سال ۱۹۹۴ در حالی برای آخرین بار جام جهانی با فرمت ۲۴ تیم برگزار می شد که آندرس اسکوبار و کشور زادگاه او کلمبیا یکی از آن ۲۴ تیم خوششانس بودند. ایالاتمتحده برای اولین بار به میزبانی جام جهانی رسیده بود . افتتاحیه این مسابقات در ۱۷ ژوئن ۱۹۹۴ برگزار شد و آندرس اسکوبار و هم تیمیهای کلمبیایی او روز بعد، بازی دیگر از گروه A که شامل آمریکا، سوئیس و رومانی بود را انجام دادند. انتظارات از آن تیم بسیار بالا بود؛ چرا که کلمبیا در ۲۶ بازی مسیر رسیدن به جام جهانی ، تنها یکبار شکست خورده و فقط دو گل دریافت کرده بود.
اولین مسابقه کلمبیا با رومانی در ۱۸ ژوئن ۱۹۹۴ برگزار شد.کلمبیا در اولین بازی کند به نظر میرسید و در پایان با نتیجه ۳ بر ۱ نتیجه را به هم تیمی های گئورگی حاجی واگذار کرد. با این نتیجه مسابقه ۲۲ ژوئن آنها مقابل ایالاتمتحده تبدیل به مسابقه مرگ و زندگی برای آن ها شد؛ مسابقهای که برای آندرس اسکوبار بسیار غمانگیز رقم خورد.
ایالاتمتحده اولین مسابقه خود را با تساوی ۱ - ۱ در برابر سوئیس به پایان رسانده بود. در آن زمان، دو تیم برتر شش گروه به همراه چهار تیم برتر سوم به مرحله حذفی راه می یافتند. بنابراین این یک بازی حیاتی برای آندرس اسکوبار و کلمبیا بود . آن ها که قبل از شروع جام به عنوان یکی از مدعیان قهرمانی معرفی شده بودند، دیگر یک انتخاب بیشتر نداشتند: اینکه بروند و در ورزشگاه «رُز بول» مقابل ۹۳ هزار تماشاگر، برابر کشور میزبان جام جهانی بجنگند و به سه امتیاز برسند.
اسکوبار در تمام دوران حرفه ای اش مدافع بود اما در ۲۲ ژوئن ۱۹۹۴، او در نقش یک گلزن ظاهر شد ؛ یک گل به خودی وحشتناک که بوی خون می داد.
بازی برای هر دو تیم به صورت متعادل در جریان بود تا اینکه در دقیقهی ۳۴ نیمه اول بازی، جان هاركس بازیکن خط میانی آمریکا، از میانههای زمين سرسبز «رُز بول» لسآنجلس، نفوذی را انجام میدهد و با پاي چپ توپ را داخل محوطه هجده قدم حریف می فرستد و اسكوبار به سرعت براي قطع كردن سانتر تكلي بلند ميرود و همانجور درازكش روي زمين ميماند. حالا همه با چشمهايشان توپ را التماس ميكنند كه بايستد، اما توپ ميرود و گوشه دروازه كلمبيا جا خوش ميكند. این گل، آمریکا را ۱ - ۰ پیش می اندازد و در پایان منجر به پیروزی ۲ بر ۱ این تیم می شود.
در ادامه کلمبیا یکپارچه حمله میشود وهمین مسئله سبب میگردد تا ارنی استیوارت گل دوم آمریکاییها را نیز به ثمر برساند و بدین ترتیب کلمبیا در آستانه وداع زود هنگام با جام جهانی قرار میگیرد. با اینکه گل دقیقه 90 والنسیا کمی کلمبیاییها را به ادامه مسابقه امیدوار می کند اما مانع وداع زودهنگام آن ها نمی شود.
