در قسمت قبل راجب اولین منبع درآمدی خودم که فریلنسرینگ بود صحبت کردم. گفته بودم که با این کار توانسته بودم به درآمد خوبی برسم و پس انداز قابل توجهی نیز ایجاد کنم. این را هم گفته بودم که به دلایل مختلفی از فریلنسرینگ زده شدم و دیگر تا به امروز به طور ثابت آن را ادامه ندادم. همچنین راجب سرمایه گذاری این پس اندازها در بیت کوین نیز نوشته بودم. به زندگی مینیمالیستی و سود مرکب هم اشاره ای کوچک داشتم که قصد دارم بیشتر راجب آن در این قسمت صحبت کنم و شاید مهم ترین قسمت ایجاد منابع درآمدی متعدد همین نیفتادن در تله ی زندگی مصرف گرایی و رو آوردن به سبک زندگی مینیمالیستی است.
یک خانه ی مینیمالیستی
بعد از خارج شدن زودهنگام از رالی صعودی بیت کوین و جا ماندن تقریبی از یک سود 100 درصدی دیگر، با خود گفتم: آیا بیت کوین یک کازینو ی بزرگ است؟ چرا همچین چیزی رخ می دهد؟ چرا اصلا یک قیمت حرکت می کند؟ محرک رشد یا سقوط یک قیمت چیست؟ یعنی واقعا همه ی مردم مشغول قمار هستند؟ چطور می توانم قیمت بیت کوین را پیش بینی کنم تا دیگر ترس و طمع بر من چیره نشده و با علم و دقت بالا دست به خرید و فروش بیت کوین بزنم؟
با آن رتبه ی کنکور جایی من را قبول نمی کردند. بدون کنکور برای دانشگاه آزاد ثبت نام کردم. تازه به گفته ی شخصی رسیدم که می گفت "دانشگاه دانشگاه نیست." واقعا دانشگاه چیزی یاد نمی دهند. باید خودت مشغول یادگیری شوی و در انتها تکه کاغذی در ازای پول دریافت کنی.
به هر حال دانشگاه تا کنون هیچ منبع درآمدی برایم خلق نکرده و به احتمال زیاد هم نخواهد کرد پس این قسمت را حذف می کنم. البته در همین دوران دانشگاه بود که اولین قدم را برای منابع در آمدی دوم و سوم خود برداشتم. اگر بی انصاف نباشیم می توان گفت که بالاخره دانشگاه و جو دانشجویی بالاخره به یک دردی هم می خورد.
داشتم می نوشتم که با منابع رایگان اینترنت به دنبال چرایی تغییرات قیمت گشتم و پس از یافتن آن، به دنبال یادگیری پیش بینی قیمتی بیت کوین رفتم. استارت منبع درآمد دوم من نیز در همین دوران ها زده شد. بالاخره بعد از آموزش هایی مختصر در بازه ی قیمتی 2 تا 3 هزاردلاری به بیت کوین ورود کردم. می دانستم که ایندفه دیگر فرق می کند. دیگر خیلی زود رالی های صعودی خارج نمی شوم. همینطور هم شد. با آموزش هایی که دیده بودم توانستم در قیمت 15400 دلار از بیت کوین با سودی هنگفت خارج شوم. هیجان بالایی در معامله بیت کوین وجود داشت و سود باورنکردنی نیز نصیبم شد. اما این بار آخری بود که بیت کوین معامله می کردم. از آن تاریخ تا به امروز حتی یک بارهم بیت کوین معامله نکردم؛ زیرا علاوه بر مشکلات بیت کوین، با چیز جدیدی به اسم سود مرکب آشنا شده بودم.
سود مرکب چیست؟ سود حاصله از اصل سرمایه، به علاوه سود حاصل از سودهای قبلی آن را «سود مرکب» یا «سودِ سود» می نامند.
سخت بود؟ خیلی خب. بگذارید با مثالی توضیح دهم.
