نابرابری ثروت
اقلیت یک درصد، بیش از 60 درصد از منابع کره زمین را در اختیار دارند.
بی ثباتی اقتصادی
نظام سرمایهداری در دو قرن گذشته بیش از 45 رکود اقتصادی را تجربه کرده است.
انحصار و احتکار
در نظام سرمایهداری شرکتها و سرمایهدارهای بزرگ قانون تعیین میکنند، بر دهان قانون میزنند، به شدت بزرگ میشوند و انحصار و احتکار خلق مینمایند.
آسیب به محیط زیست
اثر مخرب سودحداکثری در نظام سرمایهداری بر محیط زیست در تاریخ بیسابقه است.
طمع و مادیگرایی
مادیگرایی افراطی بنیان نظام سرمایهداری را تشکیل داده است؛ به طوری که انسان برای دستیابی به سود بیشتر از هیچ جنایتی دریغ نمیکند.
جنگ و خونریزی
ایالات متحده آمریکا پس از جنگجهانی دوم، طی 75 سال، در بیش از 57 جنگ و ناامنی به صورت مستقیم شرکت کرده است.
دید کوتاه مدت
طمع سود بیشتر عامل اصلی دید کوتاه مدت در نظامسرمایه داری است.
عدم وجود دموکراسی
دموکراسی در نظام سرمایهداری وجود خارجی ندارد؛ دموکراسی و ثروت در دست اقلیت نمیتوانند در یک مکان پادشاهی نمایند.
زمانی بود که اقتصاددانها در جهت منافع توده ملت قدم برمیداشتند، اما در عصر نئولیبرال، یعنی امروز، این افراد تنها برای شرکتهای بزرگ و میلیاردرها کار میکنند. سیاستهای ضد سرمایهداری مانند مالیات سنگین، دخالت دولت و افزایش حقوق کارگر قبلاً انجام شده است، اما به این اقتصاددانها گفته شده که این سیاستها رشد اقتصادی یک کشورها را از بین خواهند برد. سرمایهداری میگوید اگر یک مولفه در اقتصاد مانند حداقل حقوق بالا رود، مولفهی دیگر مانند شغل باید پایین رود. برای مثال در منطقه لویزان تهران وقتی بحث افزایش حداقل حقوق در محله را مطرح کردم، اقتصاددانهای آکادمیک نئولیبرال به معنای واقعی کلمه دیوانه شدند! آنها به من در مورد تبعات این کار (مانند از بین رفتن شغلهای محلی و بسته شدن کسب و کارهای خرد) هشدار دادند. اما
واقعا هیچ اتفاقی نیفتاد!
نتیجهی این طرز تفکر چه شد؟ در چند سال گذشته به ثروت اقلیت 1 درصد جهان، بیش از 21 تریلیون دلار اضافه و از ثروت 50 درصد فقیر جامعه، 985 میلیارد دلار کاسته شد. اقتصاد یک علم نیست و درصد زیادی از جامعهشناسها و اقتصاددانها، تئوری نئولیبرال را به طرز خطرناکی اشتباه میپندارند.
زندگی بدون نظام سرمایهداری امکان پذیر است. در حال حاضر یک کشور وجود دارد که من عاشق اقتصاد آن هستم. اگر من اقتصاد بودم، بدون شک آن کشور میشدم. چه در تئوری و چه در دنیای واقعی نظامها و مکاتب اقتصادی زیادی وجود دارند که به خوبی نظام فاسد سرمایهداری را از میان بردهاند. برای مثال در کتابی که مشغول نوشتن آن هستم، روشی نو برای ترکیب دخالت دولت و بازار آزاد ارائه دادم.
سوشالیسم و کپیتالیسم یک روح در دو بدن هستند. همان افراد فاسدی که با استفاده از نظام سوشالیسم، ثروت ملت را آشکارا و با نام دولت غصب میکردند، به نظام کپیتالیسم روی آوردند تا بتوانند ثروت ملت را به صورت نهان و با نام مردم به تصرف خود در بیاورند.