قتل کیتی جنووز (Kitty Genovese)
13 مارس 1964 ، کیتی جنووز 28 ساله (ساکن نیویورک) در حالی که نیمه های شب به خانه خود باز می گشت ، به طرز بی رحمانه ای توسط وینستون موسِلی به قتل رسید . 38 نفر به مدت نیم ساعت نظاره گر فریادها و درخواست کمک از سوی کیتی بودند ، اما کسی پا پیش نگذاشت و در نهایت او جان باخت... !
واکنشهای بعدی عموما بیانگر از بین رفتن وجدان و انسانیت در جوامع شهری بود اما این ماجرا، کلید مطالعات گستردهای را زد که به خلق عبارت «اثر تماشاگر» (Bystander effect) منجر شد.
فرض کنید صبح زود در یک جادهی خلوت در حال رانندگی هستید. در کنار جاده ماشینی حامل یک خانواده را میبینید که از جاده خارج شده و چپ کرده و به نظر میرسد که سرنشینان نیاز به کمک فوری دارند.
چقدر احتمال دارد که به آنها کمک کنید یا با گروههای امداد تماس بگیرید؟
حالا فرض کنید همین اتفاق در طول روز در یک جادهی شلوغ و پرترافیک میافتد. این بار عکسالعمل شما چیست؟ آیا باز هم به کمک میشتابید و با گروههای امداد تماس میگیرید؟ یا با خودتان میگویید: «بالاخره در میان کسانی که از اینجا عبور میکنند، کسی هست که بایستد و کمک کند.»
به نظر میرسد با زیاد شدن تعداد تماشاگران، احتمال و انگیزهی کمک کردن کاهش پیدا میکند. این همان چیزی است که به عنوان اثر تماشاگر شناخته میشود.
از آنجا که اثر تماشاگر به رفتار انسانها هنگام حضور در جمع مربوط میشود، معمولاً دانشمندان روانشناسی اجتماعی آن را بررسی و تحلیل میکنند.
پس از قتل کیتی جنووز، برای نخستین بار در سال ۱۹۶۸ به پدیدهی اثر تماشاگر توجه شد.
دو محقق به نامهای دارلی و لاتان آزمایشی را ترتیب دادند و سعی کردند این اثر را شبیهسازی کنند. آنها فرد شرکتکننده در آزمایش را در اتاقی قرار میدادند و به او میگفتند قرار است با استفاده از میکروفن و بلندگویی که در اتاق قرار داده شده در یک گفتگو شرکت کند.
در برخی از اجراهای آزمایش، به فرد میگفتند که جز او و طرف مقابل، فرد دیگری وجود ندارد. در گروه دیگری از اجراها، حضور دو، سه و حتی چهار فرد دیگر هم شبیهسازی میشد.
در بخشی از گفتگو، صدای ضبطشدهی ناله و فریاد پخش میشد و سرعت عکسالعمل سوژه را بررسی میکردند.
حاصل مطالعه این شد که انسانها، وقتی احساس میکنند غیر از خودشان، افراد دیگری هم از یک سانحه یا رویداد نامطلوب مطلع هستند، میل به اقدام در آنها کاهش پیدا میکند.
چرا کسی کمک نمیکند؟
اثر تماشاگر با پدیدهی «توزیع مسئولیت» توضیح داده شد. این پدیده احتمال پذیرش مسئولیت در حضور یا عدم حضور دیگران را بررسی میکند. به طور مثال در یک گروه دو نفره، فرد نیمی از مسئولیت را متوجه نفر دوم میداند، و در گروههای بزرگتر، این احساس مسئولیت را بین همه افراد حاضر پخش میکند و خود را تنها مسئول بخشی از آن میداند. اگر ۴۰ نفر شاهد آزار فردی باشند، هر کدام از افراد از ۳۹ نفر دیگر انتظار دارد که واکنشی نشان دهند و یا با پلیس تماس بگیرند، در صورتی که اگر تنها ۲ نفر شاهد ماجرا باشند، این مسئولیت به نصف تقسیم خواهد شد.
