب با سبزیجاتی مثل بروکلی هم بود. بعد یک پودینگ خوشمزه که معمولا مقداری کیک و بستنی بود میخوردم. قبل از این که بخوابم، در اتاقم مقداری شکلات یا بیسکویت شکلاتی میخوردم.
در روزهایی که بازی داریم، حدودا 7:30 یا 8:00 صبح بیدار میشوم، مستقیما راهی میز صبحانه میشوم و یا املت میخورم یا نیمرو. بعد هم ماست و احتمالا یک عدد موز. همه اینها در سرویس بوفه مانند هتل، در اختیار ما قرار دارد. گاهی به جای نیمرو، فرنی میخورم. غذای قبل از مسابقه، همیشه سه ساعت مانده به شروع آن صرف میشود. پس اگر مسابقهای در ساعت 3 آغاز شود، ما ساعت 12 غذا میخوریم. اگر هم بازی ساعت 5 آغاز شود، ساعت 2 غذا میخوریم. کار زمانی سخت میشود که بازیها به خاطر پخش تلویزیونی زود برگزار میشوند. اگر قرار باشد ساعت 1 بازی کنیم، احتمالا وعده صبحانه را از دست میدهیم و فقط غذای قبل مسابقه را میل میکنیم. خوردن بشقابی بزرگ از پاستا در ساعت 10 صبح اصلا جالب نیست. اما باید به هر ترتیب آنها را ببلعید تا مواد غذایی لازم به بدنتان برسد. (حالا میبینم در 18 سالگی که در وست هم حضور داشتم، وعده غذایی پیش از مسابقه من عجیب بود: نان و لوبیا، تکهای مرغ، شاید یک عدد موز و مقدار زیادی آب. احتمالا دلیل کم غذا خوردن من در آن دوران، اضطراب و دلشوره بود. آنقدر انرژیهای منفی مرا احاطه میکردند که دیگر گرسنهام نمیشد. حالا در مقایسه با آن زمان خیلی خیلی بیشتر غذا میخورم!)
در یونایتد رسم مزخرفی در مورد تعارف کردن قهوه بنا کردیم. چهار نفر بودیم: من، جانی اوانز، وین رونی و گیگزی که یکی از ما میپرسید: «میشه یه قهوه لطف کنید؟» و بعد بقیه مثل دومینو و یکی پس از دیگری میگفتند: «من هم همین طور، من هم همین طور...» گاهی افراد دیگری هم پای میز حضور داشتند. شاید پل اسکولز، رابین فن پرسی، ویدیچ، کریک، فلچر؛ خلاصه هر کسی بود، من دستم را بالا میبردم و بعد همگی قهوه میخواستیم و در نهایت با هم قهوه میخوردیم. سپس در رختکن هم یک ردبول میخوردم. همه اینها ناشی از آدرنالین است.
سپس خودمان را گرم کرده و بعد هم که در مسابقه بازی میکنیم.
پس از بازی شکلاتها و آبناتهای زیادی به ما میدهند چون هدف باز گرداندن قند زیادی به سیستم بدنمان پس از مسابقه است. پس در راه بازگشت به خانه انگار در یک قنادی قرار داریم چون شیرینیها، شکلاتها و نوشیدنیهای گاز دار زیادی در دسترس است و البته قبل از ترک ورزشگاه و در همان رختکن، نوشیدنیهای تقویتی که پروتئین و کربوهیدرات زیادی دارند مینوشیم. پس از بازی روز شنبه، بیخوابی سراغم میآید. صرف نظر از برد، باخت یا مساوی، احتمال دارد 3-4 صبح توییت بزنم چون خوابم نمیبرد. به خاطر این است که هنوز بازی را به یاد داریم و آدرنالین هم در بدنمان جریان دارد. هر چه بازی زودتر برگزار شود، مهلت بیشتری برای کسب آرامش دارید اما با این حال هم کار راحتی ندارید.
روز پس از بازی، به گرم کردن خودم میپردازم. سوار دوچرخه میشوم و بعد برای خلاص شدن از اسید لاکتیکها و خستگی در پاهایم، به استخر میروم. معمولا تمریناتی را هم در سالن بدنسازی انجام میدهم. در بازگشت به خانه، چند ساعتی با بچههایم در باغچه بازی میکنم، کمی میخوابم و برای ناهار هم کباب میخورم. اگر بچهها اجازه بدهند، تلاش میکنم روی مبل لم بدهم و به تماشای مسابقات روز یکشنبه بنشینم. و بعد هفته دوباره آغاز میشود...