پرسپولیس و مردان بیادعایش در وادی بی کسی،اشک ها، غیرت ها و خودباوری ها،النصر و afc را زمین گیر کردند.
این بیگمان یک معامله دو سر برد بود. اگر پرسپولیس جام لیگ قهرمانان آسیا را برای تکمیل ویترین باشکوهش لازم دارد، آسیا هم برای افزایش اعتبارش محتاج چنین قهرمانی است؛ یک فاتح نجیب، ریشهدار و سربلند ایرانی. نه از نوع وشکل ازپیش تعیین شده اش؛ تیمی که ضربان قلب یک ملت را تنظیم میکند. تیمی که میلیونها مرد و زن سالها با آن خندیدهاند و اشک ها ریختهاند و قطعه ای شده برای بهبود مقطعی زخم هایش.
رکورددار پنج میزبانی پرتماشاگر تاریخ لیگ قهرمانان؛ تیمی که اگر چند دهه گروگان مدیریت دولتی نبود، امروز میتوانست شرایطش اینی نباشد که مظلومانه در غربت قصابی شود. پایتخت عشق؛ با ساکنانی از سراسر ایرانزمین، به هزار لباس و لهجه و مذهب. بازی با النصر، سومین نیمهنهایی آسیایی پرسپولیس در چهار سال گذشته بود و عجبا که هنوز برخی اندک، شایستگیهای فنی این تیم را قبول نکردهاند.
گالیلهها و گالیورها را بیدار کنید و یادشان بیاورید (وزیر ورزش) واقعی، مال عربستان است که قبل از بازی به النصریها وعده پاداش نجومی می دهد و وزیر ورزش ایران هم در عوض هفت ماه است پرسپولیس را بدون مدیرعامل، با هیاتمدیره ناقص نگه داشته است. رسیدن به فینال بازی ها، شاهکاری بود که عالیجنابان سرخ موفق به انجامش شدند. مهاجم یازده میلیون یورویی مال تیمی بود(الشارجه) که چهار تا از پرسپولیس خورد.
گرانترین بازیکن نماینده ایران، دویست هزار دلار هم نمیگیرد. این بچهها، اما به عشق چیزهای دیگری میجنگند؛ به سلامتی هوادار نابینای بلوچ که سالهاست به ورزشگاه آزادی میآید، بیآنکه یک دقیقه از مسابقات پرسپولیس را دیده باشد. سلامتی هوادار قطع نخاعشده در ساری که نوزده سال است فقط سقف اتاقش را میبیند، اما هنوز با شنیدن خبر هر برد پرسپولیس، صورتش سرخ میشود.
سلامتی خودکار فروش مترو که چهارشنبه در واگنهای کرونازده فریاد میکشید: (این چند تا دونه آخر رو بخرید برم به بازی برسم.) شاید به خاطر همین رگ و ریشههای ستبر مردمی است که ژن حماسهسازی در تار و پود پرسپولیس و تمامی مردم ایران زمین تنیده شده؛ از مقاومت نه نفره و کامبک ده نفره داربی تا صعود به فینال آسیا با دوازده بازیکن در پنجره ای مسدود. ریههای این تیم را غرور و افسانه پر کرده است.
ایران تشنه این باران است. قهرمان زخمی و دست خالی، قرار بود برای این مردمان غمزده سوغات امید و لبخند بیاورد که باغیرت ایرانی آورد و تقدیم مادرانی کرد که با اشک ها و دعاها چشم به جعبه جاودیی دوخته بودند. آنها با همه جان ، وجود و باورشان، برای یحیی و بچههایش دعا کردند؛ برای تیمی که تا این مرحله هم شرف و غیرت را معنی کرده و شنبه شبِ بیاد ماندنی را برای مردم خسته و دلشکسته،اما همچنان سرپا مانده،رقم زدند.خوشا به حال ملتی که چنین فرزندانی را در دامان خود پرورش داده است. هر اتفاقی هم که رخ می داد، چیزی از منزلت و عزتشان کم نمی شد. پس فرزندان ایران زمین،در امان خدا باشید، در پناه صاحب قلبهای شكسته و زخمی،اما مالامال از غرور و عزت.پیروزی گوارایتان باد.