فرض کنید من به شما دو پیشنهاد زیر را بدهم. کدام یک انتخاب خواهید کرد؟
اول این که مبلغ پنجاه میلیون تومان را یک ماه دیگر نقدی به شما بدهم و یا اینکه از امروز مبلغ ۱۰۰۰ تومان برای شما پسانداز کرده و هر روز اندوخته شما را دو برابر کنم و تا در پایان سی روز تمام پسانداز انباشته شده را به شما تحویل دهم؟
شاید در نگاه اول خیلی سریع پنجاه میلیون تومان را قبول کنید اما قطعا بعد از کمی حساب و کتاب به اشتباه خود پی خواهی برد.
اگر پیشنهاد دوم را انتخاب می کردید شما در آخر ماه چیزی حدود 537 میلیون تومان پول داشتید! که در مقابل پنجاه میلیون تومان اولیه بسیار ناچیز است.
به این می گویند سود مرکب!
علاقه مندان به محاسبه ی دستی سود مرکب می توانند از فرمول زیر استفاده کنند. البته تا موقعی که ماشین حساب است چرا زندگی را اینقدر پیچیده کنیم؟
[ P (1 + i) ^ n ] – O = P [ (1 + i) ^ n – ۱]
P = اصل سرمایه
i = میزان سود سالیانه
n = مدت زمان سرمایه گذاری به سال
باید بگویم که پس از درک سود مرکب دیگر آن آدم سابق نشدم. اینکه چرا در این سال ها از این قضیه ساده ریاضی هیچ بهره ای نبردم آزارم می داد. برای همین خیلی سریع مقدمات ساخت منبع درآمدی دومم را فراهم کردم.
برای درک بهتر این مفهوم بگذارید مثال ملموس تری بزنم. فرض کنید شما با یک میلیون تومان سرمایه وارد بازاری مانند بازار بورس می شوید.
قصد دارید به مدت پنج سال در این بازار بمانید و هرماه مبلغ 500 هزارتومان + 20 درصد بیشتر در هر سال به این سرمایه اولیه 1 میلیون تومانی اضافه کنید.
یعنی سال اول ماهی 500 هزارتومان، سال دوم 600 هزارتومان، سال سوم، 720 هزارتومان، سال چهارم 860 هزارتومان سال پنجم یک میلیون تومان سرمایه گذاری می کنید.
میانگین بازدهی سالانه بازار را خیلی بدبینانه 70 درصد در نظر می گیریم؛ در حالی که این عدد بسیار بیشتر از این حرف هاست.
در حالتی بدبینانه و با احتساب تورم پس از 5 سال شما 350 میلیون تومان پول خواهی داشت. حال اگر بازدهی واقعی بازار را حساب کنیم و به جای 5 سال، 30 سال سرمایه گذاری کنیم به اعداد بسیار بالاتر و اعجاب انگیزتری می رسیم. آیا واقعا نمی خواهید به سود مرکب ایمان بیاورید؟
سرمایه ای که از فریلنسرینگ و بیت کوین جمع کرده بودم را پس از گذراندن دوره های آموزشی وارد بورس تهران کردم. خودم هم در این مدت در مغازه ای مشغول به کار بودم و 90 درصد حقوقی که دریافت می کردم را مانند استراتژی بالا با مطالعه و آنالیز کافی در بورس سرمایه گذاری می کردم. می خواستم بازهم به فریلنسرینگ بازگردم اما به دلایل مختلفی از انجام این کار منصرف شدم.
به هر حال این روزها همه جا حرف از بورس است و تقریبا همه ی تازه وارد ها به دنبال یک شبه پولدار شدن هستند. این رویا به هیچ وجه تحقق نمی یابد و به زودی با سرمایه ای کمتر از اصل و سفره ای کوچک تر از قبل از بازار خارج خواهند شد. چرا؟ چون صبر ندارند.