آیا اثر تماشاگر در دنیای دیجیتال هم مشاهده شده است؟
مطالعات انجام شده نشان میدهند که اثر تماشاگر در فضای دیجیتال هم وجود دارد. مثلاً اگر در یک گروه آنلاین صد نفری، کسی سوال یا درخواستی را مطرح کند، ممکن است اکثر افراد آن درخواست را نادیده بگیرند و پاسخ دادن به آن پرسش را به دیگران واگذار کنند. در حالی که در یک گروه کوچکتر، احتمال اینکه پرسش یا درخواست، با پاسخ مواجه شود بیشتر است.
به شکل مشابه، اگر در یک جمع شلوغ آنلاین، فردی مورد مزاحمت یا آزار قرار بگیرد، احتمال اینکه دیگران به او کمک کرده و از او حمایت کنند کاهش مییابد.
اثر تماشاگر در «پخش شدن مسئولیت» ریشه دارد
حالا که به اینجا رسیدیم، مناسب است به یک اصطلاح دیگر هم اشاره کنیم و آن پخش شدن مسئولیت یا Diffusion of Responsibility است.
پخش شدن مسئولیت را یکی از اصلیترین ریشههای اثر تماشاگر میدانند. به این معنا که در رویدادی که ده نفر شاهد دارد، هر فرد به اندازهی یکدهم حالتی که به تنهایی شاهد ماجراست، احساس مسئولیت میکند (البته در واقعیت، اینقدر هم ماجرا ساده نیست و مسئولیت، به شکل خطی و مستقیم، توزیع نمیشود).
همین پخش شدن مسئولیت است که باعث میشود انگیزهی ما برای اقدام و کمک، کاهش پیدا کند.
لوث شدن مسئولیت
اصطلاح دیگری هم به عنوان معادل «پخش شدن مسئولیت» رایج است و به کار میرود که حتماً آن را خوانده یا شنیدهاید: «لوث شدن مسئولیت.»
یکی از معانی لوث شدن، سستی و ضعیف شدن است (مثلاً: آنقدر فلان حرف را تکرار نکنید که لوث شود و اثر آن از بین برود). لوث شدن خون یا لوث شدن جرم هم زمانی به کار میرود که چند نفر در یک قتل یا جرم مشارکت کنند و به علت تعداد زیاد آنها بار مجازاتشان کاهش پیدا میکند.
وقتی تقسیم وظیفه در تیم به خوبی انجام نمیشود
شکل سادهتر و سبکتر اثر تماشاگر را میتوان در کار تیمی هم مشاهده کرد.
کار تیمی به این معنا نیست که همهی افراد، همزمان برای همهی کارها مسئولند و تقسیم وظایف و سلسله مراتب، وجود ندارد. اگر کار تیمی را با کار گلهای اشتباه بگیریم و به علت ملاحظات، دوستیها، رودربایستیها و یا درک نادرست از مفهوم تیم، از تقسیم و تعیین دقیق وظایف و مسئولیتها طفره برویم، بعید نیست ما هم اثر تماشاگر را تجربه کنیم.
به این معنی که وقتی مشکلات و بحرانها و چالشها در مسیر دستیابی به هدف به وجود میآیند، هر کس منتظر باشد که دیگری در این باره حرف بزند و برای حل مسئله اقدام کند.
چه باید کرد؟
اگر شما دچار حادثهای شدهاید، چطور باید دیگران را ترغیب به کمک کنید؟ چطور میتوان بر اثر تماشاگر غلبه کرد؟ Robert Cialdini روانشاس، بیان میکند که در موارد اضطرار، وظیفهی شما ترغیب همه برای کمک کردن نیست. وظیفهی شما وادار کردن «یک نفر» به کمک کردن به شماست. این کار را میتوان با صدا زدن مستقیم فرد و یا اشاره کردن به او انجام داد. کمک کردن یک فرد، به خودی خود دیگران را به کمک ترغیب خواهد کرد. از این موضوع میتوان در شرایط غیراضطراری، مانند وقتی که به یک داوطلب برای انجام کاری نیاز است، استفاده کرد.
با اطلاعاتی که در خصوص این پدیدهها کسب کردیم، میتوانیم در موقعیتهای مختلف اثر تماشاگر را متوجه شده و با پیشقدم شدن، تماشاگر فعال شویم و همه را به کمککردن ترغیب کنیم. آیا شما تجربهی مشابهی داشتهاید؟
منابع:
https://motamem.org/%D8%A7%D8%AB%D8%...
https://typo.ir/bystander-effect/