حالا كلمبيا بازي را به امريكا باخته است، به تيمي كه پيشتر از اين بارها و به راحتي شكستشان داده بود. فردای این شکست رسانههای جهان حسابی شگفت زده بودند، چرا که تیم ملی کلمبیا بالاتر از برزیل، آرژانتین و اوروگوئه به جام جهانی راه یافته بود. همگان از این تیم انتظار صعود به مرحله بعد را داشتند ولی حالا همه چیز برای مردان سرزمین کوکایین تمام شده بود. تيمي كه آرژانتين را در بوینس آيرس با پنج گل تحقير كرده بود ، اکنون فقط سايه ای از آن تيم بزرگ را نشان می داد . با آسپريلای بزرگ، والدرامای تکنیکی ، والنسياي دوست داشتني و البته آندرس اسكوبار يا جنتلمن فوتبال . يك روز پيش از بازي با ايالات متحده، بازيكنان روي صفحه تلويزيونهاي هتل محل اقامتشان پيغامهاي تهديدآميز دريافت ميكنند، خبر ميرسد برادر «چنتو هرر»، هافبك مياني اين تيم در كلمبيا به قتل رسيده است. سرمربي تيم، «فرانسیسکو ماتورانا» تهديد ميشود كه اجازه ندارد به گابریل گومس بازي دهد . روز بازی فرا ميرسد و تصوير صورتهای يخ كرده بازيكنان كلمبيا انگار كه صد سال است نخوابيده باشند روي صفحه ی تلويزيونهای سراسر دنيا مخابره ميشود، كلمبياييها مدام حمله ميكنند اما تونی ميولا، دروازهبان غولپيكر امريكايی ها ميخواهد ستاره باشد. همه این مسائل باعث میشود تا کلمبیاییها مضطربانه بازی کنند و در نهایت اسکوبار آن اشتباه مهلک را انجام دهد. کلمبیا توانست در سومین مسابقه خود با نتیجه ۲ بر ۰ مقابل سوئیس پیروز شود و دست بر قضا، اسکوبار یکی از بهترین بازیکنان تیمش در آن دیدار می شود.
پس از حذف کلمبیا از جام جهانی، ماتورانا از کار استعفا می کند و از همان جام جهانی مستقیماً به اتلتیکومادرید می رود. بازیکنان این تیم نیز چمدانهایشان را بستند و هرکسی به جایی که میتوانست، پناه برد، اما آندرس اسکوبار بر خلاف توصیه نزدیکانش به کلمبیا باز می گردد. «جنتلمن زمین فوتبال» که حالا ۲۷ ساله شده بود، قرار بود به تیم میلان بپیوندد ولی در تصمیمی شجاعانه ابتدا تصمیم گرفت چند روزی را در کشور و شهر خودش سپری کند و با پذیرفتن مسئولیتها سعی می کند شرایط را در رسانهها توضیح دهد اما روز بعد حوالي نيمه شب در زادگاهش «مدلين» به گلوله بسته می شود و شرم و بهت كلمبيا را فرا می گیرد.
پس از بازگشت، او بیانیهای منتشر می کند که در «التی یمپو» روزنامه چاپ بوگوتا منتشر می شود ؛ بیانیهای که تنها چند روز بعد به یکی از تلخ ترین یادداشت های تاریخ فوتبال تبدیل می شود.
« زندگی اینجا به پایان نمیرسد و ما باید ادامه بدهیم.
مهم نیست که چه قدر سخت است، اما نباید عقب بایستیم.
درست است که حذف شدیم ولی فرصتی فوق العاده و تجربهای بینظیر به دست آوردیم.
از این فرصتها باز هم به دست می آید، چون زندگی قرار نیست در همین نقطه درجا بزند.
باید بر همه چیز غلبه کنیم و نهایت تلاش خود را بکنیم تا به دیگران کمک کنیم.
اجازه بدهید احترام را حفظ کنیم.»
