فرمت جدید لیگ قهرمانان اروپا جذاب است. پرشور با اتفاقات مهم و.... اما به همان اندازه میتوان آن را "زیبا" توصیف کرد؟ اصلا زیبایی در جایی که جذابیت در بالاترین سطح قرار میگیرد چه اهمیتی دارد؟
در لغتنامه دهخدا، جذابیت به شکل زیر تعریف شده:
آنچه یا آنکس که سخت توجه مردم را به خود جذب کند.
با تعریف لغتنامه دهخدا یا کم و بیش هر تعریف دیگری از جذابیت، فرمت جدید لیگ قهرمانان اروپا جذاب است همان چیزی که چفرین و همکارانش سعی میکنند با آن به جنگ سوپرلیگ، سعودیها، آمریکاییها و تمام گرگهای دندان تیز کرده میلیاردها دلار سود نهفته در بازی ما بروند.
در آستانه شروع بازیهای فصل جدید بود که روسای یوفا ویدیویی به غایت دلربا از تورنمنت جدید منتشر کردند. ویدیویی در شهر پیاچنزای ایتالیا با حضور لوئیز فیگوی محبوب و جی جی بوفون محبوبتر.
ویدیویی که در آن زلاتان، در قامت مرد مخالف سیستمها و روشها، کاغذ و برگههای مربوط به فرمت جدید را به هوا پخش کرد و با وعده "هر بازی، هر گل و هر امتیاز مهمه" در فضایی باشکوه در هم آمیخته با لحظات خاطره انگیز تورنمنتهای قبلی و اجرای زنده مارش بازیها ماموریت خود را به طور کامل انجام داد.
حالا و با گذشت هفت هفته از دور مقدماتی (دور گروهی؟ دور اول؟ یا به قول مسئولان یوفان، مرحلهی لیگ) فرصت خوبی برای قضاوت فرمت جدید دست داده. ویدیوی چهار دقیقه ای بوفون، فیگو، چفرین و زلاتان به ما میگوید که فرمت جدید، جذاب است. همان چیزی که در طول هفت هفته با چشم خود دیدیم.
اما راز نهفته در شیفتگی بیش از یک و نیم قرن ما به فوتبال، فقط به جذابیت آن خلاصه است؟ یا طرفداران بازی، چیزی بیشتر از جذابیت را در محبوب خود یافته اند....
آن سه فینال
جذابیت یا زیبایی؟ چه مرزی میان آنهاست؟ فینال 2005 استانبول جذاب بود، زیبا یا هر دو؟ نظرتان راجع به فینال فصل قبل آن چیست؟ موناکو و پورتو در فینال لیگ قهرمانان؟ و فصل قبل تر مساوی 0-0 میلان و یوونتوس؟
آن سه فینال پیاپی، به بهترین شکل ممکن تعین نگاههای افلاطونی و ارسطویی به زیبایی را در مقابل تعاریف مدرن از جذابیت به رخ میکشند.
فینال 2003 میان میلان یووه، آنچلوتی و لیپی، سلاطین کاتناچیو از نگاه عام جذابیت امروز یک تکه آشغال بود. فینالی که در آن مجموع شوتهای در چارچوب در طول 120 دقیقه از عدد انگشتان دو دست فراتر نرفت. فینالی که 120 دقیقه بدون گل به پایان رسید. فینالی که ماندگارترین صحنههای به جا مانده از آن درخشش دو دروازه بان است و تکلهای مدافع سرسخت.
و فینال بعدی، از نگاه سانتی مانتالیستی تشنگان جذابیت آشغالی بزرگتر که اصلا ارزش دیدن ندارد؛ موناکو و پورتو با کنار زدن ستارگان کهکشانی رئال مادرید، میلیاردهای نوکیسه چلسی غولهای سری آ و لیگ برتر و.... به فینال میرسند و با بازیکنانی که در آن زمان کسی آنها را نمیشناخت در فینال به میدان رفتند.
فینال 2005، شبیه طوفانی در سکون جذابیت همه چیز را تغییر داد. ستارهها صف کشیدند و درامایی بی پایان در استانبول میان میلان و لیورپول رغم خورد.
با وجود تفاوتهای از زمین تا آسمان جذابیت اما از نگاه زیبایی شناسی، شیفتگان زیبایی فوتبال، امروز هر سه فینال را زیبا وصف میکنند. زیبایی مطلق که قائم به حضور ستاره نیست با تعلیق و درام به وجود نمی آید. تعریف زیبایی، تاریخی بسیار عمیق تر از جذابیت دارد. همان نسبت میان زیبایی و جذابیت...
