بایرن مونیخ در ابتدای فصل با چنان بحرانی روبرو شد که ادامه آن ممکن بود شانس کسب سهمیه (حد اقل به صورت مستقیم) را از تیم بگیرد. تیمهایی که همیشه مقابل بایرن از پیش باخته بودند، مقابل بایرن با دست پر یا اقلا با گل زده از بازی خارج می شدند. مانوئل نویر،توماس مولر و جروم بواتنگ که نقش کلیدی در سه گانه 2013 بایرن با یوپ هاینکس و قهرمانی جام جهانی 2014 داشتند، بازیکنانی تمام شده تلقی می شدند. باخت به فرانکفورت باعث شد مدیران صبور بایرن کاری بکنند که در تاریخ باشگاه کم سابقه است. حتی بعد از باختهای پرگل ژرمنها به صبوری مشهورند. اما این بار به این نتیجه رسیدند که کواچ (که فصل قبل نسبتا موفق بود) به بن بست رسیده و فرصت دادن به او عملا فرصت سوزی است.
ابتدا بایرن، دستیار کواچ، هانس دیتر فلیک را که بعد از جدا شدن از هوفنهایم در سال 2005 سابقه سرمربیگری نداشت به عنوان مربی موقت انتخاب کردند. اما فلیک که از سال 2006 تا 2014 در یکی از درخشان ترین دوره های تیم ملی آلمان دستیار یواخیم لوو بود و با 104 بازی در تیم بایرن، یکی از با سابقه های بایرن به شمار می رود، عملا دی ان ای بایرن و آلمان را در خون خود داشت. در آلمان بسیاری او را مغز متفکر لوو می دانستند. لوو قبل از جدایی فلیک در 68.75 درصد بازیها پیروز بود و توانست جام جهانی را بالای سر ببرد. ولی پس از او تنها در 57.97 درصد بازیها پیروز شد و در جام جهانی روسیه هم از دور گروهی صعود نکرد.
اما فلیک نمی توانست موفقیتهای لوو را به نام خود ثبت کند بدون اینکه تیم خودش خوب نتیجه بگیرد. لذا او بدون توجه به نامهایی که برای جانشینی وی روی نیمکت جذاب بایرن هر روز و همه جا به گوشش می خورد، سخت تلاش کرد. وی که هوش و استعداد از چشم هایش می بارد با خونسردی مثالزدنی تیم را احیا کرد. بگذار روزنامه ها و ایجنت ها از الگری، پپ، مورینیو، ونگر یا هر نام بزرگی که میخواهند نام ببرند. فلیک تمام تلاشش را می کند تا روحیه از دست رفته بازیکنان را باز گرداند. اعتماد به نفس های از بین رفته را احیا کرد. آنهم نه فقط با حرف و مثبت اندیشی صرف!!! او در زمین بازی به بازیکنان در عمل نشان داد که لباس چه تیم بزرگی را بر تن کرده اند. پیروزی خیره کننده 4-0 مقابل دورتموند، پیروزی در لیگ قهرمانان، رفته رفته بایرن را به اوضاع عادی بازگرداند. اعتماد به نفس وقتی بازیکن چند بازی پیاپی روی نوار برد قرار گرفت بر می گردد.
حالا تیم شخصیت برنده را پیدا کرده و مدیران بایرن لزومی نمی بینند که مربیانی امتحان پس داده، یا مسن را که شاید دوره اندیشه هایشان سپری شده یا حد اقل به یک تا دو سال زمان نیاز دارند، تا آلمانی را یاد بگیرند تا بتوانند در تیمی مانند بایرن مربیگری کنند را محک بزنند. رفته رفته اعتماد عمومی به فلیک افزایش یافت و شاید چاره ای برای مدیران بایرن جز دائمی کردن قرارداد فلیک باقی نماند. اما فلیک پس از دائمی شدن قراردادش نیز تغییر رویه نداد. تیم او به طرز عجیبی روی نوار برد بود. چه در اروپا و چه در آلمان. تیم او نتیجه میگرفت ولی برای نتیجه به میدان نمی رفت. بردهای پر گل رفته رفته قهرمانی سی ام را هم برای بایرن قطعی کرد. تیم تا آخرین دقیقه بازی حمله می کرد. لذتبخش در زمین و مطمئن در امر نتیجه گیری.