سود مرکب و صبر دو عضو جدا نشدنی ساخت ابر ثروت هستند که هیچ کدام بدون یکدیگر کارایی لازم ندارد.
در بورس تهران از دو قسمت به کسب درآمد مشغول بودم. اول همین سرمایه گذاری خرد و ماهیانه ای که در بالا عرض کردم، دوم سود سالیانه ای که سهام های شرکت های مختلف به حسابم واریز می کردند. البته من بیشتر این سود سالیانه را دوباره در همان سهم سرمایه گذاری می کردم تا سود مرکب تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
فعلا همین توضیحات کافی است. بعدا در مورد این استراتژی و روش های انتخاب یک یا چند سهم خوب که مختص این نوع سرمایه گذاری باشد مطلبی کار خواهم کرد.
عکس زیر لزوم صبر در عملکرد صحیح سود مرکب را نشان می دهد:
1: شروع با سرمایه ای کم و قسمت خسته کننده ماجرا
2: بیشتر مردم در این قسمت جا می زنند.
3: و قسمت خوب ماجرا را از دست می دهند
به غیر از شرط صبر، شرط دیگری نیز به اسم سبک زندگی مینیمالیستی لازم است. به طور کلی زندگی مینیمالیستی یعنی پس انداز کردن هر چه قدر کوچک باشد، جلوگیری از خرج اضافه بازهم هر چه قدر کوچک باشد. من راجب هزارتومان ها و دو هزارتومان ها حرف می زنم. هزارتومان و دو هزارتومان به نظر کم می آید؟ نه اشتباه می کنید.
شما اگر روزانه یک بطری آب معدنی 1000 تومانی کمتر مصرف کنید و پول آن را پس انداز و سرمایه گذاری کنید، بعد از 5 سال حداقل 25 میلیون تومان سود می کنید! عجیب است نه؟
شما نباید سود های ماهانه و سالانه خود را خرج چیزهای بی ارزش یا چیزهایی که به مرور زمان ارزش خود را از دست می دهند، کنید. البته در کشور ما به دلیل تورم چیزی نیست که بعد از یک یا دو سال کاهش قیمت داشته باشد اما به طور قطع از میزان تورم جا خواهد ماند و بدین صورت از ارزشش کاسته خواهد شد.
به غیر از خرج نکردن و نخریدن چیزهای اضافی مانند گوشی های گران و خودروی لوکس، باید ذهنیت خود را نیز تغییر دهید. ذهنیت زندگی ساده و به دور از تجمل گرایی هم شما و هم نسل های بعد شما را حتی در این کشور تورمی تامین خواهد کرد.
آیا می خواهید جزو یک درصدی های نظام غیر اقتصادی و کثیف سرمایه داری شوید؟ خیلی خب تنها کافیست وارد بازی آن ها نشوید. آن ها به شما می گویند هرکس خودرویی لوکس تر، خانه ای بزرگ تر و لباس هایی گرانبهاتر داشته باشد، و یا در رستوران های لاکچری غذا می خورد و در استخرهای خصوصی پارتی می گیرد دارای جایگاه اجتماعی بالایی است. شما نباید وارد این الگوی مصرفی شوید و سعی کنید با ساده زیستی و زندگی مینیمالیستی از چرخه ی فرهنگ مصرف گرایی خارج شوید. اگر شما از یک خانواده ی ثروتمند بیرون نیامدید با فرار از تله ی مصرف گرایی مطمئن شوید که بچه ی شما از یک خانواده ی ثروتمند بیرون می آید.
خیلی دوست داشتم بیشتر راجب زندگی مینیمالیستی بنویسم اما این قسمت به اندازه کافی طولانی شد.
لطفا اگر از مطلب راضی بودید و مشتاق خواندن ادامه ی این مجموعه هستید حتما از طریق کامنت بهم اطلاع بدید که در جریان قرار بگیرم.
ادامه دارد...