یاختههای سلولی و گویهای قرعه کشی
فرمت جدید، پیش از بازیها تکلیف را مشخص کرد. تالار گریمالدی، در شاه نشین موناکو، بیشتر از آنکه شبیه مکانی برای قرعه کشی یک تورنمنت فوتبالی باشد، به تالار بورس شباهت داشت. تابلوهای بزرگ. نورهای رنگی. لوگوی باشگاهها بدون هیچ نظمی مقابل هم ظاهر میشد...
اولین بار بود که تابلوهای الکترونیکی قرعهکشی اهمیت بیشتری از حاضران در سالن داشت. برای اولین بار، گویها، رل اول مراسم قرعه کشی نبودند زیرا اصولا قرعه ای کشیده نمیشد.
کامپیوترها نتایج را به ما نمایش میدادند. چه کسی میزبان است؟ از هوش مصنوعی بپرسید. چندبار؟ هوش مصنوعی. سیدبندی چطور انجام شده؟ هوش مصنوعی. ماجرای گرم شدن گویها و تقلب در قرعه کشی؟ ما آن را حل کردیم با هوش مصنوعی شما حق داستان سرایی نخواهید داشت.
پاسخ یوفا مشخص است:
با کمال احترام، به شما چه ربطی دارد که از فرمت جدید سر درآورید.. قرعه کشی ما، به شما دوجین بازی جذاب ارائه داده. میلان لیورپول در هفته اول، دورتموند، رئال مادرید، بارسا، بایرن، میلان، رئال مادرید. هر هفته چند بازی بزرگ میان غولها.
پاسخ یوفا را میپذیریم و به جذابیت تورنمنت جدید خرده نخواهیم گرفت اما آن تصاویر در هم و برهم نام تیمها در تابلوهای غول پیکر، هیچ نسبتی با تلقیهای زیبایی شناسانه ندارند.
زیبایی ظاهر، مجموعهای از تناسبها و تعادل است. همان چیزی مجموعاً عالم طبیعت را در بسیاری از صورتها و شکلهایش در چشم انسان زیبا و جذاب جلوه میدهند.
در طول تاریخ فوتبال، فرمتهای قدیمی جملگی متضمن این وجه زیبایی بودند؛ تورنمنتی که از سال 1956، با تحقق رویای ژاک فرن و گابریل آنو آغاز شد، 16 تیم داشت. 16 قهرمانان از 16 کشور اروپایی، سپس 8 تیم، 4، 2 و یک قهرمان.
در دهه 80، با افزایش و رشد بازیها، تعداد تیمهای دور نهایی به 32 تیم رسید. 16 بازی مرحله حذفی و...
و در دهه 90، با وجود تاسیس لیگ قهرمانان بازهم تعهد به ریشههای سوم و چهارم و پنجم عدد دو باقی ماند. تناسب یاختههای سلوی هنگام تکثیر.
تناسبی که دوستش داشتیم و میتوانستیم آن را "خودمان" محاسبه کنیم. روی کاغذ بنویسیم. در دفترچههای همراهمان داشته باشیم و تا روز آخر بازیها را پیش بینی کنیم.
فرمت جدید 36 تیمی، هیچ سنخیتی با آن اعداد و تناسبات ندارد. فرمت جدید تناسبات زیبایی شناسانه را زیر پا میگذارد و فقط ما را دعوت به تماشای بازی جذاب این هفته میکند.
لذت یک شب
تماشای بازی جذاب این هفته... به چه دلیل وسط ماه سپتامبر، میلان و لیورپول با بیش از 10 قهرمانی اروپایی باید به مصاف هم بروند؟ وقتی هنوز اول فصل است و هنوز مسیری پیموده نشده و رنجی کشیده نشده چرا ناگهان باید نوک قله بایستیم؟از هر طرفدار لیورپول بپرسید، کوره راه تیم بنیتز تا فینال استانبول را با جزییات برایتان شرح خواهد داد. اما بازی با میلان در هفته اول؟ و پس از آن با رئال مادرید و ... و بازی اینتر و من سیتی. بایرن و بارسا. ....
قرار نیست چیزی به خاطر سپرده شود. چه کسی میتواند ادعا کند تمام بازیهای این فصل را به یاد دارد؟
این در حالیست که شیفتگان تورنمنتهای اروپایی در دوران قدیم بازیها، تک تک بازیها را با هویت خود میشناختند و گروههای فرمت 32 تیمی را حفظ میکردند و در ذهن نگه میداشتند. کسی میتواند 8 بازی تیم خود را در دور اول بازیهای این فصل را به یاد بیاورد؟
کف
تورنمنت با بازیهای بزرگ آغاز میشود. خیلی بزرگ. از همان ماه سپتامبر، فینال ها را خواهیم دید. فینال 2005. فینال 2023. فینال...