در دوره کرونا هم بایرن به طرز اعجاب آوری آمادگی اش را حفظ کرد. به طوری که انگار نه انگار کرونا کل دنیا را فلج کرده. تیم فلیک در دوران کرونا هم که معلوم نبود تکلیف مسابقات چه می شود، تمرینات خود را با قدرت ادامه داد. فوتبال برای تیم فلیک زندگی است و زندگی تعطیل بردار نیست. بعد از کرونا هم تیم با قدرت دوگانه داخلی را کسب کرد تا در بهترین وضعیت به لیسبون برود تا در سه گانه، دبل کند. دبلی که به مراتب از دبل یوپ هاینکس کبیر هم مقتدرانه تر بود، چه از لحاظ پیروزی خیره کننده 8-2 مقابل بارسا در تک بازی (تیم هاینگس در دو بازی موفق شده بود بارسا را 7-0 مغلوب کند) چه در پیروزی در صد در صد بازیها (تیم هاینکس چه در دور گروهی چه در بازی برگشت مرحله یک هشتم نهایی شکست خورده بود) و چه از لحاظ تعداد گل زده. تا قبل فینال هیچ تیمی با کمتر از سه گل اختلاف در مراحل حذفی مغلوب بایرن نشده بود. 43 گل در 11 بازی انصافا بی نظیر است.
با توجه به اینکه تیم قهرمان شده شاید بسیاری توجه نداشتند که بسیاری از ستاره های تیم با مشکل مصدومیت دست و پنجه نرم می کنند. شاید حضور مانوئل نویر اجازه نداد ضعفهای دفاعی به چشم بیاید. اگر لوکاس هرناندز و پاوارد شرایط بازی را داشتند شاید اینقدر در بازیها شاهد ستاره شدن نویر نبودیم. آلابا از روزهای اوجش فاصله داشت، زوله هم هنوز پس از مصدومیت به شرایط آرمانی بازنگشته و به زمان بیشتری نیاز دارد. بواتنگ هم توان تحمل اینهمه فشار را در این سن و سال ندارد و طبیعی است که گاهی مصدوم شود یا روزش نباشد. در فصل بعد مصدومان بایرن هم می رسند، ضمن اینکه همکاری سانه و گنابری در تیم ملی هم جواب داده و شکی نیست با بر طرف کردن یکسری نقاط ضعف، بایرن هانس دیتر فلیک مخوف تر و دوستداشتنی تر هم می شود.
ولی دوستداشتنی بودن بایرن فلیک به نمایش های خیره کننده این تیم درون زمین ختم نمی شود. از بعد اخلاقی هم این تیم تحسین بر انگیز است. اگر چه در برابر هیچ نامی کرنش نمی کند و همه را از دم تیغ می گذراند، ولی هرگز مانند برخی تیمها و بازیکنان در زمین به شادیهایی که اعصاب تیم مقابل را خرد کند، مبادرت نمی ورزد. همچنین شاهد رفتن روی اعصاب تیم حریف در فضای مجازی هم نیستیم. نه در مصاحبه های قبل از بازی نه در مصاحبه های پس از پیروزی های درخشان، شاهد بی احترامی و تحقیر رقبا نبودیم. هرگز در برابر هیچ حریفی نگفتند "غیر قابل مهار است" و هرگز خود را دستکم نگرفتند. در زمین ثابت کردند که بهترین کدام است نه در مصاحبه های قبل بازی یا توئیت ها. اما وقتی هم درخشان ترین نتایج را گرفتند نه مغرور شدند، نه احساسات حریف و طرفدارانش را جریحه دار کردند.در بازی هرگز شاهد تمارض تیم نبودیم. اگرچه اختلاف یک گله در فینال شکننده بود و پاریس هم تیم زهر داری بود، بایرنیها هرگز خود را به زمین نینداختند و برای گذراندن وقت بازی به پاس کاری روی می آوردند نه روشهای کثیف. حتی یک اخطار هم برای اتلاف وقت نگرفتند. ضمن اینکه پس از گل، تا حدود یکربع این بایرن بود که بیشتر حمله می کرد و چنین نبود که اتوبوس خود را مقابل دروازه خودی پارک کنند. اگرچه بایرن فیزیکی و درگیرانه بازی می کند، اما هرگز اقدام به مصدوم کردن ستاره های تیم های حریف نکرد. اینکه نیمار که عطشش برای قهرمانی از ناصر خلیفی کمتر نبود، برای تسکین این شکست دردناک شانه ای را از شانه آلابا (مدافع حریف) مناسب تر نیافته گویای این واقعیت است که بایرن تا چه حد جوانمردانه بازی می کند. ششمین قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، دومین سه گانه با اختلاف فاحش با رقبا به همراه بازی جوانمردانه همگی عناصری بودند که تیم فلیک را در ذهن ما تا همیشه به عنوان تیمی شایسته حک می کنند.