KENNY ًیه تابستونم به خاطر همین فکر به مرگ و پوچی دود شد رفت هوا،کلش.
اگه به کاری مشغول بشی که خیلی درگیرت کنه قطعا کم کم ازت دور میشه،اما احتمال برگشتنش هست.
مثلا من الان از خوابیدن میترسم،با اینکه یخورده باهاش کنار اومدم.
فارغ از نگاه دینی یا متافیزیکی،اینکه زندگی پس از مرگی وجود داره یا نه(کی میدونه؟شاید وجود داشته باشه)
اگرم فرض بگیریم بعد مرگ تموم میشیم و پوچیه،ترس از اونجایی نشات میگیره که ما نمیتونیم نبود خودمون رو متصور بشیم.
بعضی اوقات این فکر به ذهنمون خطور میکنه که:
"اصلا ما کی هستیم؟از کجا اومدیم؟به کجا میریم؟"
این باعث میشه یخورده از فکر مرگ دور بشیم،ولی بعد وقتی برمیگردیم به زندگی عادی خودمون،میفهمیم یه هویتی داریم که یه روزی بالاخره قطعا پاک میشه،حداقل واسه خودمون...
امیدوارم کتاب بتونه کمکت کنه،من وضعم خیلی خرابه و نیاز به روانشناس دارم ولی پولشو ندارم...
ولی خب کتاب یخورده آرومم کرد...امیدوارم کتاب تا حدود زیادی مشکلت رو حل کنه.