جذاب است. صبح چهارشنبه و پنجشنبه غوغاست. روزنامهها. سایتها. صفحات مجازی. و چند روز بعد؟ چه کسی آنهمه بازی را به یاد سپرده؟ اینکه دو تیم بزرگ به هر بهانهای مقابل هم به میدان بروند، ضامن زیبایی است؟
به تورنمنتهای در حال رشد تورهای تابستانی باشگاههای بزرگ در آمریکا و خاور دور نگاه کنید. در یک هفته، ده بازی میان تیمهای بزرگ برگزار میشود. 90 دقیقه جذاب و سپس محو شدن همه چیز. یک لکه سبزرنگ بر یک تابلوی سیاه زیباست اما همان لکه، در تابلوی نقاشی یک منظره جنگل سرسبز فقط جزئی از یک کل خواهد بود.
لیگ برتری در حد لالیگا
ایرادات دیگر فرمت جدید حتی واضح تر از مشکلات زیبایی شناسانه و عمیق بالاست؛
یک ویژگی مهم رقابت اروپایی، عدم رویارویی تیمهای یک کشور بوده در مراحل آغازین بوده. در طول یک فصل طولانی، کسی علاقه ندارد رقابت تیمهای حاضر در یک لیگ را در تورنمنتی دیگر ببیند اما فرمت جدید، علیرغم وفادار بودن به قانون "عدم تقابل تیمهایی از یک کشور در دو اول" شاهد رقابت پنج تیم آلمانی در یک جدول است. چهار غول انگلیسی گاه به هم نزدیک و گاه از هم فاصله میگیرند و این، ماهیت رقابت از یک کشور را از بین میبرد.
فرمت جدید از سویی دیگر، تیمهای کوچکتر را علیرغم تمام شعارهای یوفا نابود خواهد کرد. ساز و کار به ظاهر مهیج "هر گلی در جدول اهمیت را دارد" به این معناست که غولها از آزار کوچکترها دست بر نخواهند داشت. بایرن مونیخ 9 بار به دینامو زاگرب گل میزند، اتلتیکو و من سیتی در مجموع 11 بار اسپارتاپراگ نگونبخت را کیسه گل میکنند و عملا تیمهای قعرنشین جدول 36 تیمی، نقش جابجایی تیمهای صدرنشین به واسطه تفاضل گل را به عهده دارند.
به جز صدرنشینان و قعرنشینان، تیمهای میان جدولی نیز به اندازه تمام بازیهای خسته کنند تاریخ فوتبال آزارمان خواهند داد. پس از سه یا چهار هفته، شکل گرفتن مجموعهی 16 تیمی تیمهای حاضر در پلی آف، خیال تیمهای متوسط را راحت میکند. تیمهایی که میدانند به جمع هشت تیم برتر نخواهند رسید و با کسب چند مساوی دیگر حضورشان در بازی پلی آف تضمین شده خواهد بود.
جذابی که زیبا نیست
و تمام این هیاهوها، دو بازی بیشتر در تقویم شلوغ یک فصل طولانی، چهار سفر به خارج از کشور و حداقل دو بازی دشوار با یک تیم سطح اولی، فقط برای رسیدن به جمع 16 تیم در دور دوم بازیهاست. جذابیتی که دیگر کسی حوصله صبر کردن برای آن تا مقاطع پایانی فصل را ندارد.
جذابیتی که دوپامین بیشتر و بیشتر، عطش بازیهای بزرگ و بزرگتر، کامبک ها، بردهای 4 و 5 و 6 گله را طلب میکند و زیبایی را قربانی خواهد کرد.
جذابیت، هر کسی را مفتون میکند و به سمت سوژهی جذاب میکشد. اما فقط تا وقتی که سوژه جذاب بماند. و پس از آن نسبتها و روابط میگسلد. مفهوم صبر، تشنه ماندن، ندیدن، مستوری، نظم و هر چیز که به طور مستقیم یا با واسطه به ایجاد زیبایی کمک میکند، به پای ایجاد جذابیت ذبح میشود. و سوژه جذاب، به رغم اقبال بی پایان، خیلی زود فراموش میشود....
برعکس زیبایی افلاطونی که متضمن عشق است. زیبایی درونی و باطنی پیوند خورده با زیبایی بیرون. آنگاه که زیبایی ظاهری به عمق جان آدمی راه مییابد و لذت بصر به رضایت بصیرت منجر میشود، به طوری که علاوه بر چشمِ سر، چشمِ دل نیز لذت میبرد، به آرامش میرسد و رابطهای عمیق شکل میگیرد پیوندی به درازای تاریخ عشق انسان به چرخش توپ گرد.