پوریای ولیمنم لنگ حقیر چفت ای یار
کنم قمبل به هر تیمی، زینهار
شدم شادان ز شوق روی پاپا
رها گشتم ز فوتبال اروپا
خریدم هر چه داور بود اینجا
ضعیفاندم به خوبی تیم تاجا
دوپینگیدیم به طور سیستماتیک
سخنرانی نمودیم شکل لاتیک
تمامش بود از مهر مسوسی
بداد رشوه به مسئول ای اف سی
دو بار رفتیم تا فینال قاره
ولی هر چند گرفتیم موز پاره
ولی اکنون تمام شد عشق و حالم
همچو گذشته ها باید بنالم
که باید قدرت تاج را پذیرم
سر انگشت خویش را گاز بگیرم
همانا که شکسته هر دو بالم
بدون مسوت من رو به زوالم
جلوی آلومینیوم پشت بکردم
دعایی بحر آن داور بکردم
که مانع شد ز یک انبوه تحقیر
همانا او ندارد هیچ تقصیر
الا الوانگ ما با هم که یاریم
که در سوز اولسان داغداریم
پیروزی چی بدبخت روزگاری
تو را بايد همی بستی به گاری
ز سوز تاج، همش فریاد داری
ز زورش یک دلی ناشاد داری
الا تو ای پاپا پس کی میایی؟
نبودی تو نگار بی وفایی
نبودت لنگ را بیچاره کرده
سقوط میکنیم خدایی نکرده