در بازگشت به مدلین، فلیپ برادرزاده نهسالهاش، که بازی پاسادنا را در تلویزیون دنبال میکرد، به مادرش می گوید: " آنها قصد دارند آندرس را بکشند." مادر این کودک پسرش را آرام می کند. با این حال، کمتر از دو هفته بعد، ثابت شد که فیلیپ کوچک درست میگوید.
در شب اول جولای ۱۹۹۴، آندرس اسکوبار برای تفریح با دوستانش بیرون می رود. ساعت ۳ صبح این بازیکن در پارکینگ دیسکوتک توسط ۴ نفر با اتومبیل احاطه میشود و بحث به مشاجره کشیده می شود .ماجرای بحث به جام جهانی و عملکرد این بازیکن مربوط میشود. دو مرد اسلحههایشان را بیرون میکشند. یکی از آنها یک خشاب کامل را روی سر اسکوبار خالی میکند. با هر تیری که از اسلحه شلیک میشود، کاسترو مونیوز، یکی از آن دو قاچاقچی مواد مخدر فریاد میکشد «گل». مدافع تیم ملی کلمبیا ۴۵ دقیقه بعد در بیمارستان جان میدهد؛ همان جایی که دوستانش در تیم ملی و در رأس آنها رنه ایگوئیتا آمده بودند تا شناسایی اش کنند. ایگوئیتا علاوه بر اینکه مثل اسکوبار ساکن شهر مدلین بود، همتیمی اش در اتلتیکو ناسیونال هم محسوب میشد.
بعد از آن واقعه سؤالات زیاد مطرح شد. آیا مرگ اسکوبار یکی از همان صحنههای عادی رخ داده در کشوری بود که در آن برهه روزی ۶۹ نفر کشته میشدند؟ آیا کشتن اسکوبار از سوی دو قاچاقچی یک تسویهحساب شخصی بود که روی پیروزی تیم ملی کلمبیا شرط هنگفتی بسته بودند؟ بعضیها هم میگفتند این مرگ انتقام دارودسته قاچاقچیان بود که روی یک پیروزی کافتروسها شرط بسته بودند. شایعه دیگری هم راه افتاده بود که دارودسته قاچاقچیان کالی هم از آن سو بازیکنان تیم ملی کلمبیا را تهدید کرده بود که اگر سه بازی را نبازند، از آنجا که این خلافکارها پول زیادی از دست میدهند، آنها را خواهد کشت.
همان شب، کاسترو مونیوز به قتل اعتراف می کند و مدتی بعد به ۴۳ سال زندان محکوم می شود. این حکم پس از آن به ۲۶ سال کاهش می یابد و در عین شگفتی، او سال ۲۰۰۵ و فقط بعد از ۱۱ سال حبس از زندان آزاد می شود. تصمیمی که خانواده اسکوبار آن را یک فاجعه توصیف کرده و گفتند: «با این تصمیم که مایه شرم کلمبیاست، آندرس دو بار کشته شد». هنوز هم بسیاری بر این باورند که برادران گالون هنائو به مونیوز دستور دادهاند تا اسکوبار را بکشند، اما شواهد کافی برای محکوم کردن وجود نداشت.
بیش از ۱۲۰,۰۰۰ نفر از جمله سزار گاویریا، رئیس جمهور کلمبیا در مراسم خاکسپاری آندرس اسکوبار شرکت کردند و در سال ۲۰۰۲ از مجسمه او در مدلین پردهبرداری شد.
سال ها قبل از جام جهانی 1994 اسکوبار در پاسخ به سوال روزنامهنگاری که پرسیده بود چرا فوتبال را دوست دارد می گوید: " این ورزش رابطه نزدیک بین زندگی و بازی را نشان میدهد. در فوتبال، بر خلاف گاوبازی، هیچ مرگی وجود ندارد. در فوتبال هیچ کس نمیمیرد. هیچکس کشته نمی شود. این بهترین دلیل برای لذت بردن از آن است." پاسخی که به طرز عجیبی به سرنوشت او گره